علاقه‌مندان به تاریخ معاصر ایران بدون تردید با «۵۳ نفر» آشنا هستند. این ۵۳ نفر کسانی هستند که «سرپاس مختاری» رییس شهربانی دوره حکومت رضاشاه آنها را چنین معرفی کرده است: «۵۳ نفر که بیشتر از فارغ‌التحصیلان اعزامی به خارج هستند و به ایران بازگشته‌اند، مخفیانه جمعیتی تشکیل داده و به نشر مبادی کمونیسم مشغول بوده‌اند و افکار مخالف دولت دارند و بلشویک شده‌اند.»

علی‌اصغر حکمت وزیر معارف در خاطرات خود (به نقل از کتاب خاطرات سیاسی و تاریخی، انتشارات فردوسی، چاپ اول، ۱۳۶۲) به مساله ۵۳ نفر اشاره کرده و می‌نویسد: «در یکی از روزهای تابستان ۱۳۱۵ سرپاس مختاری، رییس شهربانی کل کشور با تلفن از من تقاضای ملاقات فوری کرد. نزدیک ظهر همان روز به وزارت معارف آمد و نزد من در حالتی که پرونده قطوری زیر بغل داشت... سرپاس مختاری گفت: از ۵۳ نفر که بلشویک شده‌اند بازجویی و تحقیقات شده و این پرونده شامل استنطاقات و گزارش‌های رسمی است... دولت خواسته است من پرونده را به شما بدهم تا مطالعه و نظر خود را درباره مجازات آنها گزارش کنید و یک هفته به من فرصت داد. سر هفته که رسید مختاری آمد و نتیجه را سوال کرد و پرونده را تحویل گرفت. من گفتم، آنچه از این پرونده خواندم و با قانون و مقررات وزارت معارف تطبیق کردم معلوم شد در باب محکومیت و اثبات تقصیر و احیانا مجازات آنها حق اظهارنظر ندارم؟ ... رییس شهربانی پرونده را گرفت و چون خواست برود او را کناری برده به او گفتم: اجازه دهید یک مطلب خصوصی و به کلی غیررسمی به شما عرض کنم و با اطمینان به شرافت و دوستی شما آزادانه و به طور صریح مطلب خود را بگویم. سرپاس مختاری تقاضای مرا قبول کرد و به حرف‌هایم گوش کرد. گفتم، آنچه برای من در ضمن مطالعه تاریخ سیاسی ممالک جهان ثابت شده این است که مراکز قدرت و سلاطین و امپراتورهای مقتدر، مراقبت و جلوگیری از فعالیت مخالفان خود را به پلیس واگذار می‌کنند و دستگاه پلیس محل اعتماد و وثوق آنها است. اما پلیس از بیم یا برای حفظ موقعیت خود یا به امید جلب خاطر و کسب رضایت آنها از حد طبیعی خارج شده و کارها را با چشم دیگری نظر کرده و حقیقت را نگفته‌اند و کاهی را کوه جلوه داده‌اند و به همین دلیل پیوسته بین دولت و ملت فاصله ایجاد کرده‌اند. چون به تدریج بر تشدید و سخت‌گیری قوه حاکم افزوده می‌شده این فاصله عمیق و به شکاف و جدایی بزرگ رسیده و اوضاع سیاسی را در کشور به زیان پادشاهان رسانده و انقلاب و شورش‌ها در کشورها پدیدار و امپراتورهای بزرگ نابود شده‌اند. اکنون اگر نسبت به این ۵۳ نفر متهم به خرابکاری از حق واقع تجاوز کنیم و قضیه را بزرگ جلوه دهیم، بی‌گناهی را گناهکار کنیم یا از جرم کوچکی جنایت بزرگی بسازیم، برخلاف وظیفه وفاداری و صمیمیت ملک و ملت رفتار کرده‌ایم و باعث انقلاب و آشفتگی افکار و توسعه سرکشی و طغیان شده‌ایم. اگر پلیس فرانسه در اواخر عهد سلاطین بور بن و لویی‌ها شدت عمل به کار نمی‌برد و با کمال قساوت مردم آن کشور را زیر فشار نمی‌گذاشت، هر آینه انقلاب تاریخی فرانسه که عالم را منقلب کرد روی نمی‌داد.»

آقای رییس شهربانی اجازه دهید برای شما یک حکایت و واقعه تاریخی را عرض کنم که هم عبرت و هم تفریح دارد. در کتاب تاریخ انقراض خلافت عثمانی آمده است که دستگاه پلیس در زمان سلطنت عبدالحمید خان دوم به اندازه‌ای شدید‌العمل بوده که از فرط خوش‌خدمتی کارهای عجیب می‌کرده است. از جمله حکایت یک جوان محصل ارمنی است که در ورود به استانبول محل تحقیق و تفتیش ماموران پلیس قرار گرفت. یکی از کارشناسان کتاب‌های درسی او را بازجویی کرد. اتفاقا کتاب شیمی به دست او رسید و چون آن را باز کرد در صفحه فرمول شیمیایی معروف آب را دادید (H۲O). این فرمول نظر آقای کارشناس دستگاه پلیس را جلب کرد و از فرط سوء‌ظن آن را رمز و علامت سوء‌قصد نسبت به جان سلطان دانست، زیرا H۲ را حمید دوم و o یا صفر را علامت نابودی تصور کرد و متهم را به حبس انداختند... گفتم، آقای رییس شهربانی فکر نمی‌کنید در میان این عده یک یا چند نفر بی‌گناه باشند یا در اثر جوانی و نادانی فریب خورده باشند... مختاری پرونده را از من گرفت و آن را به وزیر عدلیه داد و من بی‌خبر بودم تا اینکه در یکی از روزهای بهار ۱۳۱۶ که نمایشگاه باشکوهی از امتعه و کالاهای وطنی در میدان مشق برپا شده بود سرپاس مختاری را دیدم. او آهسته گفت، فلانی خبر داری محاکم ۵۳ نفر تمام و آنها به حبس‌های مختلف محکوم شده‌اند؟ گفتم آخر عرایض صادقانه مرا نشنیدید و این جوان‌ها را بدبخت کردید. مختاری وحشت کرد و گفت: شما را به خدا از این حرف‌ها نزنید و ما و خودتان را در زحمت نیندازید...»