ارتش جدید ایران

در دوره باستان ارتش ایران می‌بایستی چنان قدرتمند می‌بود که جهانگشایی نماید. حضور ایرانیان در قلب بیابان‌های آفریقا از یک سو و فتح سرزمین‌های شرقی در ترکستان نمایشگر این قدرت است. ولی چیزی که دیده می‌شود این است که عمده این نیروها بر حسب آموزش‌های نظامی یک شکل و تحت نظام خاص قرار نمی‌گرفتند. یعنی اقوام مختلف ایرانی و غیرایرانی مستقر در امپراطوری عظیم آن روز ایران تحت آموزش‌های قبیله‌ای و عشیره‌ای خود اسب‌سواری و تیراندازی و جنگاوری می‌آموختند و مقید به آموزش‌های دولتی نبودند. تنها نیروی رسمی شاید گارد ویژه شاه بود. گاردی مثل گارد جاویدان هخامنشی که با توجه به نظم و ترکیبش باید آموزش‌های خاص می‌دید.

هرگاه شاه در زمان جنگ احساس نیاز به نیروهای جنگی داشت همین نیروهای نامنظم عشیره‌ای از سراسر امپراطوری به اردو فراخوانده می‌شدند. و تحت فرماندهی واحد به جنگ می‌پرداختند. ولی در امپراطوری‌های رقیب خصوصا رم و یونان اوضاع فرق داشت. خصوصا رومیان با تشکیل لژیون‌های نظامی ویژه که گاه از مزدوران سرزمین‌های مختلف بودند و با پرداخت حق و حقوق ماهیانه، ارتشی منظم و پیشرفته تشکیل دادند. آنان در اردوکشی‌هایشان علاوه بر استفاده از جنگاوران ورزیده از فنون نظامی پیشرفت‌های آن روز استفاده کردند. موفقیت و بقای صدها ساله رم باستان موید این امر است. حتی در نبرد تعیین‌کننده و جنگی که بین داریوش سوم و اسکندر مقدونی پیش آمد ارتش کوچک و کارآی اسکندر بر لشکریان انبوه ایران به راحتی چیره شد.

متاسفانه در ایران آموزش نظامی تا اواخر قاجاریه بر همان پاشنه قدیم و باستانی می‌چرخید. و انگار نه‌ انگار که بیش از دو هزار سال از زمان آن می‌گذشت. هر چند در دوره صفویه با آمدن سلاح آتشین همچون توپخانه و تفنگ‌های سر پر مجبور بودند به این افراد آموزش‌های ویژه دهند ولی اصل قوای نظامی بر همان سواره‌نظام ایلی و قبیله‌ای بود که این بار به تفنگ هم مجهز شده بودند.

دومین گروه مستشاران نظامی در ایران به جنگ‌های دوره اول ایران و روسیه باز می‌گردد. هیات نظامی فرانسوی به رهبری ژنرال گاردان خدمات زیادی به ارتش عباس‌ میرزا در تبریز نمود. لباس‌ها و اسلحه یک شکل و مرتب شد و پادگان‌هایی جهت آموزش ارتش یک شکل تاسیس شد، ولی چه سود که مناسبات بین‌المللی و جهانی همیشه ایران را ملعبه خود می‌کرد.

جالب اینجاست که قبل از آمدن هیات فرانسوی به ایران قدرت توپخانه ایران محدود به زنبورک بود که آنها را بار شتر می‌کردند و زنبورکچی پشت آن می‌نشست. با یک دست مهار شتر را می‌گرفت و به سوی دشمن می‌تاخت و با دست دیگر زنبورک را آتش می‌زد. شتر که تربیت شده بود با یک فشار مخصوص می‌خوابید و پس از تیراندازی دوباره از جای برمی‌خاست و به جلو یا عقب می‌رفت. گلوله زنبورک بیش از یک تفنگ برد نداشت و به وسیله فیتیله آتش می‌گرفت. این زنبورک‌ها و تعدادی توپ‌های قدیمی یادگار صفویه و افشاریه بودند.

قبل از تشکیل ارتش منظم عباس‌میرزا، اردوگاه‌ها صورت منظمی نداشت. هر قبیله و طایفه برای خود محلی را انتخاب می‌کرد. هنگام حرکت اردو، بازاریان شامل نانوا، خیاط، سراج و پیله‌ور پیشاپیش اردو حرکت می‌کردند. هر طایفه‌ای به روش خود می‌جنگید. آنان اسب‌سواران و تیراندازان قابلی بودند ولی اصول جنگ‌های جدید و منظم را نمی‌دانستند. پس از جنگ‌های دوم ایران و روسیه تقریبا نظم و ترتیب ارتش ایران مجددا از بین رفت. آخرین تلاش‌ها برای نظم ارتش ایران مربوط به اصلاح‌طلب بزرگ ایران یعنی امیرکبیر است. زمان کوتاه حکمرانی وی مجال چندانی برای پیگیری کامل این اصلاحات نداد. ولی یک اثر از وی باقی ماند که تا ابدالدهر به نام وی ثبت شد؛ دارالفنون.

دارالفنون در واقع اولین دانشکده مدرن و جدید افسری در ایران بود. این مرکز به سال ۱۲۳۰ خورشیدی افتتاح شد. متاسفانه امیر چندان زنده نماند که نتیجه کار خود را ببیند. با توجه به اینکه در ایران ما عمل حسنه، قائم به فرد بود متاسفانه با مرگ امیر اصلاحات وی هم به گور رفت. از دارالفنون چیزی جز مرده‌ای متحرک باقی نماند. هر چند همان فارغ‌التحصیلان؛ پایه‌های بوروکراسی و نظامیان بعدی ایران را هر چند بیمار تشکیل دادند.ارتش آن روز ایران چنان مفتضح شد که امیرتومان‌ها و میرپنج‌ها درجات و القاب خود را در قنداقه و در بغل مادرانشان به ارث می‌بردند و جبهه‌های جنگی فرضی را فرماندهی می‌کردند!

البته این ارتش ناتوان مخارج فراوانی هم داشت. آموزشگاه‌های نظامی دارالفنون در اواخر سلطنت ناصری مجموعه‌ای بود از افسران اتریشی، آلمانی، ایتالیایی، فرانسوی، روسی، انگلیسی و بلغاری که ارتش ایران را به صورت یک ارتش بین‌الملل و هفت‌جوش در آورده بود. ارزش جنگی چنین ارتشی هم به خوبی معلوم است. تنها شانس شاهان آن دوره این بود که خوشبختانه دیگر جنگی پیش نیامد که این نیروها آزمایش شوند. ناصرالدین ‌شاه در اواخر قرن سیزدهم قمری در سفرش به روسیه از نظم قزاقان آنجا خوشش آمد و دستور به تاسیس نیروی قزاق داد که با شور و شوق روس‌ها روبه‌رو شد. چون جای پای خوبی در دل ایران با افسران مزدور خود باز می‌کردند. بعدها نقش این نیروها در داخل ایران و به نفع روسیه به خوبی نمایان شد. رقابت ارتش سنتی ایران با قزاق‌ها در این سال‌ها دیدنی بود که طبعا با پیروزی قزاق‌ها توام بود. همین نیروی قزاق بود که آینده کشور را با کودتای سوم حوت ۱۲۹۹ رقم زد.

غیر از مدرسه دارالفنون که ویژه آموزش‌های نظامی و غیرنظامی بود تعدادی از مدارس نظامی بر حسب حال و روحیه افراد و برخی قوای نظامی متفرقه در ایران تاسیس شدند مانند مدرسه نظام کامران‌ میرزا نایب‌السلطنه که وزارت جنگ را بر عهده داشت به سال ۱۳۰۳ ق. این مدرسه در محل فعلی کاخ دادگستری در ارگ تاسیس شد. این مدرسه تا اوایل مشروطه هم فارغ‌التحصیل داشت که مشهورترین آنان سرلشکر عزیزالله خان ضرغامی، حسنعلی رزم‌آرا و کلنل محمدتقی خان پسیان بودند.

مدرسه بعدی آموزشگاه نظامی قزاقخانه بود که به سال ۱۹۰۴ برای اولاد افسران قزاقخانه تاسیس شد. زبان این مدرسه کلا روسی بود. از فارغ‌التحصیلان آن می‌توان سرلشکر احمد نخجوان، سرلشکر اسماعیل شفایی، سرهنگ عزت‌الله‌ جهانبانی، ایرج مطبوعی، سرلشکر محمد محتشمی و سرلشکر منصور جهانبانی را نام برد.مدرسه نظام مهم بعدی آموزشگاه نظامی ژاندارمری بود. این مدرسه به دست افسران سوئدی و سرهنگ یالمارسن به سال ۱۲۹۰ خورشیدی به نام «کاندیدا افیسیه» تاسیس شد. هدف آن رفع کمبود افسران ژاندارمری بود. از فارغ‌التحصیلان این مدرسه می‌توان از سرلشکر ابوالحسن پورزند نام برد. این مدرسه به سال ۱۲۹۳ منحل شد ولی پس از چند سال در سال ۱۲۹۸ مجددا افتتاح گردید. محل تشکیل این مدرسه در دانشکده افسری فعلی بود.

مدرسه بعدی مدرسه نظام وزارت جنگ بود که مهم‌ترین مدرسه نظامی به شمار می‌آمد. موسس آن میرزا حسن‌خان مشیرالدوله بود. مشیرالدوله می‌خواست که مدرسه‌ای به سبک «سن سیر» فرانسه در ایران تاسیس کند. نام این مدرسه به مدرسه نظام مشیرالدوله معروف شد. از بین دیپلمه‌ها نیرو می‌گرفت و تعلیمات آن به نظر سخت می‌رسید. تعدادی از شاگردان این مدرسه عبارتند از: غلامعلی بایندر، سرلشکر محمودخان بهارمست، ارتشبد عبدالله هدایت و سپهبد حاجیعلی رزم‌آرا.کودتای سوم حوت تاثیر مهمی در این مدارس متنوع نظامی گذاشت. به دستور رضاخان همه مدارس در هم ادغام شدند و به عمارت مسعودیه در خیابان اکباتان کنونی که فعلا در دست آموزش و پرورش است منتقل شدند. این عمارت متعلق به ظل‌السلطان بود که توسط ورثه به رضاخان اهدا شد. سه مدرسه‌ای که ادغام شدند، مدرسه نظام مشیرالدوله، مدرسه نظام قزاقخانه و مدرسه بیطاری ژاندارمری کل بودند.

سطوح درس این مدارس با هم اختلاف زیادی داشت و به همین علت اختلال زیادی در سطح دروس آن پیش آورد و دلیل عمده آن هم عزیزکردگی مدرسه قزاقخانه بود که نزد رضاخان قزاق ارج و قرب بیشتری داشت. به هر حال به سال ۱۳۰۱ مدرسه نظامی از عمارت مسعودیه به عمارت کامرانیه یا مکان کنونی دانشکده افسری منتقل شد.اولین فارغ‌التحصیلان این مدرسه به سال ۱۳۰۲ وارد ارتش آن روز ایران شدند. در سال ۱۳۰۵ در سازمان مدارس نظامی تغییراتی داده شد و مدارس نظامی به سه مدرسه جداگانه تقسیم شدند:

مدرسه ابتدایی نظام با شش کلاس؛ مدرسه متوسطه نظام با چهار کلاس؛ مدرسه عالی، شامل دو کلاس که کلاس اول و دوم عالی نظامی نامیده می‌شد.

از سال ۱۳۱۴ نام مدارس سه‌گانه به ترتیب به دبستان نظام، دبیرستان‌ نظام و دانشکده افسری تغییر یافت و شالوده اصلی دانشکده افسری فعلی گذاشته شد.

منبع ماهنامه بهارستان