تاریخ ایران- روایت مصطفی فاتح از۵۰ سال نفت ایران- بخش پایانی
روزهای آخر نخستوزیر
مصطفی فاتح نویسنده کتاب «۵۰ سال نفت ایران» در این بخش روزهای آخر نخستوزیری دکتر مصدق و تلاشهای او برای استیفای حقوق ملت را بیان میکند. او همچنین به چرایی طرفداری و حمایت حزب توده از دکتر مصدق و نهضت ملی نیز اشاره میکند. روز پنجم مرداد دکتر مصدق پیامی از رادیو خطاب به مردم ایران ایراد کرد که قسمتهای مهم آن در زیر نقل میشود: «هموطنان عزیز چنانکه عرض شد هر قدمی که تاکنون برداشته شده بعد از مشیت الهی به واسطه اتحاد کلمه و پشتیبانی و حمایت عموم مردم ایران بوده است و هر کس ادعا کند که در این کار سهمی و حقی بیش از دیگران داشته ادعایش باطل و بیاساس است. ما همه در این مبارزه با هم همکاری کردهایم و نتایجی هم که به دست آمده بر اثر همین همکاری متقابل و صمیمانه بوده است. امروز هم اگر بر اثر اغراض خصوصی عدهای منحرف شده باشند در صورتی که ملت ایران با منحرفشدگان همکاری نکند و آنان را از خود براند اقدامات اجانب به جایی نخواهد رسید و دولت به هدایت ملی بیدغدغه خاطر راه خود را با کمال ثبات و استقامت ادامه خواهد داد. در میان مخالفان امروزی عده قلیلی هستند که در شروع این نهضت از همقدمان و همراهان بودهاند؛ ولی به علتی که ترک ذکر آن اولی است، اکنون ملت را در آخرین مراحل پیروزی رها ساخته و در تضعیف دولت و جلوگیری از پیشرفت آمال ملی حتی از مخالفان قدیم هم پیش افتادهاند.... آیا مخالفان فعلی تصور نمیکنند در صورت ادامه این وضع ثمره فداکاریها و جانبازی چندین ساله ملت ایران که اکنون به آخرین مراحل خود نزدیک میشود به هدر رود و لعن و نفرین ابدی برای آنان در تاریخ ایران باقی بماند؟ در مبارزهای که اکنون در پیش گرفتهایم دو راه بیشتر وجود ندارد یا مقاومت و پایداری که پایان آن سعادت و استقلال واقعی و عظمت ملت ایران است یا انقیاد و تسلیم که نتیجهاش ننگ و رسوایی ابدی و محرومیت از مزایای حکومت ملی و تحمل مفاسد و مظالم حکومتهای فردی و دیکتاتوری است. هموطنان عزیز، اکنون بیگانگان با تمام قوا میکوشند که در صفوف متحد ملت ایران رخنه کنند. متاسفانه در مجلس شورای ملی هم که حقا باید بزرگترین مبارزه با این گونه افکار باشد کانونی برای پیشرفت مقاصد شوم آنها تشکیل شده است. در این مجلس گروهی از مخالفان و ایادی سیاستبیگانه با بعضی از منحرفشدگان میکوشند که زمام امور را به دست دولتی بدهند که بتوانند مطامع بیگانگان و منافع آنان را تامین کند و برای انجام این منظور تریبون مجلس را وسیلهای برای تبلیغات مضره قرار دادهاند. با مشکلات فراوانی که در پیش است دولت نمیتواند این کارشکنیها و دسایس را تحمل کند و به این عده مجال دهد که با سرنوشت ملت ایران بازی کرده و مجلس شورای ملی را جولانگاه مقاصد شوم خود قرار داده و عرصه را بر اکثریت نمایندگان دلسوز و علاقهمند به مصالح کشور تنگ کنند... شما همه از جریان کار مجلس شورایملی خوب باخبرید و هیچ یک از جزئیات آن از نظر شما پوشیده و پنهان نیست. دولت ناچار است صریحا اعلام کند که با وضع کنونی مجلس امید هیچ گونه موفقیتی در مبارزه ملت ایران نیست و ناچار است از شما مردم وطنپرست تقاضا کند عقیده خود را در ابقا یا انحلال آن صریحا اظهار کنید... این تنها ملت ایران یعنی به وجود آورنده قانون اساسی و مشروطیت و مجلس و دولت است که میتواند در این باره اظهارنظر کند لاغیر. قانونها، مجلسها، دولتها، همه برای خاطر مردم به وجود آمدهاند نه مردم به خاطر آنها. وقتی مردم یکی از آنها را نخواستند میتوانند نظر خود را درباره آن ابراز کنند. در کشورهای دموکراسی و مشروطه هیچ قانونی بالاتر از اراده ملت نیست. به همین جهت دولت در این لحظه حساس تاریخی مشکلی را که با آن مواجه شده با ملت در میان میگذارد و راجع به این مجلس از خود مردم سوال میشود که اگر با ادامه وضع کنونی مجلس تا سپری شدن دوره هفدهم تقنینیه موافقت دارند دولت دیگری روی کار بیاید که بتواند با این مجلس همکاری کند و اگر با این دولت و نقشه و هدف آن موافقند رای به انحلال آن بدهند تا مجلس دیگری تشکیل شود که بتواند در تامین آمال ملت با دولت همکاری کند.»
مخالفان دولت اظهار میداشتند که طبق اصل ۴۸ قانون اساسی حق انحلال مجلس شورایملی یا مجلس سنا فقط با پادشاه است و در هر موردی که مجلسین یا یکی از آنها منحل گردد باید در فرمان انحلال علت ذکر شده و امر به تجدید انتخابات نیز بشود؛ بنابراین رفراندوم برای انحلال مجلس شورایملی یک تجاوز صریح به حقوق پادشاه و نقض یکی از اصول قانون اساسی میباشد و نیز میگفتند که استعفای ۵۲ نفر از نمایندگان دوره هفدهم مجلس که عملا موجب تعطیلی مجلس شده بود دلیل موجهی برای دولت است که از رییس مملکت تقاضای صدور فرمان انحلال مجلس را بنماید. دکتر مصدق استدلال مخالفان را قبول نمیکرد، زیرا مدعی بود که اصل ۴۸ قانون اساسی به تصویب مجلس موسسان رسیده و تشکیل مجلس موسسان را هم قانونی نمیدانست و علاوهبر این چنانچه در نطق خود گفته بود اراده ملت را مافوق تمام قوانین میدانست و ادعا میکرد که استفسار از مردم به وسیله رفراندوم جنبه قانونی دارد؛ در صورتی که رفراندوم و مراجعه به آرای عمومی هیچ گاه در ایران سابقه نداشته است.
به هر حال دکتر مصدق طبق نظامنامهای که خود وضع کرد در تاریخ ۱۲ مرداد رفراندوم را در تهران و در تاریخ ۱۹ مرداد در شهرستانها انجام داد و چنانکه پیشبینی میشد، دستههای موافق دولت بهخصوص اعضای حزب توده در این رفراندوم شرکت کرده و انحلال دوره هفدهم مجلس شورایملی را تایید کردند. مخالفان دولت هم در رفراندوم شرکت نکرده و علیه آن اعلام جرم کردند و بیانیههای متعددی منتشر کرده و رفراندوم را غیرقانونی شناختند.
در خلال این احوال در آمریکا نگرانی بسیاری راجع به وضع ایران پیدا شده بود و محافل سیاسی آمریکا معتقد شده بودند که نفوذ حزب توده رو به تزاید میباشد و اگر وضع همین طور ادامه یابد، مخاطراتی در پیش است که ایران در پشت پرده آهنین قرار گیرد و ضربت بسیار عظیمی به سیاست کلی کشورهای غرب وارد آید.
مجله «تایم» در تاریخ ۲۲ تیرماه چنین نوشته بود: «اگرچه دکتر مصدق در مورد انتخاب دکتر معظمی به ریاست مجلس پیروزی پارلمانی دیگری تحصیل کرده و رقیب خود کاشانی را شکست داده است، معهذا قدرت نخستوزیر به تدریج رو به کاهش میرود و دلایل آن به قرار زیر است: «اول آنکه کوشش او برای انجام مسافرت شاه به خارج و به دست گرفتن ارتش و ایجاد دیکتاتوری بدون مخالف. دوم عدم توفیق او در راه در هم شکستن محاصرهای که انگلیسیها ایجاد کرده و مانع فروش نفت خام شدهاند. سوم تنزل بهای پول ایران که دو سال پیش ۴۷ ریال و سال گذشته ۷۴ ریال و هفته گذشته ۱۱۸ ریال برابر با یک دلار بود و چهارم رخنه حزب غیرقانونی توده در وزارتخانهها، هنگامی که به دکتر مصدق گفته میشود که روش ناسازگار او کشورش را به کمونیسم سوق میدهد، وی این اتهام را مسخره کرده و انکار میکند؛ ولی ارباب بصیرت آگاه هستند که رخنه حزب توده در ادارات دولتی به اندازهای پیشرفت کرده است که اکنون در برخی از موارد سیاست دولت را آنها تنظیم میکنند.»روز ۲۹ ژوئیه (۷ مرداد) وزیر خارجه آمریکا در مصاحبه مطبوعاتی خود چنین گفته بود: «تشدید فعالیت حزب غیرقانونی توده در ایران و اغماضی که دولت ایران نسبت به فعالیت حزب مزبور روا میدارد، باعث نگرانی آمریکا گردیده و موجب شده است که اعطای کمک از طرف آمریکا به ایران را مشکلتر سازد.»روزنامه نیویورک تایمز در سرمقاله چهارم اوت (۱۳ مرداد) خود چنین نوشته بود: «عمل دکتر مصدق نخستوزیر ایران در مراجعه به آرای عمومی و نحوه اجرای رفراندوم از هر حیث با اقدامات هیتلر در آلمان نازی شبیه میباشد. طرز اجرای رفراندوم مسخرهآمیز بوده و نه تنها رعایت اصل اخذ رای سری نشد، بلکه در خیابانهایی که به محل رای مخالفان با انحلال مجلس منتهی میگردید و نوشته شده بود آنهایی که در این محل رای میدهند، خائنین به وطن هستند.»
در تاریخ ۶ اوت (۱۵ مرداد) آیزنهاور رییسجمهور آمریکا در کنفرانس مطبوعاتی خود چنین گفته بود: «توسعه نفوذ کمونیسم در آسیا موجب نگرانی بسیار است و این امر برای آمریکا عاقبت شومی را در بر خواهد داشت. صبح امروز در روزنامهها خواندهاید که دکتر محمد مصدق نخستوزیر ایران سرانجام توانست خود را از زیر بار انتقادات مجلس ایران خلاص کند و آن را منحل ساخت؛ ولی البته برای رسیدن به مقصود از کمونیستها مدد گرفت. رییسجمهور گفت لازم است دولت آمریکا برای جلوگیری از توسعه نفوذ کمونیسم در کشورهای آسیا منجمله ایران اقدامات لازم به عمل آورد و هم اکنون تصمیماتی برای انجام این کار اتخاذ شده است. دیر یا زود راه توسعه کمونیسم را باید در آسیا محدود کرد و ما مصمم به این کار هستیم.
روز نهم اوت (۱۸ مرداد) مجله نیوزویک چاپ آمریکا چنین نوشته بود:
«حزب توده ایران به تدریج موقعیت خاصی پیدا میکند. تظاهرات منظم افراد این حزب در روز سیام تیر که در آن بین ۳۵ تا ۵۰ هزار نفر شرکت کردند و شمار آنها از تظاهراتکنندگان دیگر که طرفدار دولت بودند فزونی داشت نشانه قوت گرفتن کمونیستها در ایران میباشد. این حوادث نشان میدهد که ممکن است دکتر مصدق نخستوزیر ایران به زودی یا کمونیستها را در اداره امور دولتی شرکت دهد یا در مقابل آنها با شکست مواجه شود. یکی از هدفهای حزب توده از بین بردن نفوذ غرب در این کشور میباشد. این حزب مایل است شاه که یک قدرت معنوی در ایران به شمار میرود و از قرنها پیش وجودش جزء سنن این کشور بوده از کار برکنار شود. روی کار آمدن ناگهانی دکتر مصدق در آوریل ۱۹۵۱ در واقع فرصتی برای حزب توده بود که نظیر آن کمتر ممکن بود اتفاق بیفتد.
ناسیونالیسم ضدانگلیسی دکتر مصدق و حملات او علیه استعمارگران خارجی با برنامه کمونیستهای ایران مطابقت داشت. صرفنظر از اینکه مصدق با حزب توده موافق یا مخالف باشد این حزب از وی پشتیبانی کرد؛ ولی ضمنا حق انتقاد از وی را نیز برای خود محفوظ نگاهداشت. حزب توده از حمله شدید به دکتر مصدق خودداری کرده است؛ زیرا سیاست دکتر مصدق موجب شدت وخامت برای پیشرفت کمونیسم خواهد بود. مصدق چندین بار در لحظات بحرانی پشتیبانی حزب توده را مورد قبول قرارداد و البته حزب توده نیز از این موفقیتها حداکثر استفاده را کرده است. نامه مورخ ۲۹ ژوئن آیزنهاور به مصدق به وی ثابت کرد که دیگر به کمک آمریکا نمیتواند پشت گرم باشد. هندرسون سفیر کبیر آمریکا در ایران هنوز در خارج کشور به سر میبرد. دکتر مصدق که مصمم است همچنان بر سر کار بماند اجبارا به طرف اتحاد با حزب توده کشانده میشود. دکتر مصدق میتواند از قانونی شناختن حزب توده خودداری کند؛ ولی فشار روزافزون این حزب و مخالفت مداوم با به رسمیت شناختن آن ممکن است سبب شود که کمونیستها در ایران به روز متوسل شوند و در این صورت اغتشاشاتی بروز خواهد کرد.»
در اواخر مرداد ۱۳۳۲ مملکت از هر جهت وضع غیرعادی پیدا کرده بود؛ چون دکتر مصدق و طرفدارانش به خوبی احساس میکردند که از پشتیبانی دول غربی محروم گشتهاند و از طرف دیگر هم چون افکار و تمایلات عمومی مردم سازش با عقاید افراطی چپ نداشت توجه با آن سیاست هم به واسطه مخالفت شدید افکار عمومی بینتیجه بینظر میرسید.مجلسی هم وجود نداشت که تا حدی نقطه اتکای دولت باشد تا در این موقع بحرانی برای بهبود اوضاع قدمی بردارد.
خلاصه روش رییس دولت که به تدریج از اوایل سال ۱۳۳۲ شدت یافته بود و فعالیت جدی مخالفین برای سقوط دولت که آشکار و پنهان انجام میگرفت موجب شد که هر کس و همهکس منتظر حوادث و تحول جدیدی باشد. و بالاخره شب ۲۵ مرداد طلیعه این تحول پدیدار گردید؛ با این قسم که فرمان عزل نخستوزیری دکتر مصدق توسط رییس گارد شاهنشاهی به وی تسلیم گشت و در همان موقع وزیر خارجه و وزیر راه دولت وقت و همچنین معاون ستاد ارتش از طرف نظامیان دستگیر شدند.
صبح روز ۲۵مرداد دولت اعلامیهای صادر کرد که شب گذشته یک کودتای نظامی به وسیله افسران گارد شاهنشاهی در تهران واقع شد؛ ولی بینتیجه ماند و همان وقت گارد شاهنشاهی خلع سلاح شده و وزیران خارجه و راه و معاون ستاد ارتش که در بازداشت بودند آزاد شدند و سپس خبر رسید شاهنشاه و ملکه از رامسر با هواپیما عازم بغداد گشتند. از صبح ۲۵ تا صبح ۲۸ مرداد اوضاع تهران و بسیاری از شهرستانها غیرعادی بود؛ به این معنی که طرفداران دکتر مصدق با انجام پارهای تظاهرات به مخالفین دولت سخت میتاخته و پیش از همه تودهایها میداندار شده بودند و علنا از تغییر رژیم سخن میراندند. عمال و مامورین دولت هم نهتنها به اینگونه تظاهرات اعتراضی نداشتند، بلکه بعضی از اعضای کابینه دکتر مصدق و پیشوایان جبهه ملی آشکارا از آن نظریات طرفداری میکردند؛ چنانکه همان اشخاص روز ۲۵ مرداد در میدان بهارستان میتینگ بزرگی دادند و علاوه بر تایید حکومت مصدق نظریات افراطیون را هم کم و بیش تایید نمودند.
روز ۲۶ مرداد سفیر آمریکا که مدتی از تهران غایب و در آمریکا و اروپا به سر میبرد، به تهران مراجعت کرده و روز ۲۷ مرداد به ملاقات دکترمصدق رفته و عواقب خطرناک ناشی از فعالیت افراطیون چپ را به او گوشزد نمود. روز ۲۶ و ۲۷ عدهای از کسانی که متهم به دخالت در کودتای نظامی بودند، بازداشت شدند و فرماندار نظامی اعلام داشت که صدهزار ریال جایزه به کسی داده میشود که از محل سکونت سرلشگر زاهدی اطلاعی به فرمانداری بدهد. روز ۲۷ مرداد هم وضع به همین منوال گذشت و تظاهرات طرفداران دکتر مصدق ادامه یافت و هیجان و نگرانی در همه جا حکمفرما بود.صبح روز ۲۸ مرداد وضع به طور ناگهانی تغییر کرد و قوای انتظامی که تا آن وقت تماشاچی و بیطرف و بلکه مطیع دولت وقت بودند، تغییر مسیر داده به مخالفین دولت پیوستند و دستههای مخالفین دکتر مصدق که شاید از تعرض مامورین انتظامی اندیشه میکردند همین که آنها را همراه دیدند به صورت متشکل درآمدند و برای سرکوب ساختن طرفداران عقاید افراطی جنبه تهاجم به خود گرفتند؛ در صورتی که تا آن ساعت وضع دفاعی هم نداشتند.از ظهر روز ۲۸ مرداد کار تظاهرات مخالفین و موافقین به زد و خورد انجامید. مخالفین دولت به خانه دکتر مصدق حمله آوردند و چون در آنجا با مقاومت مستحفظین نظامی مواجه گشتند، چند ساعتی زدوخورد ادامه یافت تا سرانجام دکتر مصدق سنگر را تخلیه کرد و از خانه خود خارج شد. در همان گیرودار نخستوزیری سرلشگر فضلالله زاهدی اعلام شد و معلوم شد که فرمان انتصاب او چند روز پیش صادر شده بود و از آن تاریخ سرلشگر زاهدی زمام امور را به دست گرفت. این بود جریان مختصر سه روز پرحادثه که برای اطلاع از جزئیات آن خوانندگان را به جراید وقت حواله میدهیم.
ارسال نظر