خواندنیهای تاریخ
امنیههای رضاخانی
در دوره حکومت رضا خان پاسگاههای امنیه و نفرات آنها از همان تاریخ تشکیل اداره امنیه به آزار و اذیت نسبت به مردم و اخاذی از آنان پرداختند. اعمال امنیهها در طول سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ موجبات تنفر و خشم و کین مردم را فراهم آورده و شایع شده بود که امنیهها از روستاییان چند چیز میخواهند: خروس پلو، عرق دو آتشه، تریاک ماهان، وجوه کافی. به امنیهها حقوق کافی داده نمیشد و آن مبلغی هم که داده میشد به دست آنها نمیرسید. میگویند رضاشاه روزی در زمستان که وارد اداره امنیه شد دستهای خود را روی در جیب بلوز بلند نظامیخود گذاشت و گفت: «میترسم امنیهها جیبم را بزنند» و نیز معروف است در همان روز مقداری برف از روی زمین برداشت و آن را به امنیهها نشان داد و از افراد یک گروهان خواست آن را دست به دست تا ردیف آخر نفرات برسانند. وقتی گلوله برف به آخر گروهان رسید تقریبا آب شده بود. رضاشاه به امنیهها گفت: «من حقوق و جیره کافی برای شما اختصاص داده ام اما تا دست به دست بشود و نصیب شما بشود مقدار زیادی از آن آب میشود و به جیب صاحب منصبان شما میرود.»
گفتههای رضا شاه خطاب به امنیهها حکایت از نظر نامساعد و مخالف وی نسبت به ژاندارمری میکرد، زیرا نه تنها رضاخان و سایر قزاقها در دوران قزاقخانه از ژاندارمری که سازمان نظامیملی ایران پس از مشروطه بود بدشان میآمد و آن را دکان تازهای جلوی دکان کار و کسب خود میدیدند، بل حوادثی چون قیام کلنل پسیان در مشهد، شورش ژاندارمریها در تبریز زیر نظر لاهوتی و طرح کودتای نافرجام پولادین، نظر او را نسبت به ژاندارمها تیرهتر و سیاهتر از گذشته کرده و به آنها به دیده تنفر و کین مینگریست.
البته در گفتههای رضاشاه نوعی بیعدالتی وجود داشت، زیرا ژاندارمری در دوران ریاست سوئدیها از باانضباطترین صفوف نظامی ایران بود چنان که شاعرانی چون عارف و ایرج میرزا در اشعار خود ابیاتی در مدح و تحسین ژاندارمها سروده بودند.
نام امنیه در طول سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ طوری موهن و آمیخته به اخاذی و پرونده سازی و آزار و تعدی گردید که در سال ۱۳۲۰ پس از آغاز سلطنت محمدرضاشاه که قرار شد امنیه مجددا تاسیس و از وزارت جنگ جدا و به وزارت کشور ملحق شود و تحت عنوان اداره کل امنیه دولتی از لشکرهای ارتش منتزع گردد به زودی نام امنیه را هم از آن برداشتند و به جای آن واژه ژاندارمری را گذاشتند تا خاطره سوءامنیههای رضاخانی از اذهان محو گردد. مزاحمت و آزار و تعدی ژاندارمها بیدلیل نبود. امنیهها از فقیرترین و محرومترین و بیدست و پاترین کسانی بودند که هیچ شغل مناسبی نیافته بودند و به ناچار شغل امنیه را برای نمردن خود و خانوادهاشان از گرسنگی برگزیده بودند. فرماندهان آنها از آنها هدیه و پیشکش و سوغاتی میخواستند و چون حقوق فرماندهان نیز ناچیز بود به ناچار مبالغی از مخارج خود را از راه اخاذی از مردم تامین میکردند. در آن دوران شبکه ارتباطی مهمی بین تهران و مراکز امنیه وجود نداشت و فقط استفاده از تلگراف و مکاتبه میسر بود. گهگاه هیاتهای بازرسی به ولایات سفر کرده تحقیقات و بازرسیهایی میکردند و باز میگشتند. پاسگاههای ژاندارمری در نقاط بسیار دور دست واقع بوده و فاقد وسایل اولیه زندگی بودند و اغلب آب آشامیدنی هم در دسترس نداشتند و باید آب آشامیدنی خود را از طریق کامیونهای عبوری به دست آورند.
سیستم استیلای دولت مرکزی بر مبنای زور و خشونت و عدم اعتماد نسبت به مردم استوار شده و پس از جنگهای عشایری و محلی و خون و خونریزی طرفین با عدم اعتماد به هم مینگریستند و از هم واهمه داشتند.
به طوری که رجال آن زمان از جمله دکتر محمد سجادی در خاطرات خود نوشتهاند در اوایل سلطنت رضاشاه، امنیهها حتی شاه را هم نمیشناختند و زمانی که رضاشاه برای بازدید از یکی از پاسگاهها رفت وکیلباشی امنیه چندان احترامی به شاه نگذاشت. این بود که دستور داده شد تصویری از شاه در هر پاسگاه ژاندارمری نصب گردد. امنیهها غالبا بیسواد بودند و عدهای از آنها از قرهسورانهای سابق و عدهای حتی در زمره راهزنان پیشین بودند که تامین گرفته و به خدمت امنیه درآمده بودند. سرتیپ محمدحسین میرزا جهانبانی رییس ستاد امنیه در دوران تصدی امیر لشکر امیر احمدی که پس از شهریور ۱۳۲۰ در اواخر سال ۱۳۲۲ برای مدت کوتاهی رییس اداره شهربانی شد و پس از ۲۸ مرداد به مقام کفالت وزارت کشور رسید در یادداشتهایی که در دوران خانهنشینی و بازنشستگی خود در مجله خواندنیها چاپ تهران مینوشت شمهای از آنچه را که در امنیه دولتی ایران میگذشت به رشته تحریر درآورد.
از نظر جهانبانی که افسر تحصیلکرده و فهیمی بود فقر و تهیدستی و نداشتن وسایل زیست مناسب، مهمترین عامل گرایش امنیهها و همچنین پاسبانها به اخذ رشوه از مردم و گرایش به وظیفه ناشناسی و خلاف بود. جهانبانی که در ماههای آخر سال ۱۳۲۲ رییس شهربانی کل کشور شد، داستان پاسبانی را نقل کرده است که رشوه گرفته و یک زندانی را در حال انتقال به زندان گریزانده بود. جهانبانی پاسبان را احضار کرد و با شلاق او را تنبیه نمود، اما پاسبان اجازه خواست اونیفورم (کت) خود را از تن درآورد؛ زیر بلوز رسمیپلیس، پاسبان حتی زیرپیراهن هم به تن نداشت. او هزینه سنگین زندگی خود و همسر و دو فرزند و مادرش را برای رییس شهربانی شرح داد و علت رشوه گیری و وظیفه ناشناسی را تبیین کرد. جهانبانی که سوابق عدیدهای در امنیه و نظمیه داشت پس از مراجعه به دکتر میلسپو که بار دیگر به ایران آمده و رییس کل دارایی شده بود و ناامیدی از تحقق بودجهای برای کمک به حقوق افسران و پاسبانان شهربانی استعفا داد.
در سالهای قبل و پس از شهریور ۱۳۲۰ داستانهای واقعی از مردم آزاری و اخاذی امنیهها بر سر زبانها بود که شمهای از آنها پس از شهریور ۱۳۲۰ در مطبوعات تهران منعکس میشد. سوءاستفاده امنیهها از کدخدایان و روستاییان بیشتر به علت نادانی و بیسوادی و بیخبری مخاطبان امنیهها بود که مردمیفرو رفته در زندگی قرون وسطایی خود بودند و از روزگار آغاز سلطنت پهلوی که با خشونت و سختگیری توام بود بر جان خود هراسیده سعی مداوم آنها خودداری از درگیر شدن با مامورین دولتی بود.
علاوه بر مامورین امنیه، در مناطق عشایری صاحب منصبان و درجه داران شعبه عشایری لشکرها تا مدتی مدید از عشایر زهرچشم گرفته به انحای مختلف رشوه ستانی میکردند و شاید ریشه بسیاری از شورشهای عشایری همین یکه تازی امنیهها و مامورین ویژه سرپرستی عشایر بود که در کتب مختلف به آن اشاره شده است. مامورین نظام وظیفه نیز از دیگر ضابطان دولتی بودند که وقتی برای سربازگیری به روستاها میشتافتند، ورودشان با برانگیختن نگرانی و حتی وحشت روستانشینان همزمان بود.
به طور کلی رضاشاه با تاسیس اداره تشکیلات امنیه که آن را جایگزین ژاندارمری کرد موقعیت پیشین و مردمیآن تشکیلات را خدشه دار ساخت و کار امنیهها به جایی رسید که در سال ۱۳۲۰ حتی بردن نام آنها تنفر و دلخوری شنوندگان را برمیانگیخت و چون ژاندارمری هم تا حدود زیادی واژه امنیه را به ذهن متبادر میکرد پنج سال بعد در جریان مذاکرات دولت مرکزی با شورشگران فرقه دموکرات در آذربایجان توافق شد که نام ژاندارمری نیز به سازمان نگهبانی کل کشور تبدیل گردد.
منبع: ( www.dowran.ir )
ارسال نظر