تاریخ مطبوعات ایران- مطبوعات از آغاز تا انقلاب - ۲
امتیازها چگونه داده میشد
روزنامه و مجله پدیده تازهای در ایران دوره قاجار بود. چگونه امتیاز گرفتن داستانی بود که ازدل نامههای درخواست امتیاز میتوان آنها را بررسی کرد. با توجه به اینکه مطالب و محتوای جراید مستقل همواره با منافع و خواستههای حاکمان تضاد داشته، آنان با تمام ابزار موجود سعی در محدود کردن جراید داشتند. این امر فقط در ایران سابقه نداشتند و حتی قبل از اینکه در ایران نشریهای پا بگیرد در اروپا اعمال میشده است. به عنوان نمونه میتوان به نامه ناپلئون بناپارت به فوشه وزیر پلیس امپراتوری اشاره کرد که ناپلئون خطاب به وی مینویسد:
روزنامهها را کمی بیشتر سرکوب کنید؛ مجبورشان کنید که مقالههای خوب بنویسند به سردبیر ژورنال ددبا و پوبلیسیست بفهمانید که سرانجام روزی فرا خواهد رسید که آنها دیگر مفید نخواهند بود، آنها را همراه با روزنامههای دیگر تعطیل خواهم کرد و تنها یک روزنامه را باقی خواهم گذاشت... زمان انقلاب به سرآمده، تنها یک حزب در فرانسه باقی است، اجازه نخواهم داد که روزنامهها علیه منافع من چیزی بنویسند.
دستگاههای حاکمه برای اعمال فشار بر مطبوعات معمولا از دو طریق اقدام میکردند. راه غیرقانونی سانسور و راه قانونی و موجه قانون مطبوعات.
سانسور سادهترین شیوه برای کنترل مطبوعات بود. ماموری از سوی دولت با کلیه امکانات ممکن مطلب یک نشریه اعم از روزنامه یا هفتهنامه و غیره یا حتی کتاب را قبل از چاپ بررسی کرده و سپس با جرح و تعدیل لازم مجوز چاپ میداد یا اینکه به کل، چاپ آن را
موقوف میکرد. محیط طباطبایی آغاز سانسور را از زبان ناصرالدین شاه میداند و در این باره به دو سند اشاره میکند. اولین سند اعلانی است که در نمره ۵۵۲ روزنامه دولت علیه ایران درج شده است:
در این اعلان ناصرالدین شاه برای جلوگیری از نشر کتابها و آثاری که مضر به اخلاق عمومی و فاسدکننده خلق و خوی خرد و بزرگ باشد و آنان را در گرداب وساوس شیطانی میکشد صنیعالملک نقاشباشی را سرپرست کلیه چاپخانههای ممالک محروسه کرد که از نشر و طبع نسخههایی که موجب انزجار طباع و مخالف اوامر شرعی است، جلوگیری کند و کتابهایی که ظاهرا و باطنا سودمند و بیزیان است، چاپ شود.
پس از نصب ابوالحسنخان نقاشباشی به این کار مهم از آن روز بر بسیاری از کتب که حتی کتب فقهی را نیز در برمیگرفت، مهر اداره سانسور به نام «صنیعالملک ملاحظه شد» دیده میشود.
سند دوم سخنی است که شمسالعلماء عبدالرب آبادی در کتاب مآثروالاثار از زبان محمدحسن خان صنیعالدوله مینویسد:
اداره سانسور که عبارت از تفتیش کتب و روزنامههای وارد از خارج است (یکی از مآثر عصر ناصری است)، چون بعضی از مطبوعات بعضی از ممالک که مشتمل بر طعن و قدح و هجا و هزل بود به لحاظ مبارک (ناصرالدین شاه) میرسید. از انتشار آن همواره آثار کراهت بر جبین همایون هویدا بود، تا وقتی که رساله هجو سلاله شیخ هاشم شیرازی مطبوعه بمبئ را به تهران آوردند و نسخه را حضور بردند. از مشاهده آن اشعار ناسزا، شعله خشم زبانه زد و در وقت به اعدام تمام آن نسخ فرمان رفت. بنده نگارنده حاضر درگاه بود، معروض نمود که دولتهای اروپا برای سد راه این عیب دایره تفتیش ایجاد کردهاند و اسم آن «سانسور» است فرمان رفت، تا زیر نظر این خانهزاد در حدود ایران سانسور ایجاد و از آن وقت باز راه این عیب بسته است.
تا اعلام مشروطه به همین نحو با کتب و روزنامه برخورد میشد و کارها و اعمال انجام شده کاملا سلیقهای و بسته به نظر مامور سانسور بود، ولی پس از تصویب قانون اساسی، ظاهرا اختلاف اشخاص یا حکومت با مطبوعاتیان طبق قانون مطبوعات باید انجام میگرفت که باز هم تصویب قانون مطبوعاتی نه چندان عادلانه موجب به بن بست رسیدن مطبوعات مستقل شد. تا سال ۵۷ سه قانون مطبوعاتی در ایران تصویب شد.
اولین آن در محرم ۱۳۲۶ ق و در زمان سلطنت محمدعلی شاه قاجار بود که خود چندان پایبندی به قانون نداشت و مطبوعات بیشترین حملات بیپروا را به وی میکردند. البته با اعمالنظر وی مفادی از قانون مطبوعات در جهتی قرار گرفت که مطبوعات حق انتقاد جدی نسبت به شاه را نداشتند. اصلاح بعدی قانونی در ۱۰ آبان ۱۳۰۱ انجام گرفت و چیز جدیدی که به قانون مطبوعات افزوده گردید این بود که مسوولان جراید و مجلات را مجبور میکرد هرگاه بخواهند در امور مربوط به دین اسلام و مذهب مطلبی چاپ کنند قبلا بایستی به ناظر شرعیات مراجعه کنند.
دومین قانون مطبوعات و متمم آن در زمان نخستوزیری دکتر مصدق تصویب شد که آزادی عمل بیشتری میداد، ولی قانون هنوز به طور کامل اجرا نشده بود که با کودتای ۱۳۳۲ش، مجلس هیجدهم ضمن رد قانون قبلی سومین قانون مطبوعاتی را به تصویب رسانید که تا سالهای قبل از انقلاب و حتی مدتی پس از انقلاب نیز مورد استفاده دادگستری بود.
هر چند در قوانین مطبوعاتی برای مطبوعات حداقلی از آزادی را نیز در نظر گرفته بودند، ولی مطبوعات موجود با توجه به دخالتهای بیش از حد حکومت که از طریق سازمان امنیت و شهربانی اعمال میشد هیچگاه به طور جدی به مسائل اجتماعی و سیاسی داخلی نپرداختند و همواره شخصیتی چون محرمعلی خان تا سالها به عنوان مامور رسمی سانسور دولتی در محافل مطبوعاتی با اقتدار کامل به وظیفهاش عمل میکرد.
درخواست مجوز انتشار مطبوعات(نامه واغیناک سرکیسیان به قوامالسلطنه و درخواست انتشار روزنامه به زبان ارمنی)
مقام منیع ریاست وزرای عظام دامت شوکته
این ایام که سعادت و آتیه ایران شش هزار ساله به واسطه اقدام عاقلانه آن هیات محترم تامین شده و امتیاز نفت شمال به یک شرکت بیطرف داده شده، ایضا اقدامات بیموقع اجانب نیز در این خصوص پیش آمده است و عده کثیری از ارامنه وطنپرست را مسرور و از طرف دیگر متاسف ساخته است که چرا در چنین روز تاریخی نتوان اظهار عقیده نمود. همزبانان دوردست خود را در این روز مسعود باخبر سازند؛ چون، طوری که حضرت اشرف به خوبی مسبوق هستید، بدبختانه فقط عده قلیلی از ارامنه ایران میتوانند از جراید فارسی استفاده نمایند. ما منتظر بودیم جرایدی که به زبان ارمنی منتشر میشوند، این مساله حیاتی را به طور خوبی تحت مطالعه درآورده، این امر مهم را گوشزد تمام ارامنه ایران خواهند نمود. ولی معالاسف معلوم نیست به چه ملاحظات در این باب سکوت اختیار کردهاند. لهذا خیلی لازم است ما جریده داشته باشیم و حقایقی که دیگران میخواهند زیر پرده نگاهدارند باز نموده به اطلاع عموم برسانیم.
از آنجایی که نیت ما فقط خدمت به وطن و منافع ملت است امید داریم مضایقه نخواهید فرمود که اجازه انتشار یک جریده به زبان ارمنی به چاکر داده شود و از آنجایی که این مساله مهم عصر جدیدی در تاریخ ایران مفتوح مینماید، به اصطلاح دیگر، صبح جدیدی بالای افق ایران طلوع میکند.
این است که بنده میخواهم به یادگاری این مساله تاریخی اسم جریده صبح جدید،که به زبان ارمنی(نوژاراود) گفته میشود، انتخاب نموده، چون فوت وقت برای بنده و رفقای بنده در این موقع یک تقصیری به شمار میرود، امیدوارم مقرر خواهید فرمود که اجازه انتشار جریده فوق حتیالامکان زودتر داده شود که مزید تشکرات صمیمانه از طرف بنده و عده کثیری خواهد شد. احترامات خالصانه
تقدیم میدارد.
واغیناک سرکیسیان به تاریخ ۱۴ برج قوس ۱۳۰۰
نامه اسدالله موسوی خارقانی به قوامالسلطنه
به عرض میرساند: چنانکه در باب امتیاز جریده ندای اسلام خاطر مبارک را مسبوق داشتهام، اعضای جامعه مقدسه اسلامیه به وسیله دعاگو جدا برای نشر قوانین شرع مقدس نبوی تقاضای اجازه را دارند. خاطر مبارک کاملا مستحضر است که در تحت هر عنوان و مسلکی و هر قسم اشخاص امتیاز جریده گرفتهاند با این حال سزاوار نیست که هیات محترمه دولت اسلامی به تقاضای مشروع عدهای که فقط میخواهند به استعانت مالی خودشان حفظ مقام ارجمند دیانت محمدی(ص) را بنمایند عطف توجه نفرمایند و به علاوه، در واقع، این اقدام تقویت وظیفه هیات محترمه دولت که اجرای قوانین آسمانی است مینماید و این نکته را خاطرنشان میکند که اعضای جامعه مقدسه تا اندازهای مطلع به اوضاع امروزه دنیا بوده و از بعضی اظهارات که برخلاف وضعیت امروزه عمومی دنیا از نقطهنظر دیانتی است خودداری خواهد کرد.
حال، دعاگو خواهشمند است با حضرت اشرف آقای رییسالوزرا در این باب مذاکره فرموده تا آنکه از مقصود صمیمت خاطر مبارکشان مسبوق شده اجازه امتیاز جریده را مرحمت فرمایند.
الاحقر اسدالله الموسوی الخارقانی
(در حاشیه:) آقای محتشمالدوله، جواب بدهید خودتان مستحضرید که برحسب مقررات کلیتا تا قانون هیات منصفه در مجلس نگذشته است امتیاز روزنامه داده نمیشود. در این صورت، در این مورد هم نمیتوان... شود.
نامه مجدالاسلام کرمانی به قوامالسلطنه
مقام منیع ریاست جلیله وزرای عظام دامت عظمه
در این موقع انقلابات به هر یک از نویسندگان ملت لازم است که به وسیله انتشار مقالات علمیه عالیه افکار عامه را با مسلک دولت متبوعه خود همراه سازند؛ لهذا این بنده، مجدالاسلام کرمانی که سالها امتحان دولتخواهی و درست قلمی خود را دادهام، به معاونت جناب آقای میرزا حسین خان قزوینی که او هم در حضور مبارک معروف است، مصمم شدهایم روزنامهای موسوم به سرنوشت ایجاد نماییم و از این راه خدمات عمده به دولت متبوعه خود را ذمهدار هستیم و ملتزمیم که هرگز از قانون مطبوعات مختلف نورزیم. استدعا آن که در حاشیه عریضه به وزارت جلیله معارف دست خط ابلاغ صادر شود تا اجازه رسمیه
به ما بدهند.
ایام عظمت مستدام
مجدالاسلام
(در حاشیه): با ریاست وزراء مذاکره شود که اساسا در دادن امتیاز جریده چه نظریات دارند.
(در حاشیه): رای هیات وزرا این است که تا شش ماه روزنامهجات سیاسی مطلقا داده نشود.
(در حاشیه): آقای اعتلاءالسلطنه تصمیم نامه صادر فرمایید که تا شش ماه امتیاز اجازه طبع روزنامهجات و مجلات سیاسی صادر نشود. ابلاغی هم به وزارت علوم صادر فرمایید؛ برای امضا بیاورند.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر
ارسال نظر