گردآورنده: علی طجوزی

نامه وزیر دارایی و شرایط سخت مردم

نامه محمود بدر وزیر دارایی در نخستین روز از تیرماه سال ۱۳۲۱ به نخست وزیر درباره شرایط سخت مردم ایران در پی تجاوز متفقین. «جناب آقای نخست‌وزیر پیرو نامه ۱۴۹۳۲ مجددا از اهواز اطلاع رسیده بر حسب دستور استانداری مامورین شهربانی و شهرداری بدون موافقت اداره دارایی اقتصادی در روزهای ۲۸ و ۳۰ خرداد و اول تیر معادل ۴۵ تن آرد از محصولات تهران برده و مصرف کرده‌اند. بسیار قابل ملاحظه است که در بحبوحه حاصل خوزستان استانداری محل به جای اینکه مالکین و صاحبان گندم را ملزم به تحویل دادن فزونی نموده و مصرف محل را تامین نماید خودسرانه آرد و گندم ورودی را منحصرا برای مصرف تهران اختصاص داده‌است، مصرف می‌کنند، در حالی که سال‌های گذشته در ماه تیر و مرداد مقداری از گندم خوزستان به تهران حمل می‌شده. چون فعلا تنها راه تامین تهران همان گندم و آرد ورودی از خارج است چنانچه از مرتکبین این خودسری جدا بازخواست نشود و دستور قطعی برای تامین مصرف از محموله صادر نگردد وزارت دارایی به هیچ وجه مسوولیت تامین خواربار کشور را به عهده نگرفته و صراحتا عرض می‌کند تهران در مدت کوتاهی به سختی و قحطی دچار خواهد شد.»وضعیت برنج هم بهتر از سایر غلات نبود به عنوان مثال در قیمت برنج از تیرماه ۱۳۲۰ تا تیرماه ۱۳۲۱ به مقدار ۴۴ من از ۲۵۰ ریال به ۶۰۰ ریال رسید.

در حالی که ایران یک روز پس از آغاز جنگ جهانی اول در ۱۰شهریور سال ۱۳۱۸ (۱ سپتامبر ۱۹۳۹)، اعلام بی‌طرفی کرده بود، اما نیرو‌های متفقین به بهانه حضور جاسوسان آلمانی در ایران ، در روزسوم شهریور ۱۳۲۰ ایران را به اشغال خود درآوردند.

درلحظات اولیه حمله، اسمیرنوف، سفیر کبیر شوروی وسر ریدر بولارد وزیر مختار انگلیس به منزل علی منصور، نخست‌وزیر ایران رفتند و طی یادداشتی حمله قوای خود را به کشور اعلام کردند. علی منصور پس از آن ابتدا به کاخ سعدآباد رفت و رضاشاه را مطلع ساخت و سپس راهی مجلس شورای ملی شد و خبر حمله نظامی روسیه و انگلیس را به اطلاع نمایندگان مجلس رساند.

نمایندگان روس و انگلیس‌، علت این مداخله را وجود تعداد زیادی جاسوس و کارشناس آلمانی در ایران اعلام کردند. چرا که آنها پیشتر در تاریخ ۲۸تیر و ۲۵مرداد همین سال طی دو اولتیماتوم، خواستار اخراج فوری نیروهای آلمانی از ایران شده بودند اما چون با پاسخ مناسبی از سوی ایران مواجه نشدند، سرانجام به ایران حمله کردند.

آغاز حمله

در سحرگاه سوم شهریور ارتش شوروی از سه جهت وارد خاک ایران شد. ستون اول از محور جلفا در جهت تبریز حرکت کرده و ستون دوم از راه آستارا به سوی بندر پهلوی (انزلی) و رشت پیشروی کرده و ستون سوم به ناحیه مرزی شمال شرقی خراسان هجوم برد. در این تهاجم مراکز مهمی‌مانند تبریز و مشهد و شهرهای ساحلی دریای خزر تحت اشغال ارتش شوروی درآمدند. ارتش انگلیس هم از دو جهت به سمت ایران پیشروی کرد. یک ستون از راه خانقین وارد ایران شد واز طریق کرمانشاه و همدان خود را به قزوین رساند. ستون دوم از خاک عراق به ناحیه جنوب غربی خوزستان هجوم آورد. سرانجام در روز ۹ شهریور ارتش‌های شوروی و انگلیس در قزوین به یک دیگر ملحق شدند.

در این عملیات نیروهای دریایی وهوایی نیز شرکت داشتند. روز سوم شهریور نیروی دریایی شوروی در دریای خزر بندر انزلی را به گلوله بست و همچنین نیروی هوایی شوروی چندین شهر ایران مانند تبریز، انزلی، همدان، قزوین، مشهد و روز ۷ شهریور لاهیجان را و روز ۹ شهریور حومه تهران را بمباران کرد. قوای بریتانیا در آبادان عبارت بود از لشکر هشتم پیاده نظام هندی به فرماندهی ژنرال هاروی در منطقه خانقین تیپ نهم زرهی و یک هنگ ارابه جنگی هندی و چهار گردان انگلیسی و یک هنگ توپخانه انگلیسی که همگی تحت فرماندهی ژنرال اسلیم بودند. اولین هدف نیروهای مهاجم انگلیس اشغال مناطق نفت‌خیز و دومین هدف پیشروی در خاک ایران و به دست گرفتن خطوط ارتباطی ایران بود. عملیات دریایی انگلیس بیشتر در بندر شاهپور صورت گرفت و هشت فروند کشتی‌های متوقف در بندر به دست قوای انگلیسی افتاد. نیروی هوایی انگلیس هم چند هدف نظامی‌را در اهواز بمباران کرد.

شهرهای بی‌دفاع شمال و جنوب ایران در جریان حمله هماهنگ و مشترک شوروی و بریتانیا، شدیدا بمباران شدند و نیروی دریایی ایران در خلیج فارس و دریای خزر، بر اثر حمله شدید نیروهای مهاجم، ظرف چند ساعت به کلی نابود شد. در حمله شدید بریتانیا به خلیج فارس، دریادار غلامعلی بایندر فرمانده نیروی دریایی و ناخدا نقدی رییس‌ستاد نیروی هوایی و شمار فراوانی از افسران در همان روز اول حمله کشته شدند؛ عمده کشتی‌های ایران آتش گرفتند یا غرق شدند؛ شمار کشته‌شدگان نظامی‌ایران در آن حمله، بیش از پانصد تن می‌باشد. ستاد جنگ اعلامیه‌ای صادر کرد و در آن خبر از مورد حمله هوایی قرارگرفتن شهرهای تبریز، اردبیل، رضاییه (ارومیه)خوی، اهر، میاندوآب، ماکو، بناب، مهاباد، رشت، حسن کیاده، میانه، اهواز و بندر پهلوی داد. این اعلامیه، تلفات غیرنظامیان را سنگین ولی تلفات نظامیان را، اندک گزارش داد.

عصر روز سوم شهریور و درحالی که پیشروی قوای بریتانیا و شوروی در شمال وجنوب خاک ایران ادامه داشت، منصور با مشاهده بحرانی بودن اوضاع تصمیم به استعفا گرفت. دریافت خبرهای مربوط به متلاشی شدن لشکرهای تبریز، رضاییه، گیلان، اردبیل، مشهد و کرمانشاه سبب شد تا رضاشاه لشکرهای مجهز دو پادگان مرکزی را در اطراف تهران به حالت دفاعی مستقر سازد. در همین روز رضاشاه طی تلگرافی به روزولت، رییس‌جمهور آمریکا از وی خواست مانع پیشروی بریتانیا و شوروی در داخل ایران شود، اما دولت آمریکا با صراحت این درخواست را رد کرد و تاکید نمود که ایالات متحده، هدف بریتانیا را هدف خود می‌شمارد.

غروب سوم شهریور، رضاشاه که متعاقب دریافت پاسخ دولت آمریکا، امیدی به توقف حملات بریتانیا و شوروی نداشت و از جبهه‌های جنگ دوم جهانی نیز اخبار خوشایندی دریافت نمی‌کرد، سربازان احتیاط ۴ دوره - متولدین ۱۲۹۴ تا ۱۲۹۷- را به خدمت فراخواند. او در شامگاه همان روز، خبرهای مربوط به پیشروی قوای شوروی و بریتانیا را به سوی تهران دریافت کرد.

روز چهارم شهریور بمباران ادامه پیدا کرد؛ شهرهای قزوین، رشت و تبریز مورد حمله هوایی قرار گرفت. بر اثر حمله و بمباران شدید، لشکرهای تبریز، رضاییه، رشت، مشهد، اردبیل و گرگان، به طور کامل از هم پاشیدند. مردم تهران و بیشتر شهرهای مورد حمله هوایی، شهرها را تخلیه کردند و به اطراف پناه بردند.

روز ۵ شهریور در جلسه فوق‌العاده هیات دولت که در حضور رضاشاه تشکیل شده بود، رجبعلی منصور پس از ارائه گزارشی از اقدامات دو روزه خود، نومیدانه از مقام رییس‌الوزرایی استعفا داد؛ که در پی آن محمد علی فروغی به نخست وزیری رسید.

صبح روز ششم شهریور، فروغی با وزیران خود در مجلس شورای ملی حاضر شد و برنامه خود را در نطقی کوتاه اعلام و وزیران کابینه را معرفی کرد و نمایندگان را در جریان تصمیم دولت مبنی بر ترک مقاومت قرار داد. وی با بیان اینکه دولت باید بی‌درنگ به مذاکره با کشورهای حمله‌کننده به ایران بنشیند، از نمایندگان مجلس درخواست رای اعتماد کرد؛ مجلس به اتفاق آرا به کابینه فروغی رای اعتماد داد. فروغی پس از حضور در مجلس، در منزل خود با سفیران بریتانیا و شوروی (سرریدر بولارد و اسمیرنوف) راجع به ترک مخاصمه و توقف جنگ، مذاکره کرد. در همین نشست فروغی از نیت بریتانیا برای برکناری و تبعید رضاشاه باخبر شد.

هرچند نامه ترک مخاصمه بامداد روز ششم شهریور به دو سفارتخانه فرستاده شد و آن دو نیز بی‌درنگ مراتب را به پایتخت‌های خود گزارش کردند، اما در رویارویی نظامی‌آن‌ها با نیروهای ایرانی و بمباران شهرها، هیچ‌گونه دگرگونی‌ای پدید نیامد؛ به ویژه شوروی همچنان با همان خشونت، در روزهای آینده نیز، شهرهای ایران را بمباران کرد. شوروی‌ها نظامیان ایرانی‌ای که تسلیم می‌شدند، به اسارت، به خارج از ایران می‌فرستادند. ارتش سرخ به هر شهری از ایران که پا می‌نهاد، همچون یک دولت فاتح اداره شهر را به دست می‌گرفت؛ سران اداره‌ها و نمایندگان دولت، خواه نظامی‌یا غیرنظامی‌را بازداشت می‌کرد.

در نتیجه گفت‌وگوها و رایزنی‌های انجام شده، به ویژه نشست فروغی با سفیران بریتانیا و شوروی، در روز هفتم شهریور، رضاشاه، همه اعضای خانواده‌اش - به استثنای محمدرضا پهلوی ولیعهد- را روانه اصفهان کرد و بدین سان مقدمات استعفا و خروج خود از ایران را فراهم آورد.

در این روز شهرهای شمالی ایران با شدت تمام، توسط بمب‌افکن‌های شوروی بمباران شدند.

هشتم شهریور ایران را نیروهای انگلیس و روسیه به سه بخش تقسیم کردند. بخش شمالی در قلمرو روس‌ها بود. بخش جنوبی که منطقه نفتی ایران را نیز شامل می‌شد زیر قدرت نیروهای انگلیس درآمد. تنها منطقه میانی ایران یعنی تهران و اطراف آن برای ایران باقی ماند.

روز هشتم شهریور، شورای عالی نظام دستور مرخصی سربازان وظیفه را تصویب کرد و به اجرا گذاشت؛ در عوض قرار شد سی‌هزار سرباز پیمانی را با ماهی ۳۵ تومان حقوق، به استخدام درآورند. فرستاده شدن اعضای خانواده سلطنتی به اصفهان، شایعه فرار رضا شاه، اخبار رسیده از اشغال شهرهای مختلف و به ویژه خالی شدن پادگان‌ها (در نتیجه تصمیم اخیر شورای عالی نظام) که به شکل‌گیری دسته‌های سربازان گرسنه و سرگردان در خیابان‌های تهران انجامید، سخت مایه بیم و نگرانی مردم شده بود؛ علاوه بر این، گریز برخی از سران ارتش و رجال سیاسی هم در این مدت، وضع را بدتر کرد. از آن‌رو برای کنترل اوضاع، در همان روز هشتم شهریور در تهران حکومت نظامی‌اعلام شد و سپهبد احمد امیراحمدی حاکم نظامی‌شد. در این روز نیز بمباران شهرهای شمالی ایران، به دست بمب‌افکن‌های شوروی بسیار شدید بود.

رضاشاه بعد از ظهر روز نهم شهریور همه فرماندهان و مقامات امضاکننده طرح مرخصی سربازان وظیفه را - که در عمل به انحلال ارتش انجامیده بود - به کاخ سعدآباد احضار کرد و به آنها نسبت خیانت داد و پس از تنیبه آنها را خلع درجه کرد. سپس وی سرلشکر محمد نخجوان را به وزارت جنگ گمارد. رضا شاه در دهم شهریور تصمیمش به استعفا را به اطلاع فروغی و اعضای کابینه رساند.

در ۲۲ شهریور ۱۳۲۰ وزارت امور خارجه ایران در پی فشار اشغالگران در نامه‌ای به سفارت آلمان خواستار خروج اتباع آلمانی از ایران و برچیده شدن سفارت این کشور شد که بخشی از نامه آن به این شرح است:

وزارت امور خارجه شاهنشاهی ایران در تعقیب یادداشت شماره ۳۷۷۴ محترما به استحضار سفیر آلمان در تهران می‌رساند نمایندگان دولتین اتحاد جماهیر شوروی و انگلیس اصرار دارند سفارت آلمان در تهران تا روز ۱۷ سپتامبر برچیده شود و کارکنان آن خاک ایران را ترک کنند. لهذا مراتب را اشعار می‌دارد تا استحضار داشته باشند. آنچه مربوط به اتباع دولت آلمان باشد البته به وسیله سفارتخانه‌ای که حافظ منافع آنها معرفی شود انجام خواهد شد. اولیای سفارت آلمان می‌توانند مطمئن باشند که دولت ایران به سهم خود از هیچ نوع کمک ومساعدت مضایقه نخواهد کرد. پس از آن علی سهیلی وزیر وقت امور خارجه در نامه‌ای به نمایندگان دولت‌های سوئد و سوئیس در تهران حالت جنگ میان ایران و آلمان را اعلام کرد.

«احتراما رونوشت اعلامیه‌ای را که جناب آقای نخست وزیر امروز در مجلس شورای ملی راجع به اعلام وجود حالت مخاصمه بین ایران و آلمان و الحاق دولت شاهنشاهی به اعلامیه ملل متحده مورخ ژانویه ۱۹۴۲ ایراد نموده اند برای اطلاع و استحضار آن جانب به پیوست ارسال می‌دارد. خواهشمند است مراتب مندرج در اعلامیه را به اطلاع دولت سوئد و سوئیس برسانند تا لطفا مقامات وابسته آلمان را از آن آگاه نمایند.»

۲۳ شهریور ۱۳۲۰ سفیرهای انگلیس و روس به رضا شاه اولتیماتوم دادند که تا ۲۶ شهریور ساعت دوازده نیم روز باید استعفا دهد و اگر استعفا ندهد، تهران اشغال خواهد شد، سلطنت از بین خواهد رفت و یک دولت اشغالی از روس و انگلیس به وجود خواهد آمد.

صبح زود روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، رضا شاه از سلطنت به نفع ولیعهد بیست و یک ساله‌اش محمدرضا پهلوی کناره گرفت. صبح همان روز، مجلس شورای ملی استعفای رضاشاه را پذیرفت و ساعت ۴ بعدازظهر، ولیعهد محمد رضا در برابر مجلس شورا و نمایندگان به قرآن سوگند خورد و پادشاه ایران شد.

طی مدت زمانی که نیروهای متفقین به ایران حمله کردند تعداد زیادی غیرنظامی‌زیر بمباران شهرهای مختلف جان باختند و خسارات بسیار سنگینی به اقتصاد نیمه جان کشور ومعیشت مردم وارد آمد. کشور دچار قحطی شد و مردم از لحاظ نان و ارزاق به شدت در مضیقه قرار گرفتند. از سوی دیگر مردم به شدت از سوی قوای بیگانه مورد تعدی قرار می‌گرفتند، اما هیچ نیرویی در ایران وجود نداشت که داد آنها را بستاند و ارتشی که شاه پهلوی به آن می‌بالید در کمتر از سه روز از بین رفت.

منابع: ایران بین دو انقلاب- یرواند آبراهامیان، اشغال ایران در جنگ‌جهانی دوم- موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران- چکیده تاریخ ایران- حسن نراقی روزشمار تاریخ ایران- باقر عاقلی