شاهی که در سکوت به خاک سپرده شد
فاطمه باباخانی- در روزهای ابتدایی آخرین ماه سال ۱۳۰۷ بود که شاه مخلوع قاجار درگذشت. در مراسم تشییع او هیچکس شرکت نکرد و احمد شاه که دیگر از شاه بودن تنها کلمهای در کنار نامش داشت، در سکوت به خاک سپرده شد. زمانی که هنوز در ایران بود و قصد ورود به همدان را داشت، عزت السلطنه نظام مافی در نامهای به خواهرش درباره ورود او به این شهر نوشته بود :« ورود اعلیحضرت هم بی تماشا نبود و تمام اهل شهر قلبا خوشحالی میکردند، مثل اینکه عید بزرگی باشد. پشت هم دروازه بسته بودند، اتفاقا روز ورودش برف مفصلی آمد، به طوری که بیچاره تماشاچیها گمان نمیکنم چندان از این تماشا راضی باشند.
فاطمه باباخانی- در روزهای ابتدایی آخرین ماه سال ۱۳۰۷ بود که شاه مخلوع قاجار درگذشت. در مراسم تشییع او هیچکس شرکت نکرد و احمد شاه که دیگر از شاه بودن تنها کلمهای در کنار نامش داشت، در سکوت به خاک سپرده شد. زمانی که هنوز در ایران بود و قصد ورود به همدان را داشت، عزت السلطنه نظام مافی در نامهای به خواهرش درباره ورود او به این شهر نوشته بود :« ورود اعلیحضرت هم بی تماشا نبود و تمام اهل شهر قلبا خوشحالی میکردند، مثل اینکه عید بزرگی باشد. پشت هم دروازه بسته بودند، اتفاقا روز ورودش برف مفصلی آمد، به طوری که بیچاره تماشاچیها گمان نمیکنم چندان از این تماشا راضی باشند. از بعدازظهر تا مغرب که شاه وارد شد، برف بند آمد و تمام سر راه هرجا که عبور میکرد، صدای « زنده باد» مردم بلند بود.»
چه عواملی اما در به تخت نشستن و افتادن او از تاج پادشاهی دخیل بودند؟ آنچه در گاهشمار این روز به آن خواهیم پرداخت پاسخ به این پرسش هاست که کمی بیش از یک قرن پیش در ایران اتفاق افتاده و اساس سلسلهای جدید را در ایران بنیان نهاد، هر چند که آن سلسله نیز دوامی نداشت و از آن تنها نامی از پدر و پسری بر حافظه تاریخی ما باقی مانده است. تغییر سلطنت از قاجارها به پهلوی شاید بیش از هر چیز به مشروطه بازمی گردد، زمانی که لشگر پیروزمند مشروطهخواهان به نزدیکی پایتخت رسید و محمدعلی شاه به سفارت روسیه پناه برد و احمد 12 ساله بر جایگاه پدر قرار گرفت. میگویند در آن زمان احمدشاه قصد جدایی از والدین خود را نداشت و میگریست، اما سرنوشت ایران قرار بود در دستان او قرار گیرد. کم سن و سالی شاه سبب شد در آن دوران عضدالملک نایبالسطنه بر امور نظارت داشته باشد و پس از او نیز ناصرالمک به مسائل مملکت رسیدگی کند. در سال 1292 احمد شاه با یکی از دختران سران ایل قاجار ازدواج کرد و سال بعد مراسم تاجگذاری خود را در میان هلهله و شادی مردم جشن گرفت، این تاریخ مصادف با اولین جنگ بزرگ قرن بیستم بود. شاه تازه به تخت نشسته در مراسم افتتاحیه مجلس
سوم اعلام بیطرفی کرد، اما این سخنرانی و کلام از سوی سران کشورهای درگیر جنگ جدی تلقی نشد. چنین بود که ایران و شخص شاه با مشکلاتی نظیر اشغال کشور و نابسامانی در اوضاع اقتصادی روبه رو شدند. دسته دسته مردم گرسنه در شهرها میمردند و عدهای نیز در مسیر رسیدن به پایتخت از گرسنگی جان میدادند. انقلاب 17 اکتبر روسها را از ایران بیرون کشید، اما همچنان انگلیسیها در جنوب حضور داشتند. لرد کرزن، وزیر امور خارجه انگلیس در آن زمان به دنبال انعقاد قرارداد 1919 بود، این قرارداد با عدم امضای شاه ملغی شد و انگلیسها را به فکر گزینههای دیگری انداخت. پس از آن و در سالهای پایانی حکومت او بود که کودتای سوم اسفند رخ داد و سیدضیا توانست فرمان نخستوزیری را از شاه جوان دریافت کند. تردید و مماشات احمد شاه و سفرهای بیشمار او به اروپا، بیش از پیش موجب دوری بسیاری از تحصیل کردگان از گرد او و پشتیبانی آنها از رضا خان شد. به طوری که محمدعلی فروغی، تیمورتاش و دیگران در کنار زدن قاجار و تاسیس پهلویها همراه شدند و شاهی که کلم فروشی را به سلطنت ترجیح میداد در نهایت از سلطنت خلع شده و در اروپا ماندگار شد. در 32 سالگی احمد شاه بر اثر
بیماری کلیه در یکی از بیمارستانهای پاریس درگذشت و مطابق با خواستهاش در کربلا نزد پدرش به خاک سپرده شد، در حالی که هیچ یک از مقامات دولتی ایران در این مراسم شرکت نکردند.
ارسال نظر