مرتضی ویسی- خون به تنهایی، تا موقعی که در رگ‌ها جاریست، معنای خاصی ندارد. شاید مهم‌ترین پیام آن زنده بودن است، اما وقتی که این خون به هر دلیلی با یکی از آلات و ابزار غیرانسانی بیرون جهید و بر زمین ریخته شد، معنایی دیگر می‌یابد و در دل خود پیام‌های بسیار دارد. حافظه جمعی ایرانیان هیچگاه فضای سیاه دوران بعد از کودتای ۲۸ مرداد را فراموش نخواهد کرد، در این دوران روح جمعی ایرانیان جریحه‌دار شده بود، پای دیگری بر خاک‌های این مرز و بوم باز شده بود، برای بسیار از مردم ایران هنوز شور‌و‌شوق قیام سی تیر از یاد نرفته بود، در روزی که هرچند «قوام» نخست‌وزیر، خود را ناخدا و کشتی‌بان کشور ایران می‌دانست، مردم ایران که تنها رهبر حقیقی خود را مصدق می‌دانستند، آن‌چنان خیابان‌ها را فتح کردند که بعد از این ماجرا، دیگر هیچ وقت نام و مفهوم مردم در تمام معادلات پاک نشد.

اما بعد از کودتای ننگین ۲۸ مرداد، آنچنان گرد مرگ جامعه را فرا گرفته بود که برای بسیاری باورپذیر نبود که چکمه سیاه بیگانه سرنوشت آنها را تعیین کند. درباره فضای سیاه بعد از کودتای ۲۸ مرداد، بسیار می‌توان حرف زد. اما هم‌اکنون صحبت یادروزی است که آنچنان فضای خفقان آن روزها را به لرزه در آورد که هیچگاه در طول تاریخ معاصر ایران این روز فراموش نشد، بلکه به‌عنوان یک نماد مقاومت از سوی مترقی‌ترین قشر جامعه ایران، یعنی، دانشجویان پذیرفته شد.

این روز، روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ بود که با ریخته شدن خون سه تن از عزیزترین جوانان این کشور، در یادها و خاطره‌ها ضبط شد و به‌عنوان روز تخطئه و تحقیر نسبت به بی‌تفاوتی‌ها پذیرفته شد تا نشان دهد حتی کودتای سیاه و ظلم استعمار انگلیس و حاکمیت پهلوی نمی‌تواند مانع دیده‌شدن درد نهفته و سرخگون در روح ما شود. در اینجا، بحث تاریخ‌نگاری این دوران نیست، چراکه درباره چرایی و چگونگی این واقعه تا اندازه‌ای بحث شده است. اینجا، بحث درباره تعمق و تفکر حرکتی است که صرفا در حد یک کنش باقی نمانده، بلکه در دل خود دارای پیام‌ها و صحبت‌ها و درددل‌های بسیار است. ما باید برای فهم آن، مجاهدت خود را در این راه بیشتر کنیم.

حادثه ۱۶ آذر ۱۳۳۲ یک روز عادی نبود، بلکه این روز نقطه‌عطفی در مبارزات ملت ایران محسوب می‌شود و در خود این پیام را دارد که همیشه قرار نیست ما مغضوب و تماشاگر حاکمیتی باشیم که سرنوشت خود را منوط به کشوری مثل آمریکا کرده، بلکه می‌توان ایستاد و «نه» گفت به هر قدرتی هر چند کشوری که نیکسون از آن آمده باشد.

نیکسون به ایران می‌آمد تا نتایج پیروزی سیاسی کشور خود را در نصب نیروهای سرسپرده مشاهده کند، در همین راستا باید توجه داشت برای حکومتی که وجود خود را به واسطه کمک سرشار آمریکا می‌دانست، هر گونه حرکت جمعی علیه وضع موجود، سرافکندگی عمیقی را برای او به همراه داشت. به همین دلیل، حکومت نسبت به کاربردن ابزار سرکوب و از بین بردن مخالفان، بر خود محدودیتی نمی‌دید و با تمام وجود آمده بود که صداهای مخالف را در نطفه خفه کند. در این فضا، دانشجویان نشان دادند نه سیاهی آن روزگار و نه رعب و وحشت ناشی از سرکوب حکومت، هیچ‌کدام نمی‌توانستند مانع آنان شود.

شاید یکی از مهم‌ترین پیام‌هایی که در همان دوران به گوش جهانیان هم رسید، این بود که نیکسون روز بعد از واقعه کشته شدن این سه عزیز، در همان دانشگاه، مفتخر به دریافت دکترای حقوق شده بود و در همان زمان بود که این پیام به گوش همه رسید که مدرک حقوقی که پا روی ‌خون پاک‌ترین انسان‌های زمان خود گذاشته، مدرکی پوشالی و تهی و خالی از معناست که بیشتر مایه شرمساری فردی است که آن مدرک را به دست گرفته است.

در پی آن روز تاریخی که به عنوان نماد مقاومت ثبت شد، به رغم کوشش رژیم و ساواک، دانشجویان دانشگاه تهران و دیگر دانشگاه‌های ایران، هر ساله، در این روز، مراسم و تظاهرات بر پا می‌نمودند تا نشان دهند که هیچگاه هیچ بارانی رد خون آن عزیزان را نخواهد شست و یاد آنها همیشه در دل تمام آزادگان این خاک و بوم زنده خواهد ماند. در واقع، این روز هیچگاه در ناخودآگاه تاریخی ملت ایران فرو نرفت، بلکه همیشه به عنوان روز ایستادگی و مقاومت، در ذهن و قلب ملت ایران باقی ماند و نشان غرور و سربلندی دانشجویان ایرانی و ملت ایران است.