تاریخ ایران
بحران اقتصادی، گرانی و مرگ داور
گروه تاریخ اقتصاد- رضاشاه که از عملکرد تقیزاده در رأس وزارت مالیه (دارایی) رضایت نداشت در کابینه محمدعلی فروغی که از ۲۱ شهریور ۱۳۱۲ کار خود را آغاز کرد، علی اکبر داور را جایگزین او کرد و از او خواست تا به سرعت اصلاحات مورد نظر را در این وزارتخانه به انجام رساند.
داور در کنار دیگر رجال عصر رضاشاه
گروه تاریخ اقتصاد- رضاشاه که از عملکرد تقیزاده در رأس وزارت مالیه (دارایی) رضایت نداشت در کابینه محمدعلی فروغی که از ۲۱ شهریور ۱۳۱۲ کار خود را آغاز کرد، علی اکبر داور را جایگزین او کرد و از او خواست تا به سرعت اصلاحات مورد نظر را در این وزارتخانه به انجام رساند. او نیز تغییر و تحولات در وزارت دارایی را آغاز و به ویژه با انتقال گروهی از همکارانش در وزارت عدلیه به وزارتخانه جدید، مشاغل مهم و حساسی را به آنان واگذار کرد. در این میان اعلام ناگهانی مرگ تیمورتاش در زندان و سپس دستگیری و قتل سردار اسعدبختیاری (جعفرقلیخان) وزیر جنگ رضاخان که سخت مورد توجه و لطف رضاخان بود، روحیه علی اکبر داور را به شدت پریشان کرد. با این احوال داور به رغم دلهرهها و نگرانیهای دائمیای که دچارش شده بود، در رأس وزارت دارایی سخت فعال بود تا اینکه سرانجام در بهمن ۱۳۱۵ درگذشت. علی اکبر داور در ماههای پایانی عمر و در حالی که گرفتار ناراحتیهای روحی بود از «هیالمارشاخت»، اقتصاددان آلمانی ناسیونال سوسیالیست دعوت کرد تا برای ارائه برنامه جامع نوسازی اقتصاد ایران به تهران بیاید. شاخت به دولتمردان وقت توصیه کرد :«برای رفع بحران اقتصادی موسسات اقتصادی را تقلیل دهید.» برخی جراید آن زمان، مرگ داور را ناشی از سکته قلبی دانستند، در حالی که برخی تاریخ نویسان معتقدند او خودکشی کرده است. جنازه او را در بستر یافتند با نوشته ای که در واقع شرح حال خودش از زبان کلیم کاشانی بوده است:
افسانه حیات دو روزی نبود بیش
آن هم کلیم با تو بگویم چه سان گذشت
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن
روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت
داور هنگام خودکشی فقط ۱۵ تومان پول نقد در جیب پالتو داشت. اکثر دولتمردان عصر پهلوی از داور و اصلاحاتش ستایش کردهاند، ولی او مخالفانی هم دارد که معتقدند این رجل سیاسی از پایهگذاران سلطنت استبدادی بود که خود در آتش آن سوخته است.
مقالهای از علی اکبر داور در سال۱۳۰۵در مجله آینده شماره ۱۳ منتشر شده که حاکی از نگاه انتقادی او نسبت به بحران اقتصادی آن روزگار ایران است. او به زعم خود راه حلهایی را پیشنهاد کرده که در ادامه چکیده آن مقاله از نظرتان می گذرد:
داور مینویسد: تعادل بین مصرف و تولید ثروت در ایران به هم خورده یا روشنتر اینکه ما بیش از قوه تولید خودمان مصرف میکنیم. اگر بین مجموع ثروت کلیه اجناس که در سال، تمام افراد ما روی هم رفته مصرف میکردیم و مجموع ثروتی که اهل مملکت به عمل میآوردند تناسبی بود، اگر ثروت زیاد تولید نمیکردیم، ثروت زیاد هم مصرف نمیشد. از وقتی که پای مصنوعات فرنگ به میان آمد و قسمت اعظم مصنوعات خودمان ورافتاد، ذوقها تغییر کرد و احتیاجات زیاد شد. از آن روز بحران اقتصادی نرم نرم پیش آمد و آمد پا و دامن و گریبان مان را گرفت تا امروز که به این حالمان انداخته و زیر پنجه آن دست و پا میزنیم.
او در ادامه مقالهاش با اشاره پایین بودن سطح تولید ملی نکات مهمی را بیان میکند. به نظر وی زمین در ایران زیاد است، اما سرمایه و نیروی کار متناسب با آن وجود ندارد. ضمن اینکه ناآگاهی کشاورزان از شیوههای نوین فلاحت و خرافاتی که گریبانگیر آنها شده مانع افزایش تولیدات کشاورزی شده است. او علت کمبود سرمایه را مصرف بیش از تولید میداند و میگوید: «سرمایه ناشی از پسانداز است. ما که دائم مصارف مان زیاد میشود و به آن نسبت، تولیدمان پیش نمیرود، نمیتوانیم سرمایه داشته باشیم.» او تاکید میکند جایی که سرمایه کم است نرخ بهره بالا است و این خود مانعی برای ترقی محصولات کشاورزی است. به عقیده داور وضع صنعت از فلاحت بهتر است و ایران در این خصوص هیچ پیشرفتی نکرده است.
داور سپس دلایل و عوامل رشد اقتصادی در غرب را چنین برمیشمارد:
«تمام سعی و تدبیر مغرب زمین صرف این میشود که فردا نسبت به امروز با وقت کمتر محصول بیشتر تولید بکنند. عدم تناسب بین تولید و مصرف را چگونه میتوان برطرف کرد؟ یا باید از مصرف کاست یا بر تولید افزود.»
وی نتیجهگیری میکند: «باید بر تولید افزود، راه علاج منحصر به همین است و بس. وقتی میشود گفت ایران ترقی کرده که تمام مردم دارای جمیع وسایل آسایش و استراحت بشوند. هر سال چند صد میلیون ریال ابریشم، پنبه، پشم، توتون، میوه خشکوتر، مس، سرب و صدها قسم مالالتجاره به سایر ممالک بفروشیم و با آن پول، اجناس خوب فرد اعلا بخریم. خلاصه تمام هم ما باید مصروف این بشود که جنس مشتریپسند زیاد برای بازارهای داخلی و خارجی تهیه کنیم، ثروت زیاد به عمل بیاوریم و تولیدمان بر مصرفمان بچربد.»
داور سپس راهکارهای رسیدن به رشد اقتصادی را نیز از نگاه خود توضیح میدهد:
۱. قبل از به عمل آوردن جنس، بازارش را باید در نظر گرفت و باب آن بازار جنس حاضر کرد. تمام نمایندههای تجارتی، ماموران تجارتخانهها، قونسولهای ملل غرب، همه کارشان این است که بازارهای ممالک دنیا را بگردند پیدا کنند، بلد شوند، بسنجند و ببینند چه اجناسی در هر بازار مرغوبتر است، بیشتر طالب دارد، سلیقه مشتری هر بازار چیست، به چه حقی باید مردم را دارای احتیاجات تازه کرد و جنسهای تازه به آنها فروخت، چه رنگی به آب باید زد که حنای متاع سایرین پیش مشتری رنگی نداشته باشد؟ ما از این مساله کاملا غافلیم. نه تجارمان اطلاعات صحیحی از طرز تجارت امروز دارند و نه وسایل مادیشان اجازه این قبیل اقدامات را میدهد و نه قونسولهای ما برای این کار قونسول شدهاند، با غفلت از بازار هم جنس زیاد به عمل آوردن حاصل ندارد.
۲. تولید یک قسمت از اجناس فعلی ما درست که حساب کنیم مقرون به صرفه نیست، آنها را باید به اجناس دیگر تبدیل کرد. به طور کلی باید در محصولات فلاحتی و صنعتی خودمان تجدیدنظر کنیم، اجناسی را که صرفه ندارد دور بیندازیم، جنسی به عمل آوریم که به زحمتش بیارزد.
۳. جنس را باید به قیمت مناسب وارد بازار کرد. بهترین اجناس وقتی با قیمت نامناسب وارد بازار شد بیمشتری است. محصول ما در صورتی به فروش میرسد که نظیر آن را ارزانتر ندهند. این هم مقدور نخواهد شد، مگر محصولات خودمان را اعم از فلاحتی و صنعتی طبق تازهترین اصول علمی و با صرفهترین سبک کار به عمل بیاوریم و با ارزانترین وسایل نقلیه سریع به بازار برسانیم. بحران ما معلوم و طریق رفع آن معین است؛ چه کسی باید جان ما را از دست بحران خلاص بکند؟ مردم یا دولت! جز دولت هیچ قوهای قادر به رفع بحران نیست، دولت باید به تجار بازار نشان بدهد. ماموران متخصص دولت باید مردم را راهنمایی بکنند. جنس ارزان به عمل آوردن، بسته به اصول علمی جدید، طرق تجارتی خوب، وسایل نقلیه خوب و مناسب، کمی کرایه پول یا به عبارت دیگر کمی نرخ تنزیل است که آن هم تا درجه زیادی مربوط به امنیت قضایی است. بله دولت باید این اوضاع پرنکبت امروز ما را عوض کند.
ارسال نظر