تاریخ ایران- فعالیتهای سیاسی شکرالله خان صدری (قوامالدوله)
ثروت رضاشاه عامل اصلی اخراج میلسپو
میلسپو در سال ۱۳۰۱ برای اصلاح امور مالی به ایران آمد. او در زمان انتصاب خود اختیارات تامی داشت که حتی وزیر مالیه وقت هم ازآن بیبهره بود.
میلسپو
میلسپو در سال ۱۳۰۱ برای اصلاح امور مالی به ایران آمد. او در زمان انتصاب خود اختیارات تامی داشت که حتی وزیر مالیه وقت هم ازآن بیبهره بود. میلسپو با چنین اختیاراتی شروع به کار کرد. برآمدن و قدرت یافتن رضا خان اما برای مستشار آمریکا نشانه خوشی نبود. شیخالاسلامی در کتاب قتل اتابک به نقل از قوامالدوله، دلیل برکناری میلسپو را ظنین شدن این مستشار آمریکایی از ثروت رضا خان میداند. آنچه میخوانید بخش سوم از این گزیده کتاب است.
رضاخان هم موقعی که به سلطنت رسید به پاس قدردانی از زحمات تیمورتاش، او را به مقام وزارت دربار منصوب کرد. در راس چنین مقامی، او (تیمورتاش) از همان روز نخست بزرگترین یار و یاور شاه جدید - که از سطحی پایین به مقامی چنین والا رسیده بود - به شمار میرفت. رضاشاه موقعی که به سلطنت رسید آداب و رسوم شهریاری را خوب بلد نبود و موقعی که رجال و صنادید کشور را از حیث تبار و شئون اجتماعی بالاتر از او بودند به حضور میپذیرفت، در حضور آنان همیشه احساس ضعف و درماندگی میکرد و حقیقتا نمیدانست چگونه با مخاطب خود صحبت کند. در این گونه موارد، تیمورتاش با آن زرنگی خاصی که داشت آنا به داد سرور تاجدارش میرسید و او را از آن وضع درماندگی، بیآنکه حاضران متوجه شوند، نجات میداد. این شیوه کمکرسانی نامرئی و تدبیری که برای تسهیل مکالمه شاه به کار میبرد، چنان موثر و مشکلگشا بود که شاه هنوز هم که هنوز است باطنا هرگز مایل نیست بیحضور تیمورتاش کسی از رجال داخلی و خارجی را به حضور بپذیرد. وزیر دربار نه تنها از این موهبت خدادادی برخوردار است که میداند چگونه و با چه شیوهای که دیگران ملتفت نشوند، کلمات و عباراتی را که سرور تاجدارش در مکالمه با رجال عالی قدر لازم دارد، به اوتلقین کند، بلکه در مواردی هم که شاه احیانا در دادن جواب سوالی فرو میماند، تیمورتاش همیشه و در قبال هر سوالی، جوابی مناسب آماده دارد که با دادن آن میتواند شاه را از مخمصه تکلم نجات بخشد. آخرین دلیل تقرب تیمورتاش (به عقیده قوامالدوله) این است که وی محرم کامل اسرار رضاشاه است و شاه واقعا مطلب محرمانهای که از چشم تیمورتاش پوشیده باشد ندارد. او با خصوصیترین و پوشیدهترین کارهای رضاشاه آشنا است و این محرمیت به درجهای است که حتی به فرض اینکه پهلوی (روی دلایل دیگر) بخواهد تیمور را عوض کند باز جرات چنین اقدامی را که منجر به از دست دادن مستشاری چنین محرم و دانا خواهد شد در خود احساس نمیکند. در اینجا قوامالدوله مکثی کرد و گفت: اما....
... اما این وضع برای همیشه دوام نخواهد کرد، زیرا یکی از مقتدرترین اعضای سلسله سابق - مرحوم ظلالسلطان - سه دوست بسیار نزدیک و محرم راز داشت که سر هر سه را در طی زمان خورد و همهشان را آهسته و بیسر و صدا نابود کرد!
ذکاءالملک
در اینجا از قوامالدوله سوال کردم: آیا میان رجال کنونی کشور کسی دیگر غیر از تیمورتاش هست که این همه به رضاشاه نزدیک و مورد اعتمادش باشد؟ مخاطب من جواب داد: چرا فقط یک نفر دیگر هست و آن رییسالوزرای اسبق ایران محمدعلیخان فروغی ذکاءالملک است که در حال حاضر به عنوان سفیر کبیر ایران در آنکارا میکوشد تا مگر به توافقی با ترکها (درباره مسائل مورد اختلاف دو کشور) برسد. به گفته قوامالدوله، رضاشاه از مجرای ذکاءالملک که مردی درست و پاکدامن است، ثروت شخصی خود را به بانکهای خارجه انتقال میدهد. در عرض چهار سال گذشته فروغی دو بار به اروپا سفر کرده و هر بار ماموریت اصلیاش این بوده که به عنوان پیک مخصوص و محرم شاه پولها و اعتبارات نقدی او را به بانکهای معتبر خارجی بسپارد. از قوامالدوله پرسیدم که اعتبارات نقدی شاه به کدام یک از بانکهای خارجی سپرده شده است؟ وی با جواب خود حقیقتا متعجبم کرد و گفت که تا بهار سال گذشته (فروردینماه ۱۳۰۵) پهلوی سی و نه میلیون دلار (۳۹.۰۰۰.۰۰۰) دارایی نقدی داشته که قسمت عمده آن را به عنوان سپرده ثابت به بانکهای آمریکا سپرده است! و علت اینکه چندی پیش جدا تصمیم گرفت که کلک میلسپو را از ایران بکند، همین بود که وی نسبت به این قضیه (دارایی شاه در خارج از کشور) بر مبنای برگههایی که به دستش افتاده بود، ظنین شده بود.
اگر به خاطرت باشد، شاه در گذشته هرگز به میلسپو اجازه نمیداد که درباره آن ده میلیون تومان بودجه سالانه ارتش دخالت یا بازرسی کند. رسم بر این بود که مجلس همه ساله بودجه نظامی کشور را یک قلم تصویب میکرد، ولی به اعضای هیات مالی آمریکا که دخل و خرج تمام وزارتخانههای ایران را زیر نظر داشتند و اصولا به هیچ کسی (جز اجزای بلاواسطه شاه) اجازه داده نمیشد که درباره هزینههای وزارت جنگ تحقیق یا بازرسی کند. بنا به گفته قوامالدوله، از این بودجه ده میلیون تومانی فقط پنج میلیون و نیم آن به مصارف سالانه ارتش میرسد و بقیه به حساب شخصی شاه در بانکهای خارجه سرازیر میگردد. در عرض شش سال گذشته، رضاشاه پهلوی (به عنوان رییسالوزرا، فرمانده کل قوا و پادشاه ایران) در موقعیتی بوده که میتوانسته است اعتبارات مالی وزارت جنگ را کلا تحت نظارت مستقیم خود قرار دهد.
صحبت که به اینجا رسید، من درباره ارقامی که قوامالدوله ذکر میکرد، اظهار تردید کردم و گفتم حتی به فرض اینکه شاه در عرض شش سال گذشته سالی چهار میلیون تومان و نیم از اعتبارات نظامی کشور را به نفع خود برداشت کرده باشد، باز این مبلغ (که کلا ۲۷ میلیون تومان میشود) با آن میزانی که ایشان ذکر میکنند (۳۹ میلیون دلار) فرق فاحش دارد. مهمان من سپس دو منبع دیگر درآمد شاه را به شرح زیر توصیف کرد:
۱- اموال امیر عشایر خلخالی و خواهرش عظمت خانم
امیر عشایر از فئودالهای مهم محلی ایران بود که املاکی وسیع در آذربایجان، در منطقهای واقع میان آستارا و انزلی داشت. حدود املاک وی از یک طرف به کرانههای دریای خزر و از دو سوی دیگر به نواحی خمسه و اردبیل میرسید. این مرد حتی پیش از جنگ هم ثروتی کلان داشت. قوامالدوله نقل میکرد که در اوایل دوران مشروطیت که امیر عشایر مدتی به حالت تبعید در خارجه به سر میبرد، وی شخصا یک بار در اروپا مهمانش بوده است. بنا به اظهار قوامالدوله، تمام بشقابها، قاشقها و لوازم ناهارخوری امیر از طلا درست شده بوده و حتی آن میز کوچکی هم که رویش قلیان میکشیده (و ایرانیها به آن زیر قلیانی میگویند) از طلای ناب بوده است. در عرض سالهای اغتشاش در شمال ایران (زمان جنگ) و بعد از آن (۲۱-۱۹۱۸) امیر عشایر توانسته بود مکنت و دارایی خود را چندین برابر سازد. رضاخان پس از اینکه غائله میرزاکوچکخان و جنگلیها را در گیلان خواباند، سروقت امیر عشایر رفت. این مرد سرانجام به قتل رسید و تمام ثروتش که در عرض سالیان متمادی اندوخته شده بود ظاهرا به «غارت رفت» ولی معلوم بود که کجا رفت.
۲- ثروت اقبالالسلطنه ماکوئی
دومین منبع ثروت رضاشاه، به گفته قوامالدوله، عبارت از املاک و جواهرات و نقدینههای هنگفت اقبالالسلطنه (سردار ماکو) است. این مرد نوعی فرمانروای نیمهمستقل محلی بود که در گوشهای از شمالغربی آذربایجان برای خود بساط و نفوذ خان خانانی داشت.
ارسال نظر