آیا کارکنان سختکوش، همکاران تنبل خود را به تحرک وامیدارند؟
در روزهای پایانی هر سال میلادی، معدود مکانهایی مثل صندوقهای فروشگاههای بزرگ عاری از شادی هستند جایی که مسوولان صندوقها به سختی کار میکنند تا انواع اجناس از همبرگر یخزده تا جعبه تنقلات را به سرعت هر چه تمامتر از جلوی قرائتگر بار کد بگذرانند و پولها را بشمارند. هیچ کس از خریداران نیز فرصتی برای تحویل دادن یک لبخند از سر همدردی به این کارکنان ندارد. نه فقط آنها برای دریافت حقوق اندک باید به سختی کار کنند بلکه به تازگی و به طور مخفیانه توسط اقتصاددانان نیز زیر نظر گرفته شدهاند.
پژوهشگران مربوطه الکساندر ماس و انریکو مورتی تصمیم گرفتند که کارکنان صندوقهای فروشگاهها میتوانند یک نوع موش آزمایشگاهی ایدهآل برای پاسخ به یک مساله بغرنج باشند: هنگامی که یک کارگر پرتلاش غیرمعمول (یا بالعکس تنبل) به گروهی میپیوندد چه اتفاقی میافتد؟این پرسش بخشی از یک بررسی وسیعتر درباره «تاثیر همقطاران یا فشار همسالان» است. هنگامی که همسایه، همکلاسی یا هم اتاقی من به نحو خاصی باهوشتر، غیرقابل اعتمادتر یا تنبلتر است چه تاثیری بر من میگذارد؟ این قضیه پیچیده و سختی است چون اکثر مردم قادر به انتخاب همسالان خود هستند. برای مثال با مشاهده اینکه بیشتر بچههای یک مدرسه از مدرسه جیم میشوند میتوان نتیجه گرفت که آنها تاثیر بدی از همدیگر پذیرفتهاند اما این نتیجه را هم میتوان گرفت که مدرسه در منطقه محرومی واقع شده است که اولیای ثروتمندتر و بامسوولیتتر زندگی نمیکنند.برخی اقتصاددانان به دنبال وضعیتهایی میگردند که همسالان به صورت تصادفی انتخاب شده باشند مثلا در خوابگاه دانشجویی یا حتی در یک محله خاص (که از طریق برنامه مسکن دولتی، خانوادههای مختلف مجبور به زندگی در کنار هم باشند). ماس و مورتی در عوض به اطلاعات مفصلی استناد کردند: آنها با چرب زبانی توانستند همکاری صاحبان فروشگاههای بزرگ را جلب کنند و دادههایی را جمعآوری کردند که هر بیپ و صدایی از دستگاه صندوق که نشانه یک خرید است را برای ۳۷۰کارمند صندوق در شش فروشگاه را بر حسب ثانیهها به مدت دو سال ردیابی کرده است. آنها توانستند بهرهوری هر کارگر را بر حسب ثانیه اندازهگیری کرده و متوجه شوند چگونه این بهرهوری با توجه به اینکه چه کس دیگری در همان زمان مشغول کار است فرق میکند.واضح نیست که آنها چه چیزی را باید پیدا کنند. از آنجا که خریداران میتوانند به سمت صفهایی بروند که سرعتشان بیشتر است صندوقداری که سریعتر کار میکند ممکن است بخواهد فشار کاری بر روی همکارانش را کاهش دهد. یا احتمال میرود وی نیز تشویق به کاستن از سرعت کارش بشود که دو اثر مثبت و منفی هستند. به نظر ماس و مورتی اثر مثبت غلبه پیدا میکند. آنها دریافتند صندوقداری که در کنار یک نفر همکار با ۱۰درصد سریعتر از متوسط همه صندوقدارها نشسته است سرعت خود را ۲درصد بالاتر خواهد برد.این میتواند یک اثر خیالی باشد. شاید در زمانهای شلوغی، همه صندوقدارها سرعتشان را افزایش میدهند و در این زمانها مدیران نیز اتکای بیشتری به صندوقدارهایی دارند که تندتر کار میکنند. پس آنچه که به ظاهر اثر همقطاران دیده میشود شاید هماهنگی دو واکنش مختلف به هجوم خریداران باشد. اما ماس و مورتی توانستند زمانهای شلوغ را از زمانهای غیر شلوغ جدا کنند. آنها همچنین میدانند که این صندوقدارها و نه مدیران هستند که ساعات کار خود را تعیین میکنند (یکی از معدود مزیتهای این شغل) و آنها تغییرات بهرهوری را هر ۱۰ دقیقه و نه در طول یک دوره شیفت کاری اندازهگیری کردند. آنها متقاعد شدند که اثر مثبت همقطاران واقعی است.اما چرا اینگونه است؟ دو توضیح کلی وجود دارد: یکی اینکه صندوقدارها هنگامی که به سرعت بالای همکاران خود چشم میدوزند تحریک به تلاش بیشتر میشوند. این توضیح از نظر روانشناسی قابل تامل است اما از لحاظ اقتصادی غیرعقلایی به نظر میرسد. توضیح نفعطلبانهتر اینست که صندوقدارها وضعیتی را دوست ندارند که همکاران سریعتر آنها به آنها خیره شوند چون میترسند به کمکاری و از زیر کار شانه خالی کردن متهم شوند.تفکیک بین این دو احتمال به نظر غیر ممکن است اما در محل صندوقها، هر صندوقدار به سمت همکاری نگاه میکند که پشت او به وی است و پشت این صندوقدار نیز به همکار دیگری است که آن همکار به او نگاه میکند.معلوم گشته است نگاه کردن به سمت یک همکار با سرعت بالا، تفاوتی در فرد ایجاد نمیکند اما اینکه یک همکار سریع به شما نگاه کند تشویق به جنب و جوش بیشتر میشوید. به این ترتیب نفعطلبی انگیزه میدهد تا سریعتر کار کنید.
ارسال نظر