فرصت‌های ایران در عصر طلایی فلزات

گفت‌وگو از: حسین فقانی

باتوجه به افزایش قیمت فلزات اساسی در چند سال اخیر، عصر حاضر را عصر طلایی فلزات عنوان کرده‌اند. این موضوع را در حالی پیش‌رو داریم که در کشورمان هنوز در حال تعریف طرح‌های توسعه مس و آهن هستیم و در این راستا و در ادامه صحبت‌های دکتر کاظم اورعی در یادداشت هفته گذشته، مصاحبه‌ای کوتاه با دکتر مرتضی مومن‌زاده، رییس کمیته اکتشاف خانه معدن ایران و مدیرعامل شرکت زرناب صورت دادیم که متن آن در پی می‌آید: با توجه به افزایش قیمت فلزات در بازارهای جهانی چه راهکارهایی باید اتخاذ کرد تا از این فرصت به دست آمده به طور مطلوب استفاده کرد.

افزایش و کاهش بهای مواد معدنی در بازار جهانی تابع تحولات ژئوپلتیک، شرایط اقتصادی و بازی بنکداران جهانی در انبار و تجارت مواد معدنی است. تشدید فضای احساسی که بنکداران برای هر دسته از مواد معدنی، اعم از مواد خام و انرژی‌های فسیلی در جهان، به‌دنبال بالا رفتن و یا پایین آمدن بهای چنین کالاهایی ایجاد می‌کنند نیز عاملی کم اهمیت، ولی به هرحال یکی از عواملی است که در کوتاه‌مدت بر بازار جهانی مواد معدنی اثر می‌گذارد. اینکه چه عواملی باعث شده که در حال حاضر، نرخ مواد معدنی در بازار جهانی بالا برود، خارج از موضوع پرسش جنابعالی است. لیکن به‌هرحال، اقتصاد شتابان چین و هند از عمده این عوامل هستند. اما اینکه کشور، در این راستا چه راهکاری را در پیش گرفته باید عرض کنم، تا آنجا که من می‌دانم، یک سیاست اعلام شده و روشنی وجود ندارد. اینکه چرا چنین سیاستی اعلام نشده و چه کسی باید اعلام کند، خود نکته مهمی است. اساسی‌ترین نکته این است که فضای عمومی مدیریت کشورمان نسبت به موضوع معدن و نقش آن در اقتصاد کشور، به اندازه کافی حساس نیست. شاید انجام یک کار کارشناسی، در مقایسه کمی و کیفی بخش معدن در اقتصاد کشور با چنین نقشی از سوی بعضی دیگر از بخش‌های اقتصادی، از جمله کشاورزی، مسکن، صنایع غیرمعدنی یعنی آن دسته از صنایعی که بر پایه مواد معدنی استوار نیستند و غیره بتواند در بهبود چنین فضایی کمک کند. اثرات این نکته اساسی، پیامدهایی در همه زیربخش‌های بخش معدن ایجاد کرده است. از جمله اینکه یک زمان صحبت از حذف معاونت معدنی از چارت سازمانی وزارت صنایع و معادن به میان می‌آید، زمانی ملاحظه می‌شود که نام وزارت صنایع و معادن، فقط با عنوان وزارت صنایع از سوی مسوولان، در رسانه‌ها ذکر می‌شود و امثال آن. موضوع اخیر، در کل اهمیت زیادی ندارد. لیکن نشان از ذهنیت گوینده دارد که اهمیت بخش معدن در ذهن او درحدی نیست که ذکر نام معدن، به‌دنبال وزارت صنایع و معادن فراموش نشود. به‌طور خلاصه در پاسخ به پرسش شما باید عرض کنم تا آنجا که من می‌دانم، ما به اندازه کافی برای حضور در بازارهای بین‌المللی مواد معدنی، سیاست منسجمی را تدارک ندیده‌ایم. البته در مورد تعریف راهکار، برای حضور بیشتر ایران در بازار جهانی موادمعدنی، بخش‌خصوصی نیز به سهم خود مسوولیتی را قبول نکرده است. مثلا اتاق بازرگانی، صنایع و معادن ایران می‌توانست به نمایندگی از سوی بخش‌خصوصی اقدام کند. امیدوارم که مطرح شدن این بحث، توسط روزنامه دنیای‌اقتصاد، بتواند انگیزه توجه بیشتر به موضوع را فراهم کند. به عنوان یکی از نکته‌های مهم، برای آغاز حرکت در این زمینه، شایسته است لااقل اقداماتی برای عضویت جهانی در سازمان‌های بنکداری موادمعدنی روی، آهن، طلا، مس، کرومیت، مواد اولیه سیمان، زغال‌سنگ و بعضی دیگر از مواد معدنی که ایران در بازار جهانی آنها درصد قابل توجهی از تولید را در اختیار دارد، اقدام کنیم.

آقای دکتر دلیل اینکه ما هنوز نتوانستیم به صورت جدی به صادرات معدنی و صنایع معدنی فکر کنیم چیست؟

اینکه بعضی از مواد معدنی و صنایع وابسته آن، فقط نیاز داخل را برآورده می‌کنند و برای صادرات، جایگاهی وجود ندارد، باید عرض کنم نباید اینگونه اندیشید. مواد معدنی، اعم از فلزی و غیر آن به عنوان ماده خام، در انواع متعددی از تولیدات، به کار گرفته می‌شود. مثلا آهن، نه فقط برای تولید فولاد و فولادهای آلیاژی، بلکه برای زنجیره‌‌ای طولانی از مواد صنعتی، شیمیایی، دارویی، صنایع پیشرفته و غیره به کار می‌رود. حال آیا همه این زنجیره طولانی باید در داخل کشور جریان پیدا کند و یا اینکه بسته به شرایط عمومی اقتصادی، صنعتی، نیروی انسانی و... اجازه دهیم بخشی از زنجیره در خارج از ایران جریان یابد و ما محصولات آن را وارد کنیم و در عوض، بخشی از تولیدات این زنجیره را هم که مازاد بر مصرف داخلی خواهد بود، به بازار جهانی صادر کنیم؟ ما چه چنین سیاستی را به طور روشن و منسجم تنظیم و اعلام کنیم و چه نکنیم، این جریان برابر با قوانین نانوشته اقتصادی، همچون قانون عرضه و تقاضا، خود به خود انجام می‌شود. لیکن اگر درباره آن، راهکار و سیاستی درست داشته باشیم، این جریان را بهینه خواهیم کرد.

آنچه در این زمینه مهم است اینکه ما بتوانیم تشخیص بدهیم در هر زنجیره تولید، از مواد خام معدنی خودمان، چه بخشی از زنجیره را در داخل پیاده کنیم و چه بخشی را به حالت خود به خودی و در تبعیت از قوانین عرضه و تقاضا رها کنیم. مثلا در تنظیم مقررات مالیاتی، گمرکی، سوبسیددهی و تعرفه و غیره، برای چه فلزاتی و چه مواد خامی و چه صنایع معدنی، چه سیاستی را در پیش بگیریم. اینگونه ضوابط با توجه به پتانسیل تولید مواد معدنی در کشور و نیازهای اولویت‌بندی شده داخلی و توجه دقیق به وضع بازار جهانی مقدور است.

چه دلیلی باعث شد که ما از ۲۰ سال پیش که فولادسازی در کشور آغاز شد نتوانستیم استراتژی خوبی برای توسعه این بخش پیاده کنیم؟

اول اینکه در تولید فولاد، به رشد خوبی رسیده‌ایم باید بسیار، از دست‌اندرکاران این بخش تشکر کنیم. زیرا با توجه به مشکلات فراوان مدیریتی و قوانین و مقررات که در دو سه دهه اخیر شدیدا در تغییر و تحول بوده، چنین رشدی در تولید فولاد جای تقدیر دارد. لیکن اینکه چرا این مقدار تولید، نیاز داخلی را مرتفع نمی‌کند، عوامل رشد سریع جمعیت، افزایش مصرف سرانه، عدم استقبال کافی بخش‌خصوصی در تولید، به جهت فراهم نبودن بستر امنیت سرمایه و در عین حال نبود سیاست فراگیر، منسجم و قابل اجرا تولید فولاد که جایگاه بخش‌خصوصی در آن روشن و مطمئن باشد، از دلایل این امر است. در مورد وجود پتانسیل طبیعی سنگ آهن و سوخت فسیلی که هر دو در تولید فولاد نقش اساسی دارند، خوشبختانه جای نگرانی نیست. در مورد اینکه ما بتوانیم روزی نیاز داخلی را از بابت تمامی انواع محصولات آهنی تامین کنیم باید عرض کنم نیازی نیست که حتما روزی به این جایگاه برسیم.

در مورد این مشکل که اکثر اکتشاف‌گران بزرگ معادن ما غیر تحصیل کرده هستند، توضیح دهید؟

در پاسخ به این پرسش شما، باید گفته شود پرسش حساسی است و پاسخی طولانی را می‌طلبد. امیدوارم روزی بتوانم در این باره شرح مفصلی را تقدیم کنم. در عین حال به اختصار می‌گویم بسیاری از معادن فلزی، غیرفلزی و مواد معدنی مصرفی صنایع، در سرزمین کهن ایران در طول هزاره‌ها مورد بهره‌برداری قرار گرفته و ردپای معدن‌کاران قدیم، چه به صورت کنده‌کاری و دخمه و آثار ذوب و استحصال و چه به صورت اسناد مکتوب و تاریخی و هنری و ادبی و چه به صورت اطلاعات عمومی در وجدان عامه مردم و بالاخره چه به صورت اسامی آبادی، افراد، خانواده‌ها و اقوام باقی مانده است. این آثار در بازشناسی ذخایر معدنی کشورمان در دهه‌های گذشته نقش اصلی را داشته است. معادن بزرگ روی انگوران، کوشک، باما و مهدی‌آباد، معادن مس سرچشمه، سونگون، میدوک و غیره، معادن طلای موته، آقدره، زرشوران و ساری گونی و بسیاری از معادن مواد غیرفلزی و خاک‌های صنعتی و املاح، در ردیابی آثار باقی‌مانده از معدنکاران کهن، «بازشناسی» شده‌اند. البته پس از بازنشاسی شدن توسط اکتشاف‌گران و استخراج‌گران، با تکنیک‌های مدرن، تعیین ذخیره و راه‌اندازی شده‌اند. ناگفته نماند به تدریج که ذخایر معدنی سطحی شناخته شدند، آن گاه نوبت به شناسایی ذخایر «کور» می‌رسد. بخشی از تغییر ذخایر کور در زیر و یا اطراف همان ذخایر سطحی قرار دارند که با تکنیک‌های مدرن اکتشاف، ولی در زیر پرتو شناسایی اولیه به قول شما «کوه‌گرد»ها شناخته خواهند شد.

زیرا می‌دانیم که شانس وجود ذخایر شناخته شده در حاشیه‌های جانبی و اعماق زیرتر ذخایر شناخته شده بیش از شانس ذخایر غیر آنها است. از این گذشته، کشور ما هنوز از دیدگاه پیشرفت پوشش شناسایی سراسری کشور در حدی قرار نگرفته که بگوییم ذخایر سطحی خودمان را تماما شناسایی کرده‌ایم، لذا هنوز هم می‌توان از وجود شناسایی‌کننده‌های تجربی و یا مردم «بیابانگرد» استفاده کرد. در عین حال، ضمن آنکه قدرت و اثر وجودی شناسایی‌هایی برمبنای آثار معدنکاری کهن، درشناسایی‌های آینده نباید دست‌کم گرفته شود.

می‌بایستی در شناسایی سیستماتیک و تکنیکی و علمی پتانسیل‌های معدنی کشور، از هیچ کوششی فروگذار نشود. خوشبختانه سازمان زمین‌شناسی و اکتشافات معدنی کشور و سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران و اخیرا نیز بخش‌خصوصی، فعالیت‌های نظام‌دار خوبی را در این زمینه آغاز نموده‌اند. نکته اساسی در پاسخ به پرسش اخیر شما این است که این تغییر روش، می‌بایستی به صورت تدریجی و لااقل، در طول دوسه‌ هفته آینده صورت گیرد.

آنچه باعث تاسف است اینکه پتانسیل معنوی بزرگی تحت عنوان اندوخته «فرهنگی- صنعتی- معدنی» سرزمین کهن ایران که در طول هزاره‌ها به صورت آثار فیزیکی و تاریخی و فرهنگی درباره پتانسیل معدنی کشورمان وجود دارد، هرگز آنطور که شایسته است، مورد توجه و بهره‌گیری قرار نگرفته است. مثلا اینکه هیچ‌کس از کسی دیگر نپرسیده که پاداش معنوی و یا مادی شناسایی معدن سرچشمه و یا مثلا معدن آقدره که امروزه تولید طلا دارد و یا معدن طلای ساری گونی کردستان، به چه کسی داده شده است؟ از کدام چوپان و یا کوهگرد، در چه مجمعی نام برده شده است؟ مثلا آقای علیرضا رحیمی در شناسایی ذخایر روی و آقای محمود رحمتی در شناسایی ذخایر سنگ‌آهن چه کسانی هستند؟ چه کسی آنها را می‌شناسد؟ الان در کجا هستند؟ آیا تقدیری، حتی زبانی از ایشان شده است؟ البته اگر تقدیر از این کسان، یعنی چوپانان و کوهگردان کشور به عمل بیاید یا نیاید، برای پیامد‌های آن دو سو وجود دارد. یکسو اینکه حقی از ایشان به آنها بازگردانده شده است که من در پی یادآوری آن حق نیستم. دوم اینکه اگر از ایشان حمایت سازمان‌یافته می‌شد و یا بشود و در قالب یک تشکل و تنظیم یک برنامه شناسایی هدایت شده و سازمان یافته و علمی از دانش چنین کسان جست‌وجوگر، خوش‌ ذوق و مشکل حل‌کن بهره گرفته شود احتمالا بعضی از ذخایر معدنی کشور با بهایی بسیار مناسب‌تر از بعضی از دیگر روش‌های تکنیکی شناسایی خواهد شد.

البته تصور نشود حمایت از این روش به معنی دست کم گرفتن هر روش دیگر خواهد بود بلکه هدف این است که این روش کارساز که تاکنون نقش درخشان خود را در شناسایی پتانسیل کشور نشان داده نباید کنار گذاشته شود بلکه باید همان گونه که پیشنهاد نمودم مورد تشویق سازمان یافته قرار گرفته و برای آن دیسیپلین علمی تعریف شود.

آقای دکتر در پایان لطفا در رابطه با موازی‌کاری در زمینه اکتشاف توسط سازمان‌های بزرگ صنعتی و معدنی کشور توضیح دهید؟

در پاسخ به پرسش شما عرض می‌کنم هر دو سازمان زمین‌شناسی و اکتشافات معدنی کشور و سازمان توسعه و نوسازی معادن و صنایع معدنی ایران شدیدا در راه توسعه بخش معدن فعالیت موثری داشته و دارند.

تا آنجا که من می‌دانم موازی کاری در حدی که قابل طرح باشد نیز در کارشان وجود ندارد و همکاری سازمان یافته و مدیریت شده‌ای را به طور پیوسته با یکدیگر دارند.

لیکن احتمال موازی کاری چه در کار آن دو سازمان و چه در فعالیت‌های سازمان‌های صنایع و معادن استان‌ها در امر اکتشاف و چه در مواردی که بخش خصوصی و به طور کلی بخش‌های میانی دولتی - غیردولتی انجام می‌دهند، وجود دارد.

شما از من سوال کرده‌اید که در این موارد چه باید کرد؟ این نقیصه نیز می‌تواند همانند نقیصه‌های دیگر که مورد توجه مسوولان بخش معدن کشور است در قالب سیاست‌گذاری عمومی بخش معدن کشور بررسی شده و راه‌حل مناسب آن مشخص شود.امیدوارم این سیاست‌گذاری با توجه به ابعاد فراگیر و فراسازمانی وزارت صنایع و معادن و با عنایت به اهمیت بخش معدن در اقتصاد کشور و با هماهنگی با شرایط جهانی مواد معدنی و برای اجرایی شدن لااقل در دو سه دهه آینده تنظیم شود.