ارزیابی عملکرد اقتصادی شیلی در زمان پینوشه
آیا میتوانیم معجزه اقتصادی شیلی طی دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ را دوز و کلک طرفداران سرمایهداری بدانیم و اینکه هیچکس تحت حکومت پینوشه زندگی آرام و خوشی نداشت. در اینجا به پرونده شرورانه پینوشه در شکنجه و جنایت کاری نداریم و فقط به ارزیابی سیاستهای اقتصادی در آن دوره میپردازیم تا مشخص شود کشور شیلی را تا چه حد به سمت بازار آزاد هدایت کرد. سیاست ارزی: اوایل تا اواسط دهه ۱۹۸۰ فاجعهبار بود چون بانکهای شیلی ناسالم بود و پول شیلی به دلار آمریکا میخکوب شد. این بزرگترین اشتباه اقتصادی حکومت پینوشه بود. این خطای عظیم باعث تخریب اقتصاد شیلی برای سالهای زیادی شد. اما باید توجه داشت که شیلی در این سالها توانست اقتصاد را از تورم ۱۰۰۰درصدی به تورم ۱۰درصدی برساند که کار آسانی نبود.
مس: قیمتهای رو به افزایش مس بخش مهمی از موفقیت اقتصادی شیلی را تشکیل داد و این آلنده بود که معادن مس را ملی کرد. پینوشه آنها را مجددا خصوصی نکرد. این کار وی در جهت اقتصاد بازار آزاد نبود. بیش از ۵۰درصد درآمد صادراتی شیلی از مس بهدست میآید.
کشاورزی و تنوع اقتصادی: شیلی تعرفههای سنگین بر تجارت خارجی را برداشت. اقتصاد شیلی متنوع گشت و وابستگی به مس کاهش یافت و اقتصاد به سمت صنایع سبک و فناوری پیشرفته حرکت کرد. حکومت شیلی امتیاز بالایی در این زمینه میگیرد. در دوران آلنده تعرفهها ۱۰۰درصد یا بیشتر بودند.
خدمات رفاهی: مخارج رفاه اجتماعی طی دوره اصلاحات پینوشه افزایش یافت. او این کار را به دلائل کنترل اجتماعی و سیاسی و نه اهداف خیرخواهانه انجام داد. پیامدهای توزیعی اصلاحات شیلی معمولا نابرابرانه بوده است، هر چند باعث ایجاد یک طبقه متوسط بزرگ و رو به رشد شد.
تامین اجتماعی: خصوصیسازی تامین اجتماعی در اوج یک سیستم دولتی انجام شد. سعی شد به ماهیت بازار آزاد بهای زیادی داده شود که احتمالا در آن زمان اندیشه خوبی بود. عملکرد درخشان بازار سهام به موفقیت خصوصیسازی کمک کرد. اما مشکلات بلندمدتی ایجاد کرد و در حال حاضر سیستمی نیست که مورد رشک و حسد سایر کشورها قرار بگیرد.
خصوصیسازی: پینوشه صنایع فولاد، کود شیمیایی و هواپیمایی و سایر شرکتهای دولتی را فروخت. جریان واگذاریها با فساد همراه بود اما در مجموع یک قدم به جلو بود. هیچ دلیلی برای نگهداشتن این شرکتها در مالکیت دولت وجود نداشت.
بانکها: نرخهای بهره آزاد شد و سرکوب مالی جای خود را به آزادسازی مالی داد. یادمان نرود که دولت شیلی در سال ۱۹۸۳ سیستم بانکی را در دست گرفت تا از سقوط جلوگیری کند اما بعد آنها را به دست بخش خصوصی سپرد.
حکومت آلنده: این حکومت اقتصاد شیلی را ویران کرد. عملکرد آن شامل کسری بودجه، بدهی خارجی، تورم بالا، کنترل قیمتها و کاهش ارزش پول بود. آلنده مرد شجاعی بود اما به عنوان رهبر نباید از او یک بت درست کنیم. سیاستهای وی فاجعه اقتصادی درست کرد.
اعتبار حکومت: رژیم پینوشه توانست قابلیت اعتبار اقتصادی شیلی را بازگرداند. سرمایهگذاران از دولت انتظار اجرای سیاستهای اقتصادی طرفدار بخش خصوصی داشتند. اگر چه شخص پینوشه عمیقا فاسد بود (در آن زمان کسی این را نمیدانست) اما کشور شیلی به این اعتبار دست یافت که به رتبه کمترین درجه فساد در آمریکای لاتین برسد.
دهه ۱۹۹۰: بیشتر عملکرد برتر اقتصادی شیلی زمانی بهدست آمد که پینوشه از صحنه خارج شده بود. اما این رشد از سالهای حکومت پینوشه ریشه میگیرد. جانشینان چپگرا و میانهروی پینوشه تقریبا تمام سیاستهای اقتصادی وی را ادامه دادند البته به شکلی دموکراتیکتر و شکنجه را حذف کردند.
نتیجه نهایی: اشتباهات اقتصادی زیادی شکل گرفت. بزرگترین منافع اقتصادی از متنوع ساختن کشاورزی، قابلیت اعتبار بالای دولت، افزایش تقاضا برای مس و دوری گزیدن از سیاستهای اقتصادی اشتباه دولت قبلی به دست آمد. شیلی بهترین سیاستهای اقتصادی در آمریکای جنوبی از دهه ۱۹۸۰ به این سو را داشته و هنوز مورد رشک قاره است. ژنرال پینوشه هم در دوران حکومت و پس از آن بسیار بد عمل کرد و از نظ ر اخلاقی اصلا قابل دفاع نیست. همچنین روشن نیست که خود وی چقدرمسوول سیاستهای اقتصادی مناسب بود. با اینحال سیاستهای خوب زیادی اتفاق افتاد. ما نیاز به نگاه دقیقتری به میراث اقتصادی شیلی داریم. پرسشی که پیش میآید این است که کدام یک از اصلاحات دوران پینوشه در محیط دموکراتیک میتوانست موفقتر باشد. شاید روزی پاسخ به این پرسش نیز روشن شود.
ارسال نظر