اقتصاد و رسانه در گفت وگو با دکتر حسن نمکدوست تهرانی
روزنامهنگاری دولتی اما و اگر ندارد
به نظر میرسد که رسانه، اهمیت و تاثیر آن در ایران با آنچه که حتی در کشورهای همسایه وجود دارد متفاوت باشد. یک بررسی اجمالی از مطبوعات کشورهای همسایه میگوید که تنها دو کشور جنگزده عراق و افغانستان وضعیت یا موقعیت ناگوارتری از ایران دارند و عمده کشورهای دیگر منطقه به مراتب در سطح کیفی شایستهتری به سر میبرند. یکی از مهمترین مولفههایی که میتواند نگاه ما را به آن معطوف دارد، اقتصاد و بازارهای در رسانهها است و نسبتی که این دو با آموزش روزنامهنگاری دارند. در عمده موسسات و انستیتوهای روزنامهنگاری و خاصه دانشگاههای روزنامهنگاری چندان اعتنایی به آموزش اقتصاد نشان نمیدهند. مهمتر آنکه چندان توجهی به روزنامهنگاری اقتصاد نمیکنند. نتیجه آنکه آنچه در مطبوعات کشور ما منتشر میشود، کیفیت روزنامهنگاری اقتصادی پس از روزنامهنگاری ورزشی در وضعیت نازلی به سر میبرد. حوزههای اقتصادی روزنامهها از جمله بانکداری، بورس، انرژی، مسکن چندانتوجهی را جلب نمیکند.
چرا رسانهها در دنیا به یکی از پردرآمدترین منابع مالی تبدیل شدهاند؟ چرا در پارهای از کشورها تیراژ رسانهها از مرز ۱۵میلیون نسخه در روز عبور کردهاند؟ چه عناصری در اداره رسانهها وجود دارد که آنان را چنین نافذ و قدرتمند ساخته است؟
به نظر میرسد که رسانه، اهمیت و تاثیر آن در ایران با آنچه که حتی در کشورهای همسایه وجود دارد متفاوت باشد. یک بررسی اجمالی از مطبوعات کشورهای همسایه میگوید که تنها دو کشور جنگزده عراق و افغانستان وضعیت یا موقعیت ناگوارتری از ایران دارند و عمده کشورهای دیگر منطقه به مراتب در سطح کیفی شایستهتری به سر میبرند. یکی از مهمترین مولفههایی که میتواند نگاه ما را به آن معطوف دارد، اقتصاد و بازارهای در رسانهها است و نسبتی که این دو با آموزش روزنامهنگاری دارند. در عمده موسسات و انستیتوهای روزنامهنگاری و خاصه دانشگاههای روزنامهنگاری چندان اعتنایی به آموزش اقتصاد نشان نمیدهند. مهمتر آنکه چندان توجهی به روزنامهنگاری اقتصاد نمیکنند. نتیجه آنکه آنچه در مطبوعات کشور ما منتشر میشود، کیفیت روزنامهنگاری اقتصادی پس از روزنامهنگاری ورزشی در وضعیت نازلی به سر میبرد. حوزههای اقتصادی روزنامهها از جمله بانکداری، بورس، انرژی، مسکن چندانتوجهی را جلب نمیکند. سامان دزیانیان
دکتر حسن نمکدوستتهرانی استاد پیشین دانشگاه علامهطباطبایی، در سالهای پایانی دهه پنجاه با همکاری در روزنامه کیهان فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز کرد. او در همه این سالها در کنار حرفه روزنامهنگاری هرگز از یادگیری و کاوشگری در حوزه رسانه و تاثیر آن باز نایستاد. خاصه بازگشت او به دانشگاه در اوایل سالهای دهه هفتاد امیدواریهایی در اهالی دانشگاه ایجاد کرد. در همان سالها بود که دوره کارشناسی ارشد و دکتری خود را بیوقفه در همین دانشگاه سپری کرد. جز مقام استادی دانشگاه علامه طباطبایی در سالهای آغازین دهه هشتاد، او همکاری با دستاندرکاران مجله پیام امروز را نیز در سابقه خود دارد. پیام امروز مجله اقتصادی- سیاسی سالهای دهه هفتاد بود که به یقین از تاثیرگذارترین و ماندگارترین نشریات سالهای پس از انقلاب محسوب میشود. او در کنار نامآورانی چون عمید نائینی، مسعود بهنود، سیروس علینژاد و مهدی سحابی مجلهایی را منتشر میساخت که نسخههای مرجوعی آن از تیراژ ۰۰۰/۶۰ نسخهایی، تنها به انگشتان دست میرسد و گردش فروش آن به روایت مدیران توزیع روزنامهها کمتر از یک هفته به اتمام میرسید. اینک دکتر حسن نمکدوست پس از تجربه سردبیری سایت خبری میراث فرهنگی، مدیریت آموزش روزنامهنگاری در روزنامه همشهری را به عهده دارد. این مصاحبه به جهت دقتنظر و جدیت استاد پیرامون رسانه و آموزش روزنامهنگاران و نسبتی که میتواند با اقتصاد یک رسانه داشته باشد انجام شده است.
بیش از هفتاد سال است که ما آموزش روزنامهنگاری در ایران ایجاد کردهایم اما هیچ کدام از موسسات آموزشی روزنامهنگاری، به متغیر اقتصاد نمیپردازد. این غفلت به چه دلیل در آموزش روزنامهنگاری ما تا به این اندازه محسوس است.
اگر مقصود از متغیر اقتصاد، آشنا کردن دانشجویان با جزئیات مسائل اقتصادی نشریات است، آن قدر که کاربردی باشد، حق بدهید که خیلی شیوه کارآمدی نیست. هم به دلیل ماهوی و هم به دلیل عینی و واقعی. چرا میگویم به دلیل ماهوی؟ چون اگر قرار باشد این راه حل را تعمیم بدهیم آنوقت باید برای دانشجویان پزشکی درسی در باره جزئیات بازار خدمات پزشکی و مسائل آن، برای دانشجویان زمینشناسی واحدی برای آشنایی با بازار کار زمینشناسی و مشکلات آن و ... در نظر بگیریم. طبعا موضوعات مطرح در کلاسهای دانشگاه از مسائل کسب و کار و پیچیدگیهای آن متفاوتند. من در حدی که جست و جو کردهایم در سرفصلهای درسی دانشگاههای دنیا هم با چنین موضوعی برای دانشجویان دوره کارشناسی برخورد نکردهام.
در عین حال ما به قاعده باید تلاش کنیم که دانشجویان روزنامهنگاری تکنیکها و کیفیتهای لازم برای کار روزنامهنگاری را بیاموزند، چون قرار نیست آنها در سنین معمول دانشجویی، یعنی قبل از ۲۳، ۲۴ سالگی ناشر روزنامه بشوند.
اما چرا میگویم به لحاظ عینی و منطقی؟ برای اینکه در نظام مطبوعاتی که هم پای مجوز در میان باشد، هم یارانه و هم توقیف یکباره به جای تنبیه، اساسا با سازوکارهای مرسوم بازار مواجه نیستیم که بتوانیم آنها را درس بدهیم. مشخصتر بگویم مادام که با این سه معضل مواجه هستیم، هیچ تصویر قطعی درباره بازار واقعی مطبوعات و سازوکارهای اقتصادی حاکم بر آن نخواهیم داشت.
البته همچنان که میدانید هماکنون مبحث مدیریت رسانه در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری تدریس میشود، اما آنجا هم به طور خاص به جزئیات اقتصاد نشریات پرداخته نمیشود.
صرفنظر از آموزش آکادمیک، کمتر روزنامهنگاری در فرآیند کار به مقوله چرخه اقتصادی یک رسانه میاندیشد. به نظر شما چرا متغیری که دقیقا به هستی رسانه مربوط میشود چنان مورد توجه قرار نمیگیرد.
اساسا روزنامهنگار برای چه باید به چرخه اقتصادی یک رسانه بیندیشد؟ روزنامه یک بنگاه اقتصادی است و صاحب بنگاه باید به مسائل اقتصادی آن فکر کند. میخواهم بگویم اصلا اینکه امروزه ما روزنامهنگارها باید به مسائل اقتصادی نشریهمان هم فکر کنیم محل ایراد و اشکال است. روزنامهنگار باید به کار تولید محتوا بپردازد، یعنی فکر و ذکرش باید تولید محتوای بهتر باشد. به روزنامهنگار چه مربوط که به مسائل اقتصادی نشریه بپردازد. این هم یک مدل جدید در کشور ما است که مدیران محترم در بزنگاههایی که نمیتوانند حق و حقوق همکاران را، به هر دلیل بپردازند، پای روزنامهنگاران را به مسائل تامین مالی نشریه میکشانند. توصیه من به همکاران این است که لطفا در موضوعات مالی نشریات مداخله نکنید. البته میتوانستم اضافه کنم مگر اینکه رسما در مالکیت و مدیریت روزنامه و نشریه شریک بشوید. اما میدانید مادام که پای امتیاز در میان است، مجال چنین خوشخیالیهایی نیست، بدتر، ممکن است متهم به اجاره کردن نشریه هم بشوید!
روزنامهنگار نباید دغدغه تامین مالی نشریه را داشته باشد، مگر وقتی ایران خودرو یک کارگر یا مهندس را استخدام میکند، یا یک بیمارستان با یک پزشک کار میکند قرار است آنها به تامین مالی ایران خودرو یا آن بیمارستان فکر کنند. آنها باید کارشان را درست انجام دهند، مدیران و مالکان محترم هم همینطور. با مزهتر یا تلختر اینکه مدیران، که باید در فکر موضوعات مالی باشند، در کار تحریریه دخالت میکنند و در مقابل از روزنامهنگاران میخواهند که تامین درآمد نشریه دغدغهشان باشد!
یکی از تناقضهای روزنامهنگاری در ایران، کار حرفهای خبری و بازاریابی آگهیها است نه میتوان با روزنامهنگاری زندگی کرد و نه میتوان کار حرفهای خبری را با بازاریابی آگهیها آمیخته کرد. به نظر شما این تداخل چگونه میتواند راهحل عملی داشته باشد.
من با پیشفرض شما کاملا مخالفم. بسیاری از روزنامهنگاران را میشناسم که کار روزنامهنگاری حرفهای را با بازاریابی آگهی قاطی نکردهاند. اصلا معنای روزنامهنگار حرفهای یعنی کسی که نانش را از طریق روزنامهنگاری به دست میآورد. فراتر از این میگویم: اتفاقا بسیار کم دیدهام که روزنامهنگارهای حرفهای کارشان را با آگهی مخلوط کرده باشند. نمیدانم شاید در باره دو محیط حرفهای متفاوت داریم صحبت میکنیم.
این را هم اضافه کنم. اتفاقا از طریق روزنامهنگاری حرفهای و کارهایی در ردیف آن مثل آموزش، تحقیق، ترجمه و تالیف کتاب در زمینه روزنامهنگاری، و نه مطلقا کارهایی خارج از این چارچوب، میتوان بالنسبه خوب هم زندگی کرد. البته قطعا شما ثروتمند نمیشوید، اما کسبوکارتان برکت خواهد داشت و لنگ نمیمانید.
روزنامهنگاری آنلاین یکی از پدیدههای جدید در دنیای رسانهها است که مفهوم جذب آگهیها را تغییر داده است. اما در ایران پیرامون این پدیده اتفاق خاصی نیفتاده است. حتی روزنامه همشهری که درآمد قابل توجه مالی از قبل جذب آگهیها دارد در این زمینه توفیقاتی نداشته است. به نظر شما چرا در ایران روزنامهنگاری آنلاین توفیقاتی نداشته است.
روزنامهنگاری آنلاین تازه در جهان شروع شده است و مراحل آغازین خود را طی میکند. باید به آن فرصت داد. آیا میتوانید حدس بزنید که پنج سال دیگر، و نه پنجاه سال دیگر، روزنامهنگاری چه شکلی خواهد داشت؟ من که هر چه سعی میکنم نمیتوانم تحولات را پیشبینی کنم!
یکی از دلمشغولیهای متخصصان ارتباطات همیشه این بوده است که هیچگاه تناسبی بین درآمد روزنامهنگاران با درآمد روزنامه نیست. به نظر شما چرا موسسات و بنگاههای مطبوعاتی بزرگ هم در ایران چندان اهمیتی به آموزش روزنامهنگاری نمیدهند.
بنگاهها و موسسات مطبوعاتی بزرگ در کشور دولتی هستند. شما که در یک نشریه اقتصادی کار میکنید بفرمایید دولت کدام کار اقتصادی، در مفهوم واقعا اقتصادی آن را، درست انجام میدهد که این یکی دومی آن باشد؟
سالها است که اقتصاددانهای محترم کشور، و ایضا مقامات محترم دولت، از سپردن کارها به بخشخصوصی صحبت میکنند، اما به رسانههای بزرگ که میرسیم همه سکوت میکنند. ما نشریات اصلیمان دولتی هستند، رادیو و تلویزیونمان هم که الحمدا... از صدر تا ذیل آن دولتی است، عمدهترین نهاد دادن و ستاندن آگهی هم که دولت است، دولت هم، بنا به سرشت جهانی آن، احتیاج به کارمند دارد و نه روزنامهنگار. مگر بیکار است بیاید روزنامهنگاران را آموزش بدهد که بر کار دولت نظارت بکنند؟ البته همین که در چنین وضعیتی عدهای از دوستان، مدیران و مقامات دغدغه آموزش روزنامهنگاری دارند باید شکرگزار بود.
در سالهای اخیر بهرغم ارتقای اهمیت خبر و گسترش رسانههای چاپی و دیداری ژورنالیسم آکادمیک و حرفهای تغییر چندانی نکرده است. به نظر شما دلیل آن چیست؟ چرا نوآوری در روزنامهها ارتقای جدی نیافته است.
حتما شنیدهاید که جوانی بود که در باره اقتصاد ژاپن چیزهایی میدانست و لاغیر، هر سوالی که از او میکردند، برای مثال حتی وقتی از او در باره اقتصاد ایالات متحده میپرسیدند، موضوع را یک جوری به ژاپن ربط میداد. شما هم از من در باره هر مشکل روزنامهنگاری بپرسید میگویم دلیل آن دولتی بودن ساختار رسانههای کشور است. مادام که ساختار رسانههای ما دولتی است، راه به جایی نمیبریم. نوآوری و ارتقا و ... که جای خود دارند!
از این موضوعات بگذریم، نظر شما بهطور خاص در باره آموزش روزنامهنگاری اقتصادی در ایران چیست؟
ما به آموزش روزنامهنگاری اقتصادی، همچون زمینههای دیگر روزنامهنگاری تخصصی مانند علمینویسی، روزنامهنگاری محیط زیست، روزنامهنگاری بحران و ... احتیاج داریم. میخواهم بگویم رشد روزنامهنگاری تخصصی یکی از ملاکهای دقیق توسعهیافتگی مطبوعات هم هست. متاسفانه ما در آموزش روزنامهنگاری به بیان مقدمات و کلیات بسنده میکنیم و کمتر به روزنامهنگاری تخصصی، از جمله روزنامهنگاری اقتصادی، توجه داریم. در این باره نکتهای را توضیح میدهم: پیش از این تصور می شد کسانی که روزنامهنگاری میدانند باید به یکی از حوزههای تخصصی هم تسلط داشته باشند. به همین خاطر کسی که در دانشگاه روزنامهنگاری میخواند تصمیم میگرفت که از طریق مطالعه شخصی روزنامهنگار سیاسی، اقتصادی، هنری، علمی و یا ورزشی بشود. در حالی که امروزه، با توجه به ضرورت آگاهی و دقت در موضوعات، دیگر نمیتوان مانند سابق، اول روزنامهنگار و بعد متخصص بود. روند امور برعکس شده است: اول باید متخصص و سپس روزنامهنگار شد. من هر قدر در آموختن روزنامهنگاری موفق باشم نمیتوانم در باره فیزیک بدانم، نجوم را بشناسم، از زیستفناوری آگاه باشم، رموز فناوری نانو را درک کنم و ... سر جمع روزنامهنگار علمی بشوم. در عین حال نمیتوانم اول روزنامهنگار باشم و بعد به سراغ مباحث اقتصاد بروم. کار راحتتر و درستتر این است که اقتصاددان را با دانش روزنامهنگاری آشنا کنیم، یا کسی را که پزشکی میداند روزنامهنگار کنیم. من این موضوع را با همکارانم در گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی مطرح و پیشنهاد کردم دورههای کارشناسی ارشد روزنامهنگاری تخصصی را برای کسانی برگزار کنیم که در رشتههای دیگر لیسانس دارند. تصورم هم این بود که اگر بتوانیم به فارغالتحصیلان موفق رشتههای دیگر روزنامهنگاری یاد بدهیم کمک بیشتری به گسترش و تعمیق روزنامهنگاری تخصصی کردهایم.
البته در این زمینه با یک معضل مواجه هستیم. دوستانی که در رشتههای دیگری تحصیل کردهاند بالبداهه خود را روزنامهنگار هم میدانند. برای مثال کسی که با اقتصاد بهخوبی آشنا است، یا جامعهشناسی میداند، یا پزشک است گمان میکند که لزوما نویسنده خوبی هم هست. در حالی که جز خود او و همکارانش از نوشتههای مانند بخشنامهشان سر در نمیآورند. این دوستان باید از توهم «خود روزنامهنگار پنداشتن» دست بردارند و نوشتن را یاد بگیرند.
اما در موضوع روزنامهنگاری اقتصادی ما یک کاستی جدی دیگر هم داریم و آن کم توجهی مطبوعات ما به مباحث حوزه نفت، گاز و انرژی است. ایران کشوری است که اقتصاد آن، بدون نفت اساسا بیمعنی است، اما ما در روزنامههایمان، و رادیو و تلویزیون، بهندرت به مباحث نفت میپردازیم. شما روزنامهنگاری نفت را مقایسه کنید با ورزشینویسی، سینمایینویسی و سیاسینویسی. البته هر قدر در این موضوعات روزنامهنگار داشته باشیم خوب است، بحث من مقایسه نسبت میان آنها است.
سالها پیش بحث مشارکت روزنامهنگاران در مالکیت مطبوعات مطرح شد، حتی سهام لوموند و اشپیگل متعلق به روزنامهنگاران و کارکنان آنها است. چرا این بحث در کشور ما پیگیری نمیشود؟
درست میگویید. زمانی این بحث در روزنامهها و میان روزنامهنگاران دنیا مطرح شد. استدلال هم این بود که گرچه خبرنگارها از کار در مطبوعات ارتزاق میکنند، اما به مسائل اجتماعی هم توجه دارند و برای بهتر شدن امور جامعه برای خود مسوولیت قائلند. در حالی که انگیزه معمول مدیران و ناشران مطبوعات کسب قدرت، خواه اقتصادی و یا سیاسی، است. به این ترتیب مواقعی پیش میآید که منافع صاحبان مطبوعات با منافع جامعه در تضاد قرار میگیرد، در حالی که روزنامهنگارها همواره مدافع منافع جامعه هستند. در چنین موقعیتهایی تکلیف کار چیست. این بحث با عنوان ضرورت «استقلال تحریریهای» مطرح شد. مقصود از آن نیز استقلال تحریریهها در برابر فشار عوامل مختلف غیر تحریری (صاحبان آگهی، گروههای فشار، منابع خبری، مدیران نشریات و دولت) بود. راه حل، مشارکت تحریریهها در مدیریت و مالکیت رسانهها دانسته شد که به نمونههای آن اشاره کردید.
اما همانطور که در پاسخ یکی از پرسشها گفتم در ایران صاحب امتیاز و مدیر مسوول از مشارکت دادن هر فرد و یا نهاد دیگر در سرنوشت اقتصادی نشریه منع شدهاند، چه رسد به اینکه مدیر مسوول، بخشی از مسوولیت خود را در باره محتوای نشریه و احتمالا سود مادی خود را با کس دیگری تقسیم کند. در عین حال مالک اصلی نشریات عمده مملکت، حکومت است و در واقع باید دولت را قانع کرد که تحریریهها را، به عنوان سهامدار، در سرنوشت نشریهها دخالت دهد. این کار، خیلی دشوار به نظر میرسد. شما این موضوع را مطرح و پیگیری کنید، ما هم شما را دعا میکنیم.
ارسال نظر