حق پخش تلویزیونی، قصه کهنه
زور فوتبال به تلویزیون نمیرسد
تلاش هزاران کشاورز و زیر کشت بردن هکتارها زمین و در نهایت صادرات ۱۰۰میلیون دلاری زعفران ایران به اندازهای است که فقط ملحق شدن «زیدان» به رئال مادرید با ۵۴میلیون دلار، بیش از ۵۰درصد کل صادرات و برایند تلاش هزاران کشاورز ایرانی برابری میکند.
اقتصاددانان دانشگاه کمبریج نمیدانستند آنچه از پنجره کلاسهای درسشان قابل مشاهده است و مشتی جوان که به دنبال توپی میدوند و نام آن را فوتبال گذاشتند، روزی از چنان تاثیرگذاری اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی بدل شود که به زبان مشترک جهانیان تبدیل خواهد شد و فینال جام جهانی بدل به واقعهای میشود که در آن واحد میلیاردها نفر را مقابل تلویزیونها خواهد نشاند و از این نظر، مهمترین وقایع دیگر نمیتواند چنین آدمها را از فرهنگها، زبانها و علایق متفاوت به پیگیری موضوعی وادارد.
وقتی پدیدهای چنین گستردگی مییابد و از آن مهمتر مورد توجه جوامع قرار میگیرد، کسانی که به دنبال سرمایهگذاری و بازگشت پولشان هستند، به آن هجوم میآورند تا هر روز خبر تازهای از رشد اقتصادی «صنعت» فوتبال در جهان به گوش برسد.
مدیرعامل سابق باشگاه استقلال که سعی در بهبودی اوضاع اقتصادی این باشگاه پرطرفدار تهرانی داشت در این خصوص میگوید: «به دلیل حساسیت و علاقه روزافزون مردم دنیا و گسترش آن به کشورهای دورافتاده، صنعتی بزرگ گرد آن جمع شده است. درآمد ناشی از نقل و انتقالات، حق پخش تلویزیونی که به دنبال خود، تبلیغات و آگهیهایی که رسانها میگیرند، اجزا صنعتی است که پیرامون فوتبال و جذابیتش پدید آمده.» حسین قریب نتیجه میگیرد: «فوتبال گردش مالی عظیمی دارد و فاکتورهایش را به جامعه تحمیل کرده و صنعت شده است. چون کمتر پدیدهای یا رشته ورزشی مثل آن درمدزا است که بتواند باعث جلب توجه مردم شود.»
به واقع وقتی رسانههای بریتانیا از «جرج بست» ستاره افسانهای منچستر یونایتد برای تبلیغ کالاهایشان استفاده کردند، فوتبال ابعاد اقتصادیاش را پایه میگذاشت، پس از آن برزیلیها فهمیدند به جای کار در مزارع نیشکر و قهوه هزاران بار درآمد بیشتری خواهند داشت، اگر به عضویت تیمهای اروپایی درآیند، آن زمان یعنی نیم قرن پیش پایههای صنعت سودآور فوتبال شکل گرفت. زمانی که اسپانسرها به اهمیت اقتصادی فوتبال پی بردند و پیرامون این ورزش، مشاغل و درآمدهای زیاد سربرآوردند.
یکی از مهمترین و در واقع اصلیترین عامل حیات یک تیم فوتبال در کشورهای صاحب لیگهای پرسابقه و قدیمی چون ایتالیا، انگلستان، اسپانیا و حتی فرانسه و آلمان، حتی فروش امتیاز «پخش تلویزیونی» است. تا جایی که رئال مادرید در قراردادی ۷ساله حق پخش کلیه بازیهایش را به رقم یک میلیارد و ۴۰۰میلیون دلار میفروشد. یعنی سالی ۲۰۰میلیون دلار فقط و فقط از راه پخش تلویزیونی درآمد کسب میکند.
آنچه در جهان فوتبال میگذرد
لیگ انگلستان سابقهای بیش از یک قرن دارد و تیمهای کوچک این کشور که شاید ایرانیها نام بسیاری از آنها را نشنیدهاند بیش از صد سال است که تاسیس شدند:
برخلاف لیگ ایران که مقام دومی و چهاردهمی هیچ فرقی ندارد در لیگ این کشور و لیگهای معتبر جهان (اسپانیا، ایتالیا، آلمان و ...) کسب هر رتبهای در میزان درآمد باشگاه تاثیر دارد. از حق پخش تلویزیونی تا جذب اسپانسر و ... به مقامی که در پایان فصل حاصل میشود مرتبط است.
به همین دلیل تا آخرین روز حتی در صورت مشخص شدن قهرمان از هفتهها قبل و وضعیت تیمهای سقوطکننده از جذابیت بازیها کم نمیشود و باز به همین دلیل است که با سلطه دو ساله چلسی و قهرمانیهای زودهنگام آن، باز درآمد لیگ انگلستان افزایش یافته است و به تبع آن درآمد باشگاهها هم (حتی تیمهای کوچک) زیاد میشود.
در پایان سال 2006 اعلام شد درآمد باشگاههای این لیگ به طور متوسط بیش از 10میلیون پوند در سال افزایش خواهد یافت که این مبلغ برای پرداخت سالانه یک تیم سطح بالا کافی خواهد بود. این افزایش درآمد از رونق انعقاد قرارداد برای پخش تلویزیونی مسابقات در خارج از انگلیس ناشی میشود تقاضای رو به رشد کشورهای آسیایی از جمله خاورمیانه به لیگ برتر اجازه داده است قراردادهایی به ارزش دو میلیارد و 600میلیون دلار امضا کنند که 60درصد بیشتر از سطح درآمد سال 2006 بوده است.
پخش تلویزیونی همچنین ارمغانی برای باشگاههای انگلیس دارد. پیشبینی شده است قهرمان فصل آینده لیگ برتر حدود ۵۰میلیون پوند بابت جایزه و همچنین حق خود را از سهم پخش تلویزیونی دریافت خواهد کرد. حتی باشگاهی که در قعر جدول قرار بگیرد میتواند انتظار درآمدی ۳۰میلیون پوندی (۵۰میلیون دلار) داشته باشد. درست به اندازهای که چلسی فصل گذشته بابت قهرماناش دریافت کرده بود.
توجه به ارقامی که بابت حق پخش تلویزیون به باشگاههای حرفهای اروپایی تعلق میگیرد از آن جهت برای حایز اهمیت است که تیمهای لیگ ایران که نیم دهه هم لقب حرفهای را یدک میکشد هیچ سهمی از درآمد ناشی از پخش مسابقات ندارند.
قصه کهنه
سالها است که موضوع پرداخت حق پخش مسابقات لیگ برتر توسط صدا و سیما از محل آگهیهای تلویزیونی پیش از بازی و بین دو نیمه در جامعه فوتبال مطرح است.
این ماجرا به قصهای کهنه تبدیل شده است. به دلیل ناممکن بودن تاسیس شبکههای خصوصی در ایران، شبکههای دولتی بیرقیباند و این باعث شده که در تمام این سالها فوتبال باشگاهی و حتی ملی، چشم به دست سازمان صدا و سیما باشد.
این سازمان با بودجههای نجومیاش، همیشه به مسابقات لیگ برتر به عنوان خوراکی لذیذ و حاضر و آماده نگاه کرده که علاوهبر پر کردن جدول برنامهها و نیز وقت مخاطبان به بهترین شکل، میتواند منبع درآمد عظیم از طریق جذب آگهی باشد.
اما با وجود مدل آمادهای که در جهان فوتبال و لیگهای حرفهای در تعامل با شبکههای تلویزیونی جریان دارد، سازمان صدا و سیما تا امروز حاضر نشده ریالی بابت پخش مسابقات فوتبال بپردازد یا حتی باشگاهها را در درآمد میلیاردی که از طریق پخش پیامهای بازرگانی به دست میآورد، سهیم کند. باشگاهها بارها برای احقاق حق خود تلاش کردهاند اما این تلاش، نتوانسته به نتیجه مطلوبی برسد.
در دوره ریاست صفایی فراهانی بر فدراسیون فوتبال حتی اقداماتی انجام گرفت تا این مشکل با تصویب طرحی قانونی در مجلس برطرف شود که حتی این تمهید هم در رفت و برگشت به شورای نگهبان تبدیل به یکی از منازعات سیاسی شد و سرانجام به جایی نرسید.
اما از آنجایی که مساله قابل پاک کردن نیست، حتی با تغییر شرایط کشور و جابهجایی مدیران صورت مساله هنوز بر جای خود باقی مانده است و دریافت حق پخش تلویزیونی همچنان یکی از بزرگترین دغدغههای فوتبال محسوب میشود که از سوی مراجع قانونی بیپاسخ مانده است. امروز که سازمان تربیتبدنی، فدراسیون فوتبال، مجلس، قوه مجریه و سازمان صدا و سیما از بیشترین تعامل فکری بهره میبرند و از لحاظ مدیریتی یکی از هماهنگترین دوره تاریخی را از سر میگذرانند باز هم دیده میشود که باشگاههای فوتبال در انتظار آن هستند که از درآمد پخش تلویزیونی نه به عنوان کمک یا صدقه بلکه به عنوان حق قانونی خود برخوردار شوند.
پیگیری دوباره حق پخش تلویزیونی
تجربه تلخ لایحه مجلس ششم باعث نشد تا مدیران باشگاهها از وسوسه شریک شدن در این درآمد هنگفت دست بکشند. هر چند در دورهای غمخوار و قریب به نمایندگی از سوی مدیران فوتبال با صداوسیما مذاکرهای محدود کردند، اما بیش هر چیز نبود یک تشکل قوی از مدیران باشگاهها به روند پیگیری خواستههای آنان ضربه زد و این دو مدیر در همان مذاکرات محدود سنگ باشگاههای خود را به سینه زدند و خواستار پرداخت حق پخش به استقلال و پرسپولیس به علت پرطرفدار بودن شدند که با واکنش شدید سایر مدیران عامل باشگاهها، پرداخت حق پخش حتی به تیمهای قرمز و آبی هم منتفی شد.
هر چند در تنها استثنا تاریخ فوتبال ایران، سال گذشته و به هنگام بازی تیم پرسپولیس و بایرن مونیخ صداوسیما برای اولین و آخرین بار مبلغی را برای اجاره پخش این بازی به مدیریت انصاریفرد و قرمزهای تهران داد. طعمی که به شدت زیر دندان فوتبالیها مزه کرد. چرا که به گفته انصاریفرد این تیم از محل بلیطفروشی در یکسال ۱۵۰میلیون تومان درآمد داشت، اما رقمی که سازمان صداوسیما بابت همان یک بازی به پرسپولیس داد ۱۷۵میلیون بود و این جرقهای شد تا همگان یاد حقوق از دست رفتهشان بیفتند.
تا حدود یکسال پس از آن بالاخره در جلسه شورای مرکزی اتحادیه فوتبال، مدیران باشگاه پرسپولیس، استقلال، سپاهان و پاس به عضویت کمیته پیگیری حق پخش تلویزیونی مسابقات فوتبال از طریق مجلس اسلامی درآمدند. در پنجاهمین نشست این شورا، محمدرضا ساکت، سردار غیاثی، محمدحسن انصاریفرد، مقداد نجفنژاد (مدیرعامل سابق استقلال) و محمود جمالی نایب رییس شورای مرکزی به عنوان نماینده اتحادیه فوتبال برای پیگیری حق پخش تلویزیونی مسابقات فوتبال انتخاب شدند. این انتخاب سرآغاز راهی است که برخلاف دفعه قبل، جامعه فوتبال به نتیجه دادن آن دل داده است. چرا که این بار میان مجلس، دولت، شورای نگبهان و سازمان صداوسیما نزدیکی و یکدستی سیاسی وجود دارد و کمتر بیم آن میرود که لایحه دچار مسائل سیاسی شود. اتفاقیکه برای لایحه زمان صفاییفراهانی افتاد.
طرح دوباره لایحه در مجلس؛ صعود یا سقوط
محمدحسن انصاریفرد که نماینده جمع به شمار میرود حدود یک سال پیش مسوول مذاکره با مجلس شورای اسلامی در مورد قانون حق پخش تلویزیونی مسابقات فوتبال شد. او آن زمان گفته بود: «با دکتر افروغ، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس جلساتی داشتیم و رایزنیهای لازم صورت گرفت. او از طرح مکتوب باشگاهها که باید در آینده تهیه شود استقبال کرد و قرار شد در این طرح بحث خصوصیسازی باشگاهها و مباحث مربوط به منابع درآمد باشگاهها مطرح شود.» پیشنهاد انصاریفرد به افروغ چنین بود: «بودجهای به صداوسیما در مورد حق پخش تلویزیونی اختصاص داده شود تا آنها از این بودجه برای پرداخت حق پخش بازیهای فوتبال هزینه کند.» انصاریفرد اضافه کرد: «مسوولان صداوسیما از خدا میخواهند که به فوتبال کشور کمک کنند و در صحبتهایی که با آنها داشتهایم آنها کاملا به این کار راغب هستند اما، موانع قانونی در این راه وجود دارد که میخواهیم از طریق مجلس این مساله را هم برطرف کنیم.» روزی که با نمایندگان رییس مجلس مذاکره داشت و تازه مبلغ حاصل از بازی بایرن مونیخ و پرسپولیس را به حساب باشگاه ریخته بود، ادامه داده بود: «در جلسهای که با آقایان یحییزاده و حسن زمانی
نمایندگان آقای حدادعادل رییس مجلس در خصوص دادن بودجه مناسب برای حق پخش تلویزیونی بازیهای لیگ برتر داشتیم، به نتایج مثبتی دست پیدا کردیم. چون صداوسیما بودجه لازم را برای دادن پول به باشگاهها ندارد، مجلس تصمیم گرفته با تغییر در ردیفهای بودجه مبلغ 100میلیارد تومان به حق پخش مسابقات فوتبال اختصاص دهد. با صحبتهایی که با برخی نمایندگان و اعضای کمیسیون تلفیق از جمله آقایان خوشچهره، دلخوش و توکلی داشتم تا آنها نیز به این امر تاکید کردند. قرار است این اتفاق در بودجه سال 85 بیفتد.» اما نیفتاد و یکسال به تعویق افتاد و این بار جامعه فوتبال امیدوار است تا بتواند نظر مجلس را برای این امر جلب کند. هرچند این حق تیمهاست که از محل پخش تلویزیونی بازیهایشان مبلغی را دریافت کنند، اما مهم آن است که صداوسیما به عنوان پخشکننده بازیها از کدام محل درآمد چنین کند. هر ذهن عادلی میتواند میان پرداخت این حق از آگهیهای هنگام پخش بازیها تا بودجهای که صداوسیما فقط نقش واسطه را در پرداخت آن بازی کند قضاوت همه جانبهای داشته باشد. فوتبال دولتی ما که به اعتقاد کارشناسان اقتصادی و ورزشی واژه «حرفهای» را به غلط یدک میکشد، بار
دیگر دنبال خوراکی میگردد که جز وابسته کردن هرچه بیشتر آنها به بودجه دولتی نتیجه مثبت دیگری ندارد، چرا که «حق پخش تلویزیونی» قرار بود و هست از وابستگی باشگاهها به دولت بکاهد اما آیا مسیر درست پیموده میشود؟
تلاشهای نافرجام
اتفاقیکه نیمه دوم دیماه سال ۸۴ رخ داد، اتفاق نادری بود. خبر آمد که رایزنیهای مدیرعامل پرسپولیس با مدیران ارشد صداوسیمان نتیجه داده و برای اولین بار در ایران، تیمی بابت پخش بازیاش از تلویزیون «حق پخش» میگیرد. نوزده دیماه سال ۸۴ انصاریفرد گفت که مذاکرات رضایتبخش بوده و نتیجه داده است. با این حال این توافق آنقدر محرمانه صورت گرفت که تا به امروز کسی از جزئیات آن خبر چندانی ندارد. خبرهایی که از اطراف و اکناف شنیده میشد این بود که قرار است درصدی از درآمد حاصل از تبلیغات پخش شده از سیما قبل از مسابقه پرسپولیس و بایرن مونیخ که برای انجام یک بازی تدارکاتی به تهران آمده بود به پرسپولیس تعلق گیرد. رسانهها از این اتفاق به عنوان رنسانسی در فوتبال ایران تعبیر کردند اما پس از آن پرونده قطور رایت تلویزیونی بسته شد و تا به امروز هم زور فوتبال به تلویزیون نرسیده است. به موجب قانوناساسی، بخشخصوصی مجاز به تاسیس شبکههای تلویزیونی نیست و صداوسیما به تنهایی یکهتاز میدانی است که هر طور بخواهد میتواند توپ را به گردش درآورد. تلویزیون اقدام به پخش رقابتهای فوتبال داخلی میکند بدون آنکه بابت تولید دو ساعت برنامه زنده و
پربیننده پولی به عوامل آن (فدراسیون فوتبال، باشگاهها و ...) بپردازد و از قبل آن و با پخش تبلیغات تلویزیونی که گاه تعرفه آن به ثانیهای ۳۰۰هزار تومان هم میرسد درآمد سرشاری به جیب میزند. در این میان اگر بخواهد، پولی به باشگاهها میدهد و اگر نخواهد، قانون و آییننامهای نیست که او را مکلف به انجام چنین کاری کند. به جرات میتوان گفت تمام تلاشهای مدیران باشگاهها، به خصوص مسوولان دو تیم استقلال و پرسپولیس، که بیشتر بازیهای این دو تیم پرطرفدار پخش میشود، برای دریافت حق پخش بازیها بینتیجه مانده است. اتفاقی که هم در سال ۸۵ رخ داد اوضاع را پیچیدهتر کرد. آن زمان محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، در جمع خبرنگاران اظهارنظر کرد که بعدها صلاح دید آن را تعدیل کند. رضایی در پاسخ به سوالی درباره رایت تلویزیونی گفته بود صداوسیما به دو تیم استقلال و پرسپولیس بابت پخش بازیهایشان مبلغی پرداخت میکند و همین اظهارنظر کافی بود تا صدای اعتراض سایر تیمها بلند شود. اعتراضها آنقدر بالا گرفت که غمخوار، مدیرعامل وقت پرسپولیس، مجبور شد سایرین را هم بازی بدهد: «توافق ضمنی که من و فتحا...زاده (مدیرعامل وقت استقلال) با
سازمان صداوسیما داشتهایم برای کل باشگاههای ایران بوده است و عزیزان ما چون از این قضایا مطلع نبودهاند بیدلیل مطالبی را بیان کردهاند. هدف ما هیچگاه استفاده خصوصی از رایت تلویزیونی نبوده و تا به حال نیز هیچگونه بحث جداسازی استقلال و پرسپولیس از سایر باشگاه درخصوص حق پخش مسابقات از سوی صداوسیمان مطرح نشده است. طی جلسهای هم که با مسوولان صداوسیما داشتیم از حق ۱۴ تیم حاضر در لیگ برتر دفاع کردیم و اگر قرار باشد زمانی صداوسیما حق پخش مسابقات را به باشگاهها بدهد براساس درجهبندی تیمها و به نسبت طرفدار و موقعیت هر تیم سهمی از این هزینه را به خود اختصاص میدهد.» حرفهای آن موقع مدیرعامل پرسپولیس نشان میدهد که این پرونده تا چه اندازه پیچیده است و اگر موافقتی نیز صورت گیرد تا به مرحله عمل درآید هزار و یک اتفاق دیگر رخ میدهد: «براساس مذاکراتی که صورت گرفته پرداخت رایت تلویزیونی به تیمهای حاضر در لیگ برت قطعی شده که اگر شیطنتی از سوی بعضی افراد صورت نگیرد در فصل جدید باشگاهها از این حق برخوردار خواهند شد.» به نظر نمیرسد طی تمام این سالها شیطنتی از سوی برخی افراد صورت گرفته باشد اما هنوز هم باشگاهها از
این حق برخورد نشدهاند! در این بین حتی روز مجلس هم به صداوسیما نرسید و طرح اختصاص حق پخش تلویزیونی مسابقات ورزشی که در مجلس تصویب شده بود توسط شورای نگبهان رد و به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت و سرانجام بایگانی شد! این اتفاق در سال ۸۲ رخ داد و جلیل سازگارنژاد یکی از نمایندگانی که در تدوین آن طرح نقش اساسی داشت، میگوید: «در فضای حرفهای ورزش، حق پخش تلویزیونی مسابقات ورزشی یک منبع غیرقابل چشمپوشی است و طرحی که در مجلس تصویب شد برای نیل به این منظور بود اما شورای نگهبان آن را رد کرد و از سرانجام آن در مجمع نیز خبری نشد. امیدوارم خود باشگاههای فوتبال روزی به قدرتی برسند که بتوانند حق خودشان را از صداوسیما بگیرند. ما کاری را که از دستمان برمیآمد، انجام دادیم.» علی تاجرنیا، نماینده مردم مشهد در مجلس ششم، مجلسی که طرح اختصاص حق پخش رقابتهای ورزش را تصویب کرد، نیز درباره مسکوت ماندن این طرح در مجمع تشخیص مصلحت نظام اینگونه میگوید: «نفوذ صداوسیما در مجمع بسیار زیاد است و جناح محافظهکار در آن غلبه دارد بنابراین بررسی طرح مسکوت ماند.» آن زمان محسن صفاییفراهانی، رییس اسبق فدراسیون فوتبال، که برای گرفتن رایت
تلویزیونی بازیها تلاش بسیاری کرده بود میگفت که طرح مورد اختلاف میان مجلس و شورای نگهبان به مجمع رفته و در کمیسیونی بررسی شده که ریاست آن برعهده لاریجانی (رییس وقت صداوسیما) است. در چنین شرایطی چگونه میتوان امید داشت این طرح اجرا شود؟» تمام تلاشهای مدیران باشگاههای فوتبال جهت دریافت رایت تلویزیونی به آنجا ختم شد که صداوسیما در کنار پخش بازیهای استقلال و پرسپولیس، بازیهای تیم صدرنشین لیگ برتر را - اگر شد - پخش کند. تلویزیون آنقدر قدرت داشت که حتی مصوبه مجلس هم نتواند او را وادار به پرداخت حق باشگاهها کند. در چنین شرایطی تنها یک راه باقی میماند: چانهزنی! آیا چانهزنی باشگاهها با مدیران جدید صداوسیما نتیجهای میدهد؟ پاسخ تا به این لحظه منفی است!
ارسال نظر