مَش صادق از پیکان 46 تا سمند دوگانه‌سوز

علیرضا بهداد - ونک ... ونک، این صدای مش صادق بود که ساعت ۱۰ صبح یه روز تابستونی حوالی میدان ولی‌عصر در حال جمع‌وجور کردن مسافرهای سرگردان بود. از وقتی که جلو فقط یه نفر می‌تونه بشینه کارش صادق راحت‌تر شده. وقتی که دید از مسافر خبری نیست سراغ ماشینش که پیکان مدل ۴۶ بود رفت تا سیگاری چاق کنه و راه بیافتد تا شاید تو مسیر چند مسافررو سوار کنه.

در حال حرکت پسر و دختر جوانی با کلمه «دربست» مش صادق رو را وادر به یه ترمز جانانه کرد.

- «آقا میدون فاطمی می‌رین»

- «هزار تومن کرایشه»

- «اشکال نداره»

- پسر و دختر سوار شدن و مش صادق گاز ماشینش رو گرفت. پنج دقیقه بیشتر طول نکشید که مش صادق مسافراش‌رو به میدون فاطمی رسوند و پیاده کرد.

مش صادق از میدون چشمش به ساختمان بلند و آجری وزارت کشور افتاد. ولی هرگز تصور نمی‌کرد که مسافرهایی که سوار کرده بود خبرنگارهایی بودند که به منظور پوشش خبری، خودروهای فرسوده‌ قدم به ساختمان وزارت کشور گذاشته‌اند.

مش صادق گاز ماشینش‌رو گرفت و به سمت ونک راه افتاد ...

در وزارت کشور

سالن کنفرانس مملو از خبرنگارانی است که تنها از کلیات طرحی باخبرند که از زبان چند غیرمسوول در رسانه‌ها منعکس شده.

با ورود مسوولان، نشست مطبوعاتی طرح نوسازی خودروهای فرسوده آغاز می‌شود.

سیدرضا فاطمی، مجری طرح نوسازی خودروهای فرسوده، احمد قلعه‌بانی مدیرعامل سایپا، ریاحی‌پور معاون مدیرعامل ایران‌خودرو، دیواندری، مدیرعامل بانک ملت، صادقی مجد مدیرعامل سازمان تاکسیرانی و نمایندگانی از نیروی انتظامی و سازمان محیط زیست مسوولانی بودند که به‌ترتیب وارد اتاق کنفرانس می‌شوند.

فاطمی در آن روزها با هیجان زیاد از عظمت پروژه‌ای سخن می‌گفت که به پشتوانه بودجه‌ مالی دولت قرار براستارت زدن آن بود.

«براساس طرح جدید نوسازی خودروهای فرسوده قرار است تا پایان سال ۱۳۸۵، ۲۵۰هزار خودرو فرسوده از رده خارج شود. آمارهای موجود نشان می‌دهد که بیش از یک میلیون و ۲۰۰هزار خودرو فرسوده با عمری بالای ۲۵سال در کشور وجود دارد و با طرحی که از سال ۸۵ شروع شد پیش‌بینی می‌شود تا سال ۱۳۸۹، خودروهای فرسوده در کشور وجود نداشته باشد و مالکان این خودروها تنها تا این سال می‌توانند خودروی خود را به خیابان‌ها بیاورند چرا که بعد از این تاریخ از ورود هر نوع خودروی فرسوده‌ای جلوگیری خواهد شد.»

(مش صادق که تو راه چند مسافر رو سوار کرده بود در این لحظه به پمپ بنزین رفت و نصف کارکرد امروز صبح تا ظهرش را بابت پول بنزین پرداخت و به سمت ایستگاه برگشت تا چند مسافر از میدون ونک به سمت ولی‌عصر سوار کند. از کار ماشینش راضی بود ولی این ماشین چند سالی بود که بنزین زیادی مصرف می‌کرد و دود زیادی از اگزوزش خارج می‌شد.)

فاطمی گفت: قرار است به ازای ۲۵۰هزار خودروی فرسوده‌ای که در سال ۸۵ از رده خارج می‌شود، به همین تعداد خودرو دوگانه‌سوز توسط دو شرکت ایران‌خودرو و سایپا با تسهیلات ویژه‌ای به مالکان تحویل داده خواهد شد.

مجری طرح نوسازی خودروهای فرسوده پرداخت وام ۵میلیون تومانی با بهره ۷درصد، ارائه یک میلیون تومان اعتبار به ازای اسقاط خودرو و مدت‌زمان کم‌ اسقاط و تحویل خودرو نو را از ویژگی‌های طرح جدید دانست و گفت: به خاطر سابقه نه چندان خوب طرح‌های قبلی، این تسهیلات ویژه می‌تواند مالکان خودروهای فرسوده را برای شرکت در طرح ترغیب کند.

البته در این زمان فاطمی فکر می‌کرد به خاطر این تسهیلات بیش از یک میلیون نفر در این طرح شرکت می‌کنند و آنها مجبورند تا از طریق قرعه‌کشی ۲۵۰هزار نفر را برای سال ۸۵ انتخاب کند، غافل از اینکه مردم همچنان به اجرای چنین طرح‌هایی دل نبسته بودند.

از همان جلسه سوال عمده خبرنگاران این بود که آیا خودروسازها با توجه به اینکه در تحویل خودرهای ثبت‌نامی با مشکل مواجهند می‌توانند به تعهدات خود مبنی بر تولید ۲۵۰هزار خودرو دوگانه‌سوز عمل کند، یا خیر که در این لحظه احمد قلعه‌بانی مدیرعامل سایپا که در این تاریخ حضورش در سایپا به عنوان مدیرعامل مبهم بود، به همراه ریاحی‌پور نماینده ایران‌خودرو این تعداد تولید را کار سختی ندانست و هر دو تاکید کردند تا پایان سال ۸۵، مسوولیتی را که قبول کرده‌اند انجام خواهند داد.

مدیرعامل بانک ملت هم پرداخت وام به متقاضیان شرکت در طرح را تعهد کرد و از مشارکت بانک متبوعش در طرح خبر داد. در این نشست همگی در جو همکاری صمیمانه قرار گرفته بودند و با این برخوردهای دوستانه امیدواری‌ها را برای اجرای طرحی موفق در دل‌ها ایجاد کرد.

از طرفی دیگر قرار شد تا کسانی که نمی‌خواهند خودروی نو دریافت کنند با گرفتن وجه نقدی در حدود یک میلیون و ۶۵۰ هزار تومان، خودرو فرسوده خود را به مراکز اسقاط تحویل دهند.

این طرح از ابتدای مهرماه شروع می‌شد و در اولین مرحله متقاضیان باید ثبت‌نام می‌کردند.

میدان انقلاب

آرزو دختر مش صادق با نامزدش مازیار بعد از این که کلاسشون تموم شد از دانشگاه به سمت خونه مش صادق راه افتادند.

"در بست،"

وقتی مازیار این جمله رو به کار برد یک تاکسی سمند جلوی پایش ترمز زد، رادیو روشن بود. وقتی مازیار از راننده خواست تا به جای رادیو براشون یه موسیقی بذاره راننده گفت: طبق دستور سازمان تاکسیرانی فقط تو تاکسی میشه رادیو گوش داد.

موقع پخش اخبار رادیو پیام رسیده بود.

«سلام شنوندگان عزیز، مجری طرح نوسازی خودروهای فرسوده گفت: تا پایان سال جاری ۲۵۰هزار خودروی فرسوده از رده خارج و به جای آنها خودروی نوی دوگانه سوز تحویل داده می‌شود.

فاطمی گفت: در طرح نوسازی خودروهای فرسوده، به مالکان ۵میلیون وام با بهره ۷درصد و بازپرداخت ۵ ساله ارائه خواهد شد.»

پخش این خبر نظر ۳ سرنشین تاکسی رو به خودش جلب کرده بود. راننده تاکسی که خودش سال‌های سال درگیر چنین طرح‌هایی بود و هیچ نتیجه‌ای نگرفته بود و با همت خودش و پس‌اندازی که داشت ماشین قدیمی‌اش رو اسقاط کرده بود زیر لب غرید که روزبه‌روز طرح تعریف می‌کنند و شعار میدن.

مازیار به آرزو نگاهی انداخت و گفت: خوبه آقات می‌تونه ماشینشو عوض کنه، ایشالا شب عروسیمون ماشین صفر داریم.

سکوت تو ماشین برقرار شد. اگرچه ماشینی که سوارش شده بودند مجهز به کولر بود ولی راننده از روشن کردن آن امتناع می‌کرد.

تاکسی در حرکت بود. آرزو از هر ایستگاه اتوبوس که رد می‌شدند افراد زیادی رو می‌دید که منتظر رسیدن اتوبوس بودند. از کارگران افغانی که تعدادشون هم کم نبود گرفته تا استاد دانشگاه.

تو این صف همه با هم برابر بودند. یک بلیت می‌دادند تو اتوبوس‌های کثیف می‌نشستند، هر روز هم یه دعوا و چند تا فحش می‌شنیدند.

این وجه مشترک اونا بود. آرزو امروز به برکت نامزدش و نامزدش به خاطر آرزو، نشسته بودند و خیابان‌های کم ترافیک و پرترافیک، چراغ قرمزهایی که رو ثانیه ۲ ثابت مانده بودند و راننده‌ها موتورسوارهای متخلف روپشت سر گذاشتند تا سرکوچه رسیدند، مازیار ۴ تا هزاری که رو یکی شون عکس قلبی با خودکار کشیده شده بود رو به آقای راننده داد.

وقتی این دو با هم راه افتادند، راننده تاکسی از ته دل دوست داشت فارغ از هیاهو و شلوغی‌های خیابان راه خانه را در پیش می‌گرفت اما دغدغه پیدا کردن جایگاه سوخت CNG در آن حوالی وصف تحویل آن بر هر فکر خوبی غالب بود.

نوفل لوشاتو، خیابان کربن

چند ماهی می‌شد که پس از ابلاغ بودجه سال ۸۵ به دولت، ساختمان مشاوران ریاست جمهوری واقع در خیابان نوفل لوشاتو، خیابان کربن میهمانان جدیدی را پذیرا بود.

این میهمانان مجریان طرح نوسازی خودروهای فرسوده بودند که به طور موقت مستقر شده بودند.

فاطمی در اولین ساعات صبح مشغول ورق زدن روزنامه‌ها بود تا نتیجه کنفرانس خبری خود را جویا شود.

روزنامه‌ها تحلیل‌های زیادی نوشته بودند اما در نهایت اینکه، خبرنگاران نیز با دیده تردید به اجرای این طرح چشم دوخته بودند.

یکی از روزنامه‌ها نوشته بود در حالی که خودروسازهای کشور هنوز نمی‌توانند خودروهایی را که از قبل ثبت‌نام کرده‌اند به موقع تحویل دهند چطور ممکن است طی ۶ماه ۲۵۰هزار خودرو فرسوده آن هم به صورت دوگانه‌سوز به مردم تحویل دهند. به نظر می‌رسد این طرح مانند بسیاری از طرح‌های دیگر کشور طرحی بلندپروزانه است که محقق نخواهد شد.

اول مهر است، ثبت‌نام از مالکان خودروهای فرسوده در نمایندگی‌های مجاز سایپا و ایران‌خودرو شروع شده. عده‌ای که پول کمتری دارند به سایپا مراجعه می‌کنند تا به جای خودروی فرسوده خود پراید دریافت کنند، کسانی هم که وضعشان کمی بهتر بود سراغ سمند، پژو GLX و روآ رفته‌اند.

مش‌صادق قلبا اعتقادی به چنین طرح‌هایی نداشت اما به اصرار دختر و دامادش حاضر شده بود تا تاکسی سمند دوگانه سوز ثبت‌نام کند.

شب حاج‌غلام و خانواده که اتفاقا یه پیکان استیشن قدیمی دارند، مهمون مش صادق بودند. حاج غلام که امروز به یکی از نمایندگی‌های خودروسازها مراجعه کرده و فرم ثبت‌نام را پر کرده بود حسابی امیدوار بود که شب عید ماشین نوی دوگانه سوز خود را تحویل بگیرد.

حاج غلام از فردای آن شب دقت بیشتری داشت تا جایگاه‌های CNG را به خاطر بسپارد. از راننده‌هایی که ماشین گازسوز داشتند در مورد این نوع خودروها سوال می‌کرد که با اظهارنظر و تحلیل‌های زیادی مواجه بود.

میدان امام‌حسین، سینما مراد

مش‌صادق در حالی که مسافری نداشت از میدان امام‌حسین به سمت ولی‌عصر در حرکت بود. اگرچه ۴۰سالی با پیکانش زندگی کرده بود تو زمستون با بخاریش حال می‌کرد و تابستونا یه لنگ خیس رو به شیشه جلو وصل می‌کرد تا قدری از گرمای تهران که دود و دم زیادی هم به همراهش داشت، کم بشه. میدون رو که دور می‌زد چشمش به خرابه‌های سینما «مراد» افتاد. یادش به خیر، ۲۵سالش که بود با زهرا همسرش چه روزهایی که تو این سینما نبودند. «گاو»، «سلطان قلب‌ها»، «قیصر» و... تمامی فیلم‌هایی که تو اون روزگار دیده بودند رو به خاطر می‌آورد. اما الان نه او روزگاربود و نه از سینما «مراد» اثری به جا مانده بود. سینما رو خراب کرده بودند تا ازش ایستگاه مترو بسازن.

تو همین فکرا بود که «رضا یه دست» رو دید. تو یه حادثه رانندگی دستش قطع شده بود، با یه دست رانندگی می‌کرد. یه سمند گرفته بود. وقتی مش‌صادق رضا رو دید خودش رو به اون رسوند، تا با هم خوش و بشی داشته باشن.

«چی‌شد ماشینتو عوض کردی»

«ماشین نگون بابا، لگن بود. میدونی روزی چند لیتر بنزین مصرف می‌کرد؟ اینقده راحت شدم که نگو، تو کی از دست این لگن راحت می‌شه؟»

تو این ۴۰سال اولین بار بود که ماشینش رو لگن خطاب می‌کردن.

«اگه قسمت باشه تا شب عید قراره عوض کنم. تو این طرح نوسازی خودروهای فرسوده اسم نوشتم باید ببینم کی نوبتم میشه.»

تو این فضا بودن که یه جوون با کلمه «دربست» نظر اونا رو به خودش جلب کرد.

«کجا می‌ری؟»

«میدون فاطمی»

«من مسیرم نمی‌خوره، مش صادق تو می‌بریش؟»

«آره عزیزم سوارشو»

جوون سوار شد و به راه افتادن، رضا یه دست هم که بعد از اون تصادف دیگه خلاف نمی‌کرد به سمت بانک می‌رفت تا آخرین قسط سمندش رو پرداخت کنه.

میدان فاطمی

جوون از میدون فاطمی به سمت وزارت کشور به راه افتاد. امروز سید رضا فاطمی،‌ با خبرنگارها مصاحبه داشت. جوون وارد سالن کنفرانس شد. از تعداد خبرنگاران که تو نشست قبلی حضور داشتند کم شده بود. انگار تب این طرح فروکش کرده بود.

فاطمی شروع به صحبت کرد و خبرنگاران نوشتند:

«مهلت ثبت نام در طرح، هفته گذشته به پایان رسید و ۳۷۵هزار نفر مالک خودرو فرسوده در این طرح ثبت نام کردند. حدود یک‌صد هزار نفر خواهان محصولات سایپا (پراید و وانت نیسان) و مابقی خواهان محصولات ایران‌خودرو (سمند، پژو روآ و وانت پیکان) شدند.

با توجه به اینکه ظرفیت سایپا با تعداد ثبت نامی‌ها برابر است، متقاضیان محصولات این شرکت تا پایان سال ۸۵، خودرو نو دوگانه سوز دریافت خواهند کرد. اما در شرکت ایران‌خودرو به دلیل استقبال از خودرو روآ،‌ متقاضیان این محصول با قرعه‌کشی تکلیفشان روشن خواهد شد و متقاضیان سمند، GLX و وانت نیز تا پایان سال خودرو نو خود را دریافت خواهند کرد.»

در اینجا خبرنگاری پرسید، آیا مشکل مخزن برطرف شده است، فاطمی پاسخ می‌دهد: «با توجه به تمهیدات در نظر گرفته شده مشکل مخزن تا حدود زیادی حل شده است اما ۱۷هزار دستگاه از خودروهای ایران‌خودرو بدون مخزن تحویل داده خواهد شد تا در صورت تامین مخزن متعاقبا گاز‌سوز شوند.»

فاطمی در خصوص وام نیز گفت: «براساس اولویت‌های موجود به ترتیب از خودروهای پلاک عمومی به شخصی متقاضیان به بانک معرفی خواهند شد و با یک ضامن می‌توانند وام خودرو دریافت کنند.»

بعد از نشست مطبوعاتی، فاطمی به سمت دفتر کارش حرکت کرد. روی میزش گزارشی رو دید که خیلی نظرش رو جلب کرد. متن گزارش این بود:

«اخیرا مشاهده شده است برخی از نمایندگان خودروسازها با دریافت پول از مالکان خودروهای فرسوده ثبت نام می‌کنند و به آنها وعده تحویل خودرو نو خارج از نوبت را می‌دهند. از سوی دیگر در برخی از مراکز اسقاط، قطعات خودروهای فرسوده به برخی از دلالان فروخته می‌شود تا مجددا روانه بازار خودرو شود.»

پس از اینکه فاطمی از درستی منبع خبر اطمینان پیدا کرد با تنظیم هشدار‌نامه‌‌ای مبنی ‌بر وجود برخی از نمایندگی‌ها و مراکز اسقاط متخلف، متقاضیان را اقدام برخی از افراد سودجو مطلع کرد.

مش صادق و خانم ترابی

خانم ترابی، یکی از دوستای هم کلاسی آرزو، پس از اینکه شنیده بود قراره خودروهای فرسوده به قیمت حداقل یک میلیون و ۶۵۰هزار تومان توسط دولت خریداری بشه از فرصت استفاده کرده بود تا چند خودرو فرسوده خریداری کنه و با تبدیل کردنشون به خودرو نو پول خوبی نصیب خودش کنه، وقتی که فهمید، پدر آرزو قراره خودرو فرسودش رو از رده خارج کنه، موی دماغ آرزو شده بود تا بتونه با پرداخت این مبلغ، پیکان ۴۶ مش صادق رو ازش بگیره. مش صادق وقتی این پیشنهاد رو شنید از طرفی خوشحال بود ماشینی رو که خیلی کمتر از این مبلغ ۴۰سال پیش خریده الان هزار برابر شده و از طرفی هم نمی‌خواست اونو به هر کسی واگذار کنه. بنابراین آب پاکی رو دست خانم ترابی ریخت. اونم وقتی که دید مش صادق به هیچ صراطی مستقیم نیست، سراغ حاج‌غلام رفت و بالاخره تونست ماشین حاج غلام رو از چنگش دراره. حاج غلام بعد از تحقیقات زیاد به این نتیجه رسیده بود که نه این ماشین براش ماشین می‌شه و نه صبر ایوب داره تا ماشین نو بهش بدن. از طرفی هم چون به پول نیاز داشت، بالاخره راضی شده بود تا پیکان استیشن خودش رو بفروشه.

خانم ترابی تا قبل از اینکه ثبت‌نام تموم شه، ۷خودرو فرسوده رو خریداری کرده بود که عمری بالای ۳۰سال داشتند. ۴ تاش رو تو سایپا و ۳تای باقیمانده را تو ایران‌خودرو ثبت‌نام کرده بود. وقتی که داشت روزنامه می‌خواند چشمش به تیتر یکی از روزنامه‌ها افتاد:

«ایران‌خودرو با قرعه‌کشی خودروهای فرسوده را از رده خارج می‌کند»

متن روزنامه رو خوند متوجه شد که اونقدرا هم که فکر می‌کرده زرنگ نیست و این طرح نمی‌تونه پول خوبی رو واسش جمع و جور کنه. به همین خاطر نگرانی‌هاش شروع شد که نکنه تا آخر سال، ماشین‌دار نشم.

مدتی از شروع طرح گذشته بود. نظارت دولت تو این مرحله خیلی کمتر و بقیه کارها به بانک و خودروسازها سپرده شده بود. اگرچه خودروسازها وعده‌های زیادی مبنی‌بر تامین خودروهای نو داده بودند، اما عملکردی که داشتند بیانگر این بود که نمی‌توانند تا آخر سال ۱۰۰هزار دستگاه خودروی نو را تامین کنند.

فاطمی که این روزا کارش سبک‌‌تر شده بود، فقط در دفتر کارش روند اجرایی طرح رو بررسی می‌کرد. برای لحظه‌ای به صندلیش تکیه داده و تو این فکر بود که اونقدرها هم که فکر می‌کرد قدم به راه ساده‌ای نگذاشته. کار کردن با بدنه اجرایی بانک‌ها، خودروسازها، نمایندگی‌ها و مراکز اسقاط، با جلساتی که با مدیران ارشد این سازمان‌ها می‌گذاشت خیلی فرق می‌کرد. در آن جلسات میوه و شیرینی و تعریف و وعده و وعید بود اما تو این مرحله می‌بایست با کارمندای این مدیرا وارد کار می‌شد.

تو این فکر بود که صداهایی نظرش رو جلب کرد:

«آقا این چه وضعشه، دو ماهه ماشینم رو دادم اسقاط، روزی ۵هزار تومان جریمه به چه درد من می‌خوره، هرچه می‌رم تو این نمایندگی‌ها جواب سربالا می‌شنوم. آخه کی باید جوابگوی من باشه. مگه قرار نبود دو هفته‌ای ماشین نو به ما تحویل بدن‌»

فاطمی که فهمیده بود اوضاع از چه قراره، مرد عصبانی رو به نشستن دعوت کرد.

مش صادق بود. دو ماهی می‌شه که از شر پیکان قدیمیش راحت شده بود، اما هنوز خبری از تحویل خودرو نو دوگانه‌سوز نبود. تو این دو ماه فقط حاج‌غلام بود که خیالش از همه‌چیز راحت شده بود. با اون پول به کمک پسرش عبدا... رفته بود تا مقداری جنس واسه مغازه‌ای که سرکوچه داشت تهیه کند. حاج غلام که از دود و دم خیابونا خسته شده بود، از صبح ساعت ۶ مغازه رو باز می‌کرد و تا ظهر که پسرش عبدا... که تازه از خواب بیدار شده بود کارا رو راه می‌نداخت.

اما مش صادق، ماشینش رو اسقاط کرده بود. کم‌کم داشت به شب عید نزدیک می‌شد ولی هنوز خبری از «سمند» نبود.

فاطمی به چهره مش صادق که از عصبانیتش کم شده بود نگاه می‌کرد. یه لیوان آب به مش صادق تعارف کرد. گفت: من از طرف دولت از اینکه شما تو این طرح شرکت کردید ممنونم. خیلی هم عذر می‌خوام به خاطر این مسائلی که پیش اومده اما باور کنین نمی‌شه تو این قضایا کسی رو مقصر دونست. اما با توجه به این قضایا شخصا موضوع شما رو پیگیری می‌کنم تا انشاا... به زودی ماشین‌دار بشین.

مش صادق نیمه امیدوار از دفتر فاطمی بیرون اومد. قسمتی از راه رو پیاده می‌رفت و سیگار می‌کشید که صدای بوقی آشنا توجهش رو جلب کرد. رضا یه دست بود.

«مش صادق چاکریم»

«سلام رضا جون اینورا؟»

«ما که تو این خط کار می‌کنیم شما اینورا چه می‌کنید؟»

مش صادق سوار شد و قضیه رو واسه رضا یه دست تعریف کرد. لحظه‌ای سکوت برقرار شده بود. رضا گفت دارم به سمت ایران‌خودرو می‌رم اگه دوست داری با هم بریم تا از اونجا قضیه رو پیگیری کنیم.جاده مخصوص کرج تقریبا خلوت بود. مش صادق و رضا یه دست راه افتاده بودند. تو این جاده یه پرشیا با سرعت زیاد در حرکت بود مش صادق هرگز نفهمید که منطقی، مدیرعامل ایران‌خودرو است که جلوش نشسته. برای لحظه‌ای چشمش به یه پراید افتاد. دختر و پسر جوانی تو اون پراید بودن. احساس می‌کرد این دختر و پسر جوون رو می‌شناسه. ۱۰ دقیقه بعد پراید، پرشیا و سمند دوگانه‌سوز به ایران‌خودرو رسیده بودند. منطقی تو دفتر کارش بود. دختر و پسر جوون هم تو سالن کنفرانس به اتفاق سایر خبرنگارها، اما مش صادق و رضایه دست نمی‌دونستن کجا باید برن به همین خاطر بعد از اینکه به چند جا پاس شدن تصمیم گرفتند تا ترافیک زیاد نشده به سمت تهران برن.

تو نشست مطبوعاتی مسوولان وعده داده بودند تا پایان سال مالی ۸۵ (تیر ماه ۸۶) به وعده‌های خود عمل کند. صحبت کردن از این طرح خیلی کلیشه‌ای شده بود. دیگه نه واسه مردم و نه واسه مطبوعاتی‌‌ها نکته جالبی وجود نداشت. این یکنواختی باعث شد تا شائبه شکست طرح برای مردم و برخی از مسوولان ایجاد بشه. کمیسیون صنایع و معادن مجلس هم به رغم بررسی لایحه بودجه سال ۸۶ ، از روی انتقاد، نظراتی رو در مورد طرح می‌داد.

خانم ترابی تا الان ۲ پراید و ۲ سمند‌رو تحویل گرفته بود و چند روز بعد به قول خودش، آبشون کرده بود، منتظر بود تا ۲ تای باقیمانده رو هم تحویل بگیره.

امشب همه فامیل مهمون مش‌صادق بودند. حاج‌غلام به گوسفندی آب می‌داد. زهرا، زن مش‌صادق، اسفند دود می‌کرد. آرزو و نامزدش هم سرکوچه منتظر اومدن مش صادق بودن.

مش صادق بالاخره بعد از دو ماه و نیم سمند دوگانه‌سوز خودش‌رو تحویل گرفته بود. چراغ روشن تو محل در حرکت بود. وقتی آرزو و نامزدش رو دید دستش‌رو روی بوق گذاشت.

ونک ... ونک، این صدای مش‌صادق بود که ساعت ۱۰ صبح یه روز زمستونی حوالی میدان ولی‌عصر در حال جمع‌وجور کردن مسافرهای سرگردان بود. وقتی که دید از مسافر خبری نیست سراغ ماشینش که سمند دوگانه‌سوز مدل ۸۵ بود رفت تا سیگاری چاق کنه و راه بیافته تا شاید تو مسیر چند مسافر‌رو سوار کنه. در حال حرکت پسر و دختر جوونی با کلمه «دربست» مش‌صادق‌رو وادار به یه ترمز جانانه‌ای کرد:

«آقا میدون فاطمی می‌رین»

«دو هزار تومن کرایشه»

«اشکال نداره»...