انتخاباتی دیگر  و  آرایشی نو
سید‌محمد عاملی
سال ۸۵، سال دگرگونی در آرایش سیاسی کشور بود‌، گو اینکه ریشه این بازآرایش را می‌توان در پیش و پس از آخرین انتخابات ریاست جمهوری جست‌وجو کرد. حتی باز هم می‌توان به عقب‌تر رفت و بسترها و نشانه‌های تحولات سال ۸۵ را در بهمن ۸۲، زمستان ۸۱، خرداد ۸۰، زمستان ۷۸، اسفند ۷۷ و بهار ۷۶ جست‌وجو کرد. تاریخ‌های یادشده یک ویژگی مشترک دارند و آن اینکه در آن زمان شاهد انتخابات و به موازات آن تغییر چیدمان گروه‌های سیاسی در کشور بوده‌ایم. در واقع در ایران به موازات برگزاری هر انتخابات، تغییری قابل توجه در آرایش، اتحاد و افتراق و پیدایش و خاموشی جریان‌ها و گروه‌های سیاسی کشور حادث شده است. این واقعیت خود نمایانگر ضعف و رشدنیافتگی حوزه سیاست، محدوده‌ای در پیوند با حوزه عمومی و نهاد حکومت است. فقدان احزاب قوام یافته موجب می‌شود که ارزیابی دقیقی از حوزه عمومی به دست نیاید‌، از دیگر سو وابستگی شدید گروه‌های سیاسی به نهاد قدرت و مشروط بودن کنش سیاسی به پیوند با حکومت، اهمیت انتخابات را فراتر از نقش تعیین‌کننده صاحبان کرسی‌های انتخاباتی و چیزی در حد حیات و ممات گروه‌های سیاسی قرار داده است‌، به گونه‌ای که دستیابی به قدرت که البته اصلی‌ترین هدف هر حزب، چه در ایران و چه در ممالکی که احزاب قدرتمند و فرهنگ رشد یافته تحزب در آنها وجود دارد است‌، بعضا به تنها هدف احزاب تبدیل می‌شود و بدین ترتیب، فعالیت احزاب در ایران به فعالیت‌های انتخاباتی محدود می‌شود و به تبع آن تغییر آرایش سیاسی نیز تنها در برهه انتخابات بروز می‌یابد‌، گو اینکه برگزاری سالی یک‌ انتخابات و برخی شرایط ایجاد شده از جانب قانون اساسی نیز، مزید بر علت فرتوتی احزاب می‌شود.

در بررسی تحولات ناشی از انتخابات تجمیعی سال 85، گزیری از بازنگری سوابق جریانات سیاسی حاضر در این رقابت، خصوصا در مقطع انتخابات ریاست‌جمهوری سال پیش از آن نیست. چند ماه مانده به آذرماه، اینگونه پیش‌بینی می‌شد که گروه‌های اصولگرا با انسجامی که مسبوق به سابقه بود در انتخابات شوراها شرکت کنند‌، گواینکه از ماه‌ها قبل دودستگی اصولگرایان در انتخابات خبرگان محتمل می‌نمود.
از دیگرسو شرایط اردوگاه اصلاح‌طلبان چندان روشن و پیش‌بینی‌پذیر نبود‌، چه احزاب اصلاح‌طلب در پی تحویل دولت خاتمی به احمدی‌نژاد کم‌تحرک‌تر و کم‌صداتر شده بودند‌، این سکوت نیمی کنشی بود و نیمی واکنشی. طبیعی است که پس از شکست، دامنه فعالیت هر حزب و جبهه‌ای محدود‌تر شود و چندی به ترمیم خود بپردازد و یا حتی احزاب ضعیف دستخوش انفعال شوند. اما بخشی از سکوت اصلاح‌طلبان را می‌توان ناشی از تاکتیکی فعال دانست و بروز آن را در رفتار یک‌ساله فراکسیون خط امام مجلس دید که وادی نقد دولت اصولگرا را به اصولگرایان واگذاشتند و البته اصولگرایان منتقد دولت در این مسیر نیاز به پشتیبانی و یاری دیگران هم نداشتند.
با این همه یکی از احزاب اصلاح‌طلب، پررمق‌تر و با هیاهو‌تر از دیگران حرکت می‌کرد‌، حزبی که زاییده فصل انتخابات نهم ریاست جمهوری بود‌، حزبی که با عنوان «اعتماد ملی» شروع به کار کرد و به سرعت تشکیلات خود را طی یک سال پس از تاسیس، در استان‌ها گسترش داد.
از قضا این حزب نقطه امید اصولگرایان و نگرانی اصلاح‌طلبان در مسیر یکپارچگی انتخاباتی بود‌، چه این حزب زمانی متولد شد که اختلافات «مهدی کروبی» با برخی گروه‌های اصلاح‌طلب به خصوص «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی»، «جبهه مشارکت» و حزب سابقش، «مجمع روحانیون مبارز» در رقابت‌های انتخاباتی ریاست جمهوری به اوج خود رسید. در انتخابات ریاست جمهوری گروهی از اصلاح‌طلبان به حمایت از هاشمی رفسنجانی برخاستند‌، عده‌ای دیگر مصطفی معین را برگزیدند و برخی دیگر به جلوداری کروبی راه دیگری را در پیش گرفتند. از آن زمان به بعد جز در مرحله دوم انتخابات که همه اصلاح‌طلبان پشت هاشمی قرار گرفتند، نشانه‌ای دیگر از همگرایی اصلاح‌طلبان پدیدار نشد.
اما در طرف مقابل اصولگرایان که در دو انتخابات پیشین به مدد راهبری «شورای هماهنگی نیروهای انقلاب» به ریاست اکبر ناطق نوری با یکپارچگی تام توانسته بودند مجلس و شورای شهر را در اختیار بگیرند، در انتخابات ریاست جمهوری از فرمان این شورا تمکین نکردند و با پنج کاندیدا به میدان رقابت آمدند. اصولگرایان نیز در دور دوم انتخابات موتلف شدند و به پشتیبانی احمدی‌نژاد که در دوره تبلیغات انتخاباتی در هیات منتقد مدیریت 16 سال گذشته و حتی پیش‌تر ظاهر شده بود برخاستند.


این وحدت تا دو سه ماه بعد، یعنی تا زمان معرفی کابینه ادامه داشت. اندک‌اندک چهره‌هایی از اصولگرایان زبان به نقد دولت چند ماهه گشودند و علنا در عداد مخالفان دولت ایستادند‌، حتی در میان مخالفان اصولگرای دولت چهره‌هایی به چشم می‌آمدند که از ابتدای ورود احمدی‌نژاد به صحنه رقابت، از او حمایت کرده بودند و بعضاً در برنامه‌های تلویزیونی به تشریح برنامه‌های او پرداخته بودند. اختلاف در جبهه اصولگرایی بیش از هرجای دیگری در شورای شهر نمود یافت‌، شورایی که احمدی‌نژاد را در پشت میز شهرداری پایتخت نشاند و راه او را برای تصاحب کرسی ریاست جمهوری هموار ساخت.
برخی تحلیل‌گران دلایل پشت کردن یاران شورای احمدی‌نژاد را در تشکیل کابینه‌ای می‌دانند که رییس‌جمهور، جز مسعود زریبافان‌، هیچ‌یک از کسانی که او را بر مسند شهرداری نشانده بودند، به عضویت در دولت فرانخواند.
این اختلاف هر علتی داشت، زمانی علنی شد که عده‌ای از اعضای شورای اصولگرا، محمدباقر قالیباف را برای جانشینی احمدی‌نژاد در شهرداری برگزیدند‌، شخصی که در انتخابات ریاست جمهوری رقیب احمدی‌نژاد بود و همواره مورد انتقاد تند احمدی‌نژاد و یاران عدالتخواهش قرار گرفته بود. بر سر ماجرای انتخاب کسی که پس از احمدی‌نژاد بر کرسی شهرداری تهران تکیه می‌زند، در شورایی که همه از اعضای گروه «آبادگران» بودند، دودستگی ایجاد شد و شورای یکدست، به دو گروه «هشت» و «هفت» منقسم شد‌.
در این شرایط دو جناح اصولگرا، معروف به راست و اصلاح‌طلب شناخته شده با عنوان چپ، پا در مسیر رقابت انتخاباتی گذاشتند و هرچه به زمان انتخابات نزدیک‌تر شدند، چندگانگی در میان راست‌ها شدت گرفت و چپ‌ها به یکپارچگی نزدیک‌تر شدند.
در مهرماه ائتلاف اصلاح‌طلبان اعلام موجودیت کرد.
این ائتلاف را که اندکی پس از اعلام موجودیت، دو وزیر کابینه خاتمی، حبیب‌ا... بیطرف به عنوان رییس و مرتضی حاجی به عنوان سخنگوی آن معرفی شدند، احزاب عمده اصلاح‌طلب ازجمله «مجمع روحانیون مبارز»، «حزب مشارکت ایران اسلامی»، «حزب کارگزاران سازندگی ایران»، «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی»، «حزب اسلامی کار»، «خانه کارگر»، «مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم»، «مجمع نمایندگان ادوار مجلس» و «فراکسیون خط امام (اقلیت) مجلس شورای اسلامی» حمایت می‌کردند‌، با این حال جای احزاب و گروه‌هایی نظیر «‌حزب اعتماد ملی»، «حزب همبستگی ایران اسلامی» و «‌مجمع نیروهای خط امام» هنوز در فهرست ائتلاف اصلاح‌طلبان خالی بود. گفته می‌شد که این ائتلاف تحت نظارت محمد خاتمی، رییس دولت اصلاحات و با هماهنگی و مشورت هاشمی رفسنجانی رییس دولت سازندگی، دو دولتی که احمدی‌نژاد بیشترین انتقادات خود را چه پیش و چه پس از انتخاب شدنش متوجه آنان ساخته بود، شکل گرفته بود.
از سوی دیگر، در اواسط آبان‌ماه خبر تشکیل شورایی با عنوان «شورای معتمدین اصولگرایان» از سوی اصولگرایان منتشر شد و بعدها حدادعادل، باهنر، چمران، توکلی، عسگراولادی و علیرضا زاکانی به عنوان اعضای این شورا معرفی شدند. این شورا جایگزین شورای هماهنگی نیروهای انقلاب شده بود که عملا با فاصله گرفتن ناطق‌نوری از فعالیت‌های اصولگرایان به علت عدم‌تمکین آنان از تصمیم این شورا در انتخابات ریاست جمهوری جایگاه خود را از دست داد.
در این شرایط یعنی یک‌ماه مانده به انتخابات، به نظر می‌رسید که شورای معتمدین، در نهایت بتواند اجماعی بین اصولگرایان ایجاد کند و در مقابل بعید به نظر می‌رسید که اصلاح‌طلبان بتوانند با کروبی به توافق برسند.
اما در آغازین روزهای آذر‌ماه، زمانی که دو هفته تا انتخابات بیشتر باقی نمانده بود، به موازات اینکه حضور قطعی نجفی، مسجدجامعی و ابتکار در فهرست ائتلاف اصلاح‌طلبان از سوی ستاد این ائتلاف اعلام شد، گروهی تحت عنوان حامیان دولت، با تابلوی جدید «ائتلاف رایحه خوش خدمت» ورود خود را به میدان رقابت‌ها اعلام کرد. با وجود اینکه «مهرداد بذرپاش»، رییس سابق گروه مشاوران جوان رییس‌جمهور که دو ماه قبل از برگزاری انتخابات از این سمت استعفا داده بود، ریاست این ستاد را بر عهده داشت، عنوان می‌شد که این ستاد، متشکل از اعضای ستادهای مردمی حامی احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری است. درست در روز اعلام موجودیت ائتلاف رایحه خوش خدمت، گروهی دیگر از اردوگاه اصولگرایان با پرچم «اصولگرایان اصلاح طلب» پا به عرصه رقابت‌ها گذاشت. موجودیت این گروه توسط مرتضی طلایی، سردار مستعفی نیروی انتظامی اعلام شد. طلایی در دوره ریاست قالیباف در نیروی انتظامی، به فرماندهی نیروی انتظامی تهران بزرگ گماشته شد و در این سمت محبوبیت زیادی خصوصا میان اصناف کسب کرد.
گروه اصولگرایان اصلاح‌طلب در مجمع به عنوان گروه حامی شهردار تهران شناخته شد. ظهور این دو گروه، این ظن را تقویت کرد که شکاف عمده میان اصولگرایان محدود به همان محور گروه هشت و هفت یا به تعبیری دیگر احمدی‌نژاد، قالیباف است.
در ابتدا نیز چنین بود و در حالی که ائتلاف اصوللگرایان اصلاح‌طلب، آمادگی خود را برای پذیرش نظر شورای معتمدین اعلام می‌کرد، قالیباف و گروه هشت شورای تهران، آماج انتقادات حامیان دولت و رایحه خوش خدمت قرار گرفته بودند. اما انتقادات حامیان دولت در این حد نماند و دامن دیگر گروه‌های اصولگرا را نیز گرفت.
بذرپاش در جایی گفته بود «شورای معتمدین اصولگرایان شورای شهردار تهران بود نه اصولگرایان» و به تبع آن سایت کسری نیوز، از پایگاه‌های اینترنتی در اختیار حامیان دولت این شورا را «شورای معتمدین سردار قالیباف» نام داد. اختلاف حامیان دولت با دیگر اصولگرایان در این سطح خلاصه نشد و در همان فرصت کمتر از دو هفته به انتخابات آشکار شد که نقاط افتراق، بسیار بنیادی‌تر است.
مهرداد بذرپاش که دو‌ماه قبل از انتخابات در نامه‌ای سرگشاده خطاب به محمد خوش‌چهره نوشته بود «اصولگرایی که نام آن را یدک می‌کشید، دفاع‌ها‌ی مقام معظم رهبری از دولت و رییس‌جمهور در کنار رفتار شما چه شائبه‌ای را به ذهن متبادر می‌سازد؟»، بارها در زمان رقابت های انتخاباتی از ضرورت خالص سازی جریان اصولگرا و گروه‌های دیگر راست را شایسته عنوان اصولگرا ندانست و آنان را محافظه کار نامید‌. حتی برخی از حامیان احمدی‌نژاد خود را بی نیاز از دیگر اصولگرایان دانستند و ادعا کردند احمدی‌نژاد 30‌میلیون رای دارد که نصیب حامیان دولت خواهد شد.


بر همین اساس حسین رضاخواه از مسوولان ارشد ستادهای حامیان دولت در مصاحبه‌ای گفت «بیش از 30میلیون نفر از مردم در تایید برنامه‌های دولت دکتر احمدی‌نژاد به کاندیداهای این ستادها رای خواهند داد و سهم‌خواهی‌ها را نمی‌پذیریم و اعتقاد نداریم که این آرای 30‌میلیونی را بین 6-5 حزب تقسیم کنیم». به این ترتیب هم آشکار شد که اختلافات موجود در جریان اصولگرا بخشی ریشه در اختلاف عقیده‌های بنیادی دارد و سهمی دیگر ناشی از جنگ درونی قدرت است. در حالی که با نزدیک شدن به ساعت صفر انتخابات، بر دامنه و عمق اختلافات اصولگرایان افزوده می‌شد، امیدها برای اجماع کامل اصلاح‌طلبان و پیوستن حزب کروبی به ائتلاف قوت می‌گرفت تا در نهایت اعتماد ملی و برخی احزاب دیگر نیز به ائتلاف اصلاح‌طلبان پیوستند و تعداد احزاب و گروه‌های حامی فهرست توافقی اصلاح طلبان به 28 رسید‌، اما هرگز توافق فراگیری در میان اصولگرایان به دست نیامد.
برخی بر این باورند که امتناع اولیه کروبی از پیوستن به ائتلاف اصلاح‌طلبان، حرکتی تاکتیکی بوده است تا اصولگرایان به ائتلاف متقابل تحریک نشوند‌، اما برخی دیگر بر این نظرند که حتی اگر اصلاح‌طلبان از ابتدا با فهرستی واحد نیز ظاهر می‌شدند، اختلافات عقیدتی عمیق میان گروه‌های باسابقه اصولگرا‌ که با سعه‌صدر در چند انتخابات گذشته به نفع جریانات جوان‌تر و نوپدید کنار کشیده بودند‌ و گروه‌های جدید که به آرای احمدی‌نژاد در انتخابات قبلی غره شده بودند، بیش از آنی بود که بتوان آن را به مصلحت مخفی داشت.
در نهایت اصولگرایان با سه فهرست به جمعه انتخابات رسیدند. دو فهرست ائتلاف اصولگرایان که حاصل رایزنی‌های شورای معتمدین و مورد حمایت اصولگرایان اصلاح‌طلب بود و فهرست جبهه پیروان خط امام و رهبری اشتراکات زیادی داشتند و چهره‌های شاخص آن مهدی چمران، عباس شیبانی و مرتضی طلایی بودند و در دیگر‌سو فهرست کاملا مستقل حامیان رییس‌جمهور و مخالفان شهردار تهران قرار داشت که سرلیست آن پروین احمدی‌نژاد و مهرداد بذرپاش و مسعود زریبافان از چهره‌های شاخص آن فهرست فهرست بودند.
نتیجه شمارش آرا نشان از ترکیبی متنوع برای شورای تهران بود‌، چهار نفر از اصلاح‌طلبان (ساعی، ابتکار، مسجد‌جامعی، نجفی) هفت نفر از ائتلاف حامی قالیباف (چمران، طلایی، خادم، شیبانی، آباد، بیادی، ناصحی) دو نفر از ائتلاف حامی دولت (پروین احمدی‌نژاد و خسرو دانشجو) و تنها اشتراک دو لیست حامی دولت و قالیباف (حمزه شکیب) و یک نفر مستقل (علیرضا دبیر) در ترکیب ۱۵نفره شورای تهران جای گرفتند. نتیجه انتخابات از سوی تحلیلگران این‌گونه تعبیر شد که مردم معتدلین را برگزیدند و کسانی که رادیکالیسم و نفی دیگران را وجهه همت خود قرار داده بودند، از راهیابی به شورا بازماندند.
جناح راست مدعی بود که چپ‌ها در این انتخابات باز‌هم شکست را تجربه کردند‌، چراکه به‌رغم ائتلافی کامل ‌تنها کمتر از یک‌سوم کرسی‌های شورا را نصیب خود کرده بودند‌، اما اصلاح‌طلبان این انتخابات را پیروزی بزرگ خود می‌دانستند و استدلال می‌کردند که پس از سال‌ها پراکندگی، توانسته‌اند به همیاری و همراهی برسند و از سوی دیگر تمایلی هم نداشته‌اند که اکثریت شورا را در اختیار بگیرند‌، چه بر این گمان بودند که شورای در اختیار اصلاح‌طلبان، در سایه دولت نهم نخواهد توانست کاری از پیش برد و نمره‌ای منفی را در کارنامه آنان که از فردای جمعه 24 آذر به انتخابات آتی (انتخابات مجلس هشتم) نظر داشتند، ثبت خواهد کرد. کم نبودند کسانی که نتایج انتخابات را شکست دولت می‌دانستند‌، چراکه حامیان دولت نوپای نهم، سهم اندکی از توفیق داشتند و در این نظر آرای حزب کارگزاران را در انتخابات مجلس در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و آرای مشارکت و دیگر اصلاح‌طلبان را در انتخابات مجلس ششم و شورای اول یادآوری و درصد رأی‌ها نوشته شده به نام پروین احمدی‌نژاد را با آرای فائزه هاشمی و سید محمدرضا خاتمی در انتخابات مجلس پنجم و ششم مقایسه می‌کردند.
با این حال پس از انتخابات، اصولگرایان که دولت نهم را متعلق به خود می‌دانستند، این نظر را نفی می‌کردند. در همین زمینه خواهر رییس‌جمهور و سرلیست حامیان دولت نیز گفته بود «مگر لیست رایحه خوش خدمت را دولت تنظیم کرده است که با رای نیاوردنش، آن را شکست دولت عنوان کنیم؟» وی همچنین گفته بود «‌باید توجه داشت رایحه خوش خدمت جزو مجموعه اصولگرا محسوب می‌شود و در این انتخابات جریان اصولگرا پیروز شد»‌، اما این کلام آشتی‌جویانه هیچ‌گاه پاسخ درخوری از سوی اصولگرایان نیافت.
‌جمعه 24آذر، بیشتر انتخابات شوراها را به ذهن متبادر می‌سازد‌، اما دور نیست که تحولات پیرامون انتخابات خبرگان، تاثیری ماناتر در خط‌کشی‌های سیاسی آتی داشته باشد و این تحولات پیرامونی عمدتا حول محور هاشمی رفسنجانی شکل گرفت.
هاشمی رفسنجانی که خود از اعضای جامعه روحانیت مبارز بوده است‌، به عنوان چهره‌ای شاخص در فهرست جامعتین معرفی شد‌، فهرستی که بسیاری از تشکل‌های راست از آن تبعیت می‌کردند.
اما گروهی از اصولگرایان که از قضا خاستگاه ایدئولوژیک دولت نهم هم بود، ستادی را تحت عنوان «نخبگان حوزه و دانشگاه» تشکیل دادند و اعلام کردند که فهرستی جداگانه ارائه خواهند کرد. این گروه که ویژگی بارز اعضای آن تعلق به نحله فکری آیت‌ا... محمدتقی مصباح‌ یزدی بود، پیش از هرگونه رایزنی برای مشخص کردن فهرست خود تاکید کرده بودند که آیت‌ا... اکبر هاشمی رفسنجانی در لیست آنان جایی نخواهد داشت‌‌، شخصی که دست بر قضا در یک‌سال نیم عمر دولت نهم، هدف شدیدترین انتقادات قرار گرفته بود.
اصلاح‌طلبان نیز اعلام کرده بودند که در انتخابات خبرگان از نظر مجمعین پیروی خواهند کرد، اما مجمعین به دلیل آنچه رد صلاحیت‌های گسترده و ناعادلانه می‌خواندند، فهرستی منتشر نکردند. پس از امتناع مجمعین از ارائه لیست، احزاب کارگزاران سازندگی و اعتماد ملی لیست خود را برای انتخابات مجلس خبرگان رهبری ارائه کردند که در هردو نام هاشمی در صدر بود. دیگر گروه‌های اصلاح‌طلب نیز با تمکین از نظر مجمعین، بدون ارائه فهرست از پشتیبانی هاشمی دریغ نکردند.
نتیجه انتخابات پیروزی بزرگی برای کسی بود که نزدیک به دو سال در معرض شدیدترین امواج تخریب قرار گرفته و البته سکوت پیشه کرده بود. در عرصه انتخابات خبرگان، حامیان دولت یا همان ائتلاف رایحه‌خوش خدمت، حمایت خود را از نخبگان حوزه و دانشگاه به صراحت اعلام کرده و بر مشی خود در ضدیت با هاشمی اصرار ورزیده بودند. اما اصلاح‌طلبان که در انتخابات دور دوم ریاست جمهوری، به‌ناچار و از بیم رقیب مشترک پشت هاشمی گرد آمده بودند، این بار بدون وجود هیچ عامل سلبی و با انگیزه‌ای ایجابی، از هاشمی حمایت کردند.