تاریخچه خلیج‌فارس

عزیزا... بیات

عکس: حمید جانی‌پور

پرفسور «عزیزا... بیات»، پدر علم تاریخ ایران در مقاله‌ای که پیش رو دارید تاریخچه خلیج‌فارس را بررسی کرده است. از این دانشمند بزرگ کشورمان به خاطر ارائه مقاله «به روزنامه دنیای اقتصاد» قدردانی می‌شود. ضمن اینکه مقاله مزبور از معدود مقالاتی است که به صورت علمی تاریخچه خلیج‌فارس را مورد کنکاش قرار داده است. هم‌چنین به اطلاع خوانندگان محترم می‌رساند درادامه مباحث تاریخی هفته آینده گفت‌وگوی مفصل دنیای اقتصاد با جناب آقای دکتربیات، درباره چرایی و چگونگی حمله اسکندر مقدونی به ایران تقدیم می‌شود.

ظاهرا محقق است که از زمان‌های بسیار قدیم، سواحل عربی خلیج‌فارسی دشت‌های جنوب غربی کشور ایران و کشورهای سومری اورمسکن(از اقوام سامی‌نژاد) بوده است. به احتمال زیاد در حدود ۲۶۰۰‌سال قبل از میلاد در «اماکن» که شاید «عمان» امروزی باشد، مردمی دریانورد سکونت داشته‌اند و حتی پیش از این، بین هند و جنوب عراق ارتباط برقرار بوده است.

مسلما بابلی‌ها در قرن هفتم قبل از میلاد در خلیج‌فارس دریانوردی می‌کرده‌اند و با توجه به داستان اردوکشی «سنا خریب» ثابت می‌شود که بحر پیمایی در خلیج فارس از قرن هشتم قبل از میلاد به این طرف سابقه داشته است. آنان، پیش از تسلط آریایی‌ها بر سرزمین ایران، در کتیبه‌های خود از این دریا به نام «نارمرتو» که به معنی رود تلخ است نام برده‌اند. پس از تاسیس دولت هخامنشی، سلاطین این سلسله به اهمیت نیروی دریایی در خلیج فارس واقف شدند و به تدریج ایرانیان در سواحل آن نفوذ یافتند. در بند سوم کتیبه‌ای که از داریوش اول در کانال سوئز یافته‌اند چنین آمده است: «من پارسی‌ام. از پارس مصر را تسخیر کردم. امر کردم این کانال را بکنند از پی رود (یعنی نیل) که در مصر جاری است، تا دریایی که در پارس بدان روند این کانال کنده شده؛ چنان که امر کردم و کشتی‌ها روانه شدند چنان که اراده من بود».

در زمان هخامنشیان تمام سواحل و جزایر خلیج‌فارس تحت نفوذ ایران قرار داشت و ملوانان ایرانی با کشتی‌های خود در سرتاسر آن با حمایت دولت مقتدر هخامنشی که کلیه کشورهای بزرگ آن زمان را از پای درآورده بود، به سیر و سیاحت مشغول بودند. زمانی که داریوش اول در هند بود (۵۱۲ق.م) سفاینی ساخت و «اسکیلاس»، دریانورد یونانی، را مامور کرد تا درباره خلیج‌فارس و دریای عمان تحقیق و بررسی نماید.

این ماموریت برای ایران اکتشافات جغرافیایی مهمی دربرداشت و توانست از طریق بنادر و جزایر خلیج فارس با سرزمین‌های دوردست، از جمله عربستان، هندوستان، چین و آفریقا به تجارت پردازند. به احتمال زیاد می‌توان ادعا کرد که ایران، تا دوران تسلط پرتغالی‌ها بر خلیج فارس، چنین وضعیت و نفوذی در منطقه داشته است.

یکی از مورخان یونانی به نام آریان که در قرن دوم میلادی می‌زیسته است، در یکی از تالیفات خود که «آنابازیس» یا تاریخ سفرهای جنگی اسکندر نام دارد، ضمن شرح دریانوردی «نئارخوس»، که به فرمان اسکندر ماموریت یافته بود که رود سند را تا انتهای خلیج فارس سیاحت کند، از خلیج‌فارس به اسم «پرسیکون کا‌ای تاس» نام برده است.

استرابن، جغرافیادان معروف یونانی که در نیمه دوم قرن اول میلادی می‌زیسته، در کتاب خود به کرات همین نام را در مورد «خلیج‌فارس» آورده است. «بطلیموس» منجم، ریاضی‌دان و جغرافی‌دان معروف حوزه اسکندریه قرن دوم میلادی، نیز در اثر معروف خود به نام «مجسطی» از خلیج‌فارس به نام «پرسیکوس سینوس» یاد کرده است. در کتاب‌هایی که به زبان لاتینی تالیف شده‌اند اصطلاح مذکور را غالبا «سینوس پرسیکوس» یا «ماره پرسیکوم»: یعنی «دریای‌پارس» نوشته‌اند.

تاریخ استقرار ایرانیان در خلیج‌فارس و جزایر آن دقیقا روشن نیست، ولی ظاهرا اواسط دوران سلسله اشکانیان سواحل عمان متعلق به ایران بوده است. آنچه مسلم است این است که بنابر گفته طبری، اردشیر بابکان، موسسه سلسله ساسانی، سپاهی روانه بحرین کرد و شخصی را به نام «ساطرون» که در آنجا علم طغیان برافراشته بود، مغلوب کرد و شاپور، پسر خود را به حکومت بحرین منصوب نمود.

در مدت سلطنت انوشیروان (۵۳۱-۵۷۹م) علاوه‌بر سواحل و جزایر خلیج فارس، دریای عمان، سواحل جنوبی عربستان، عدن و یمن نیز در تصرف ایران بود و نفوذ این کشور تا سواحل بحر احمر و آفریقا گسترش یافت. بنابر قول بلاذری مقارن ظهور اسلامی، بحرین به ایران تعلق داشته است. بعد از انقراض ساسانیان، در نتیجه فتوحات سپاهیان اسلام،‌ کشور ایران تحت حکومت اسلامی قرار گرفت و تا تاسیس سلسله آل‌بویه خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس بر جزایر و سواحل خلیج فارس تسلط داشتند. ضمن اینکه تا حدود یک قرن بعد از جنگ نهروان (۳۹هجری) بحرین، عمان و جزایر دیگر خلیج فارس پناهگاه «خوارج» شده بودند.

مورخین و جغرافیادانان اسلامی در آثار خود از این خلیج به نام «بحر فارس» یا «الخلیج الفارس» یا «خلیج فارس» یاد کرده‌اند؛ از جمله ابن فقیه همدانی، ابن خردادبه، استخری، مسعودی، ابن حوقل، ابن بلخی، شریف ادریسی، یاقوت حموی، زکریای قزوینی، حمدا... مستوفی، ابن‌بطوطه، حاج خلیفه، مقدسی و ابوریحان بیرونی.

بعد از آنکه امرای آل بویه قدرت را در دست گرفتند برای سرکوبی خوارج و قرامطه به خلیج فارس روی آوردند. یکی از مهم‌ترین فتوحات معزالدوله دایمی فتح ناحیه عمان و بحرین در سال ۳۵۵ هجری است که آنها را به کمک برادرزاده خود عضدالدوله به تصرف درآورد و به قلمرو آل بویه ضمیمه کرد و از آن به بعد تا مدت قریب به یک قرن تحت تسلط امرای آل بویه بود. در این زمان یکی از مهم‌ترین بنادر خلیج فارس «سیراف» بود و کشتی‌های تجارتی چین به این بندر رفت‌و‌آمد می‌کرد.

عمان و جزایر خلیج فارس بین سال‌های ۴۵۶ تا ۵۳۶هجری قمری به قلمرو سلاجقه‌ کرمان پیوست. توران شاه‌بن‌قاورد از امرای این سلسله جزیره «کیش» را به جای «سیراف» مرکز تجارت خلیج فارس قرار داد و در نتیجه به تدریج امرای کیش صاحب نفوذ و قدرت شدند و غالبا بر سر تصرف جزایر خلیج با ملوک هرمز نزاع داشتند. اتابک ابوبکر سعد زنگی (۶۲۳-۶۵۸هجری)، در پنجمین سال زمامداری خود، به خلیج فارس لشکر کشید و عمان و بحرین و کیش و سواحل خلیج فارس را از حدود بصره تا سواحل هند تصرف کرد و در عصر حکومتش (۶۲۶ق به بعد) بندر هرمز مهم‌ترین بندر تجارتی خلیج فارس شد. پرتغالی‌ها بعد از کشف راه دریای هندوستان برای اینکه ارتباط خود را با این نواحی زرخیز حفظ نمایند مصمم شدند تجارت بین بنادر سواحل اقیانوس هند را هم، که تا این تاریخ در دست مسلمین عربستان و اهالی سواحل خلیج فارس بود، تحت‌نظر خود قرار دهند. برای رسیدن به این هدف برخورد آنها با امرا و متنفذین محلی اجتناب‌ناپذیر بود.

در سال ۹۱۱ هجری قمری(۱۵۰۵‌میلادی) به فرمان دن‌مانوئل اول پادشاه پرتغال شخصی به نام دن‌فرانسیسکو و آل میدا را به حکومت مستعمرات پرتغال در هند منصوب کرد. وی در مدت ماموریت خود سعی می‌کرد در امور داخلی اقوامی که در سواحل اقیانوس هند و خلیج فارس سکونت داشتند، مداخله نکند و تمام جدیت وی صرف حفظ مناسبات تجاری و روابط تجاری و روابط دوستانه با اقوام مذکور شد. ولیکن جانشین او آلفونسو دو آلبو کرک در صدد برآمد دولتی قوی تحت سرپرستی دولت پرتغال در سواحل اقیانوس هند تشکیل دهد و برای عملی شدن این نقشه، «جزیره سقوط راه» را در سال ۹۱۲ هجری (۱۵۰۶‌م) تصرف کرد و از طریق دریای عمان به نزدیک مسقط رسید. در اینجا اشاره‌ای به موقعیت چند قرن گذشته خلیج فارس و تا قبل از سقوط مسقط توسط دولت پرتغال ضروری به نظر می‌رسد. قبلا تعداد زیادی از جزایر و بنادر ساحلی دریای عمان جزو قلمرو سلطان جزیره هرمز بود. در اوایل قرن هشتم هجری، بعد از خراب شدن بندر هرمز جزیره هرمز، که در سه فرسنگی بندر هرمز واقع شده بود، مورد توجه سلطان قرار گرفت. چندی نگذشت که این جزیره از اهمیت و اعتبار زیادی برخوردار شد و مرکز آن «بندر جرون» یکی از بنادر مهم و معتبر خلیج فارس گردید.

از اواخر قرن پنجم هجری جزیره هرمز تحت تصرف عده‌ای از سلاطین محلی عرب بود و غالبا خراج‌گذار امرای کرمان و اتابکان فارس بودند. بعد از آنکه هرمز جدید به وجود آمد یک نفر از همان سلسله قدیم سلاطین هرمز به سلطنت جزیره اختیار گردید. او در سال ۷۲۰ هجری قمری(۱۳۲۰ میلادی) جزایر کیش و بحرین را هم ضمیمه متصرفات خود کرد. جانشینان وی به تدریج دامنه متصرفات خود را از مسقط تا بصره توسعه دادند. در همین زمان هرمز یکی از مهم‌ترین مراکز بازرگانی داد و ستد خلیج‌فارس گردید. همان‌طور که گفته شد «آلبوکرک» بعد از ویران کردن مسقط خود را به ساحل هرمز رسانید. در این ایام پادشاه هرمز نوجوانی دوازده‌ساله به نام سیف‌الدین بود که به کمک امرای خود به دفاع از هرمز پرداخت، ولی سرانجام مغلوب آلبوکرک گردید و چاره‌ای نداشت جز آن که تحت‌الحمایگی پرتغال را بپذیرد.

آلبوکرک بعد از غلبه بر سلطان هرمز در ساحل جزیره قلعه مستحکمی جهت اقامه پرتغالی‌ها بنا کرد. اگرچه، قبل از آمدن پرتغالی‌ها به جزیره هرمز، سلطان آن محل در اداره متصرفات خود مستقل بود لیکن بعد از تاسیس سلسله صفویه، زمامدار هرمز به شاه‌ اسماعیل، موسس سلسله صفویه، خراج می‌داد و در حقیقت متصرفات وی قلمرو ایران محسوب می‌شد. همین که شاه اسماعیل اول، در سال ۹۱۳ هجری قمری(۱۵۰۷‌میلادی)، خراج سالانه هرمز را مطالبه کرد. سیف‌الدوله به آلبوکرک مراجعه کرد و از او چنین پاسخ شنید که هرمز به پادشاه پرتغال تعلق دارد و حاکم جزیره مکلف است خراج سالانه خود را برای کشور پرتغال ارسال دارد.

در سال ۹۱۸ هجری قمری (۱۵۱۳میلادی) آلبو کرک به پرتغال احضار شد. وی در مراجعت خود به هند مطلع گردید که در غیبت او شیخ عدن سر به شورش برداشته و سلطان هرمز تحت‌الحمایگی شاه اسماعیل را پذیرفته است. آلبوکرک برادرزاده خود را مامور سرکوبی آنها کرد و چون وی از این ماموریت نتیجه‌ای نگرفت به بندر «گوآ» پایتخت هند - پرتغال بازگشت و آلبوکرک را از جریان امرا آگاه کرد.

آلبوکرک در اوایل سال ۹۲۱ هجری قمری به طرف هرمز حرکت کرد و آنجا را تصرف کرد. در همین زمان از جانب شاه اسماعیل سفیری نزد وی آمد و سرانجام برای قطع دعاوی بین فرستاده شاه اسماعیل و آلبوکرک معاهده‌ای بسته شد و به موجب آن جزیره هرمز خراج‌گذار پرتغال شد و در مقابل پرتغالی‌ها متعهد شدند که با ایرانی‌ها علیه عثمانی‌ها متحد باشند. با وجود این معاهده، پرتغالی‌ها در سال ۹۲۶ هجری قمری بحرین، یعنی ساحل «الحسا» و جزایر مجاور آن را از تصرف شاه‌اسماعیل خارج کردند. شاه اسماعیل از طرفی به سبب گرفتاری‌های داخلی و از طرف دیگر به علت نداشتن کشتی نتوانست از تجاوزهای پرتغالی‌ها جلوگیری کند. وی حتی در انقلاب عظیمی که از سال ۹۲۵ تا ۹۲۸ هجری قمری در سرتاسر سواحل و جزایر خلیج فارس توسط ایرانی‌ها علیه پرتغالی‌ها به وجود آمده بود، هیچ گونه فعالیتی برای قطع ریشه تسلط آنها از خود نشان نداد.

در سال ۱۰۰۹ هجری قمری الله‌وردی خان ابتدا خوانین لار را که از هم‌دستان پرتغالی‌ها بودند، سرکوب کرد؛ آن گاه سپاهی را برای تسخیر بحرین مامور کرد. پرتغالی‌ها نیز در صدد دفاع از بحرین برآمدند. الله‌وردی‌خان برای کاستن فشار آنها بندر جرون را مورد تعرض قرار داد و با به کار بردن این تدبیر از استیلای مجدد پرتغالی‌ها بر بحرین جلوگیری کرد و این قسمت اولین نقطه‌ای از سواحل خلیج فارس بود که پس از یک قرن، از تسلط پرتغالی‌ها خارج شد و ضمیمه قلمرو صفویه گردید.

هنگامی که در سال ۹۴۱ هجری قمری (۱۵۳۴.م) عثمانی‌ها بغداد را تصرف کردند به تدریج در «احسا» و به ویژه در «قطیف» نفوذ پیدا کردند. پرتغالی‌ها، در این سال‌ها (اواسط قرن شانزدهم میلادی) که به علت بدرفتاری و اعمال ظلم و ستم خارج از اندازه به ساکنان سواحل خلیج فارس، دشمنان زیادی پیدا کرده بودند با رقابت دولت عثمانی روبه‌رو شدند. طولی نکشید که در اواخر این قرن کشورهای استعمارگر دیگر اروپا، از جمله انگلیس و هلند در صدد برآمدند به منابع سرشار کشورهای آسیایی دست یابند.

هنگامی که لشکریان به ظاهر شکست‌ناپذیر اسپانیا و پرتغال در سال ۱۵۸۸ میلادی در هم شکست، پای بازرگانان انگلیسی و هلندی در اقیانوس هند باز شد. در سال ۱۶۰۰ تا ۱۶۰۲ میلادی شرکت‌های انگلیسی و هلندی، هند شرقی بریتانیا و هند شرقی هلند تشکیل گردید. شعبه شرکت انگلیسی هند شرقی در «سورات» تشکیل شد. در این زمان شاه‌عباس، که قبلا حق تجارت را به طور کلی به مسیحیان اعطا کرده بود، طی فرمانی دست کارگزاران شرکت انگلیسی را برای تجارت در خلیج فارس باز گذاشت. در نتیجه شرکت مذکور فعالیت خود را برای فروش پارچه‌های پشمی در بندر جاسک گسترش داد.

متعاقبا کشتی‌های شرکت هند شرقی در سال ۱۰۳۰ هجری قمری (۱۶۲۰م) در بندر جاسک پرتغالی‌ها را به سختی شکست دادند. در همین زمان به فرمان شاه‌‌عباس، امام قلیخان با نمایندگان شرکت انگلیسی به مذاکره پرداخت تا از آنها برای حمله به جزیره قشم و پایان دادن به سلطه پرتغالی‌ها کمک بگیرد. نمایندگان شرکت نیز، در میناب با امام قلیخان عهدنامه‌ای بستند و قرار بر این شد که ایرانی‌ها از خشکی و انگلیسی‌ها از دریا به جزیره قشم و هرمز حمله کنند.

بعد از عقد قرارداد، امام قلیخان ابتدا به قشم حمله برد و آنجا را تصرف کرد. سپس قوای متحدین قلعه هرمز را محاصره و تصرف کردند و با فتح «هرمز» (۱۰۳۱ هجری، ۱۶۲۱ میلادی) مهم‌ترین پناهگاه پرتغالی‌ها در خلیج فارس، پس از یک قرن، از سلطه پرتغالی‌ها آزاد شد و پرچم ایران بر بالای قلعه جزیره به اهتزاز درآمد. ضمنا سلطه قدیم امرای هرمز، که از چند قرن پیش در هرمز قدیم (میناب فعلی) و هرمز جدید (جزیره فعلی هرمز) و سواحل عمان، گاهی استقلال داشتند و زمانی دیگر تحت فرمان حکومت ایران و چندی هم تحت حمایت پرتغال و اسپانیا به سر می‌بردند، برافتادند. از این زمان به بعد، هرچند جزیره هرمز به تصرف ایران درآمد، اما دیگر رونق بازرگانی سابق خود را بازنیافت.

شاه‌عباس بندرعباس را بندر تجارتی خلیج فارس قرار داد و انگلیس‌ها از جاسک به آن جا منتقل شدند. اما پرتغالی‌ها که بارها کوشیدند «جزیره هرمز» را پس بگیرند و توفیق نیافتند سرانجام در سال ۱۰۳۴ هجری قمری با شاه‌عباس صلح کردند و از کلیه متصرفات خود چشم پوشیدند. شاه‌عباس هم از آنجایی که مایل نبود از دوستی با دولت‌های پرتغال و اسپانیا صرف‌نظر کند - تا در صورت بروز دشمنی با انگلیس‌ها تنها نماند - به پرتغالی‌ها اجازه داد در بحرین به صید مرواید مشغول شوند و در شمال شرقی بندر لنگه برای خود قلعه و دارالتجاره بنا کنند. به طور کلی در این موقع بنادر و جزایر خلیج فارس میدان فعالیت‌های تجارتی و اقتصادی ممالک مختلف اروپایی مانند انگلیس‌ها، هندی‌ها، فرانسوی‌ها و پرتغالی‌ها شده بود.

هلندی‌ها قبل از وقایع هرمز چندان توجهی به خلیج فارس و بنادر و جزایر آن نداشتند. آنها تنها به این علت که در هندوستان و جزایر هند شرقی با پرتغالی‌ها رقابت داشتند، در جنگ هرمز، چند فروند کشتی به کمک ایرانی‌ها و انگلیس‌ها فرستادند.

ولی از این تاریخ به بعد، شرکت هند شرقی هلند به تدریج در صحنه سیاست خلیج فارس وارد شد و طولی نکشید که برای انگلیس‌ها در خلیج فارس رقیب خطرناکی گردید و روزبه‌روز بر قدرت و نفوذش افزوده شد تا جایی که در سال ۱۰۳۶ هجری قمری (۱۶۲۶م.) موافقت شاه‌عباس اول را برای در اختیار گرفتن تجارت ابریشم جلب کرد.

در زمان سلطنت شاه‌عباس دوم(۱۰۷۷-۱۰۵۲ هجری‌قمری) تجار هلندی از وی خواستند حق آزادی تجارت در خلیج فارس را از انگلیس‌ها سلب کند و نظر به اینکه این خواسته مورد موافقت شاه‌عباس قرار نگرفت هلندی‌ها شدت عمل نشان دادند و جزیره قشم را تصرف کردند و شاه‌عباس دوم ناچار شد به آنها امتیازات بیشتری بدهد.

در زمان سلطنت شاه‌سلیمان(۱۱۰۶-۱۰۷۷ هجری‌قمری) هلندی‌ها جزایر و مواضعی را که تصرف کرده بودند، بعد از مدت یازده ماه، تخلیه کردند و در زمان سلطنت شاه‌سلطان‌حسین (۱۱۳۵-۱۱۰۶ هجری قمری)، به سبب توسعه نفوذ انگلیس‌ها، همه امتیازات خود را از دست دادند و حتی از معامله ابریشم با ایران نیز محروم شدند.

در دوره انحطاط سلسله صفویه تسلط ایران بر خلیج فارس ضعیف شد. مضافا به اینکه بعد از کوتاه شدن دست پرتغالی‌ها از خلیج فارس، «خوارج» صاحب قدرت و اهمیت شدند تا جایی که در دوران امامت سیف‌بن‌سلطان، که با شاه سلطان حسین معاصر بود، سلطه و تجاوز آنها سرتاسر اقیانوس‌ هند را، از ساحل زنگبار تا هند غربی، دچار وحشت کرده بود. در اواخر امامت سیف‌بن سلطان، خوارج، بحرین را تصرف کردند و هرمز و کیش و قشم را ضمیمه عمان نمودند.

در این ایام شاه سلطان حسین برای دفع شر آنها از دولت‌های انگلیس، هلند و فرانسه یاری خواست ولی درخواست او مورد قبول واقع نگردید. به ناچار، وی از نایب‌السلطنه پرتغال که در «گوآ» اقامت داشت درخواست کمک کرد. پرتغالی‌ها هم، به کمک برخاستند و در سال ۱۱۳۱ هجری قمری در بندر کنگ خوارج را در هم شکستند. بعد از این رویداد، در عمان یک رشته جنگ‌های داخلی به وجود آمد و در این گیرودار اعراب تابع ایران به نام «هوله» بحرین را بعد از گذشت ده سال که در تصرف قبیله‌ای از خوارج بود، از آنها پس گرفتند.

بعد از انقراض سلسله صفوی، با روی کار آمدن نادر، موقعیت ایران در خلیج فارس تا حدی تثبیت شد. نادر در سال ۱۱۴۹ هجری قمری (۱۷۳۶ م.) بعد از پایان مراسم مجلس تاریخی دشت‌مغان، محمد تقی‌خان، بیگلربیگی فارس را مامور کرد تا بحرین را فتح کند.

محمدتقی خان نظر به اینکه کشتی در اختیار نداشت، با توسل به زور، هلندی‌ها را به نقل‌و‌انتقال سپاهیان خود واداشت و به این ترتیب عمان و مسقط را تصرف کرد.

احمدبن سعید بوسعیدی حاکم قلعه «صحار» که بر امام سیف شوریده بود، سر به اطاعت نهاد و به حکومت «صحار» منصوب شد. بعد از کشته شدن نادر حاکم مذکور از اوضاع و احوال آشفته آن روز ایران سوء‌استفاده کرد و بر مسقط و بیشتر نواحی عمان تسلط یافت و همچنان جانشینان او عمان را تاکنون در تصرف خود دارند.

انگلیس‌ها در زمان سلطنت نادر در جهت مخالفت بودند. از جمله در این لشکرکشی‌ها به دولت ایران کمکی نکردند و برعکس، در دفاع از بصره حامی دولت عثمانی نیز شدند. به همین سبب نادر نسبت به آنها متغیر شد و برای مقابله، ابتدا در صدد برآمد خود را در خلیج فارس به کشتی‌های جنگی تجهیز کند. از این رو دستور داد تا در بندر بوشهر کشتی بسازند و چوب موردنیاز را از جنگل‌های مازندران تامین و به ساحل خلیج فارس حمل کنند. ولیکن این اقدام نتیجه مطلوبی در بر نداشت.

در زمان نادر امتیازات شرکت هند شرقی بریتانیا تجدید شد. ولی از یک طرف به علت هرج و مرجی که در سال ۱۱۶۰ هجری قمری در ایران، بعد از قتل نادر، به وجود آمد و از طرف دیگر بروز جنگ هفت ساله بین فرانسه و انگلیس بر سر تسلط بر هندوستان (۱۷۵۶-۱۷۶۳میلادی) باعث شد فعالیت شرکت هند شرقی انگلستان با مشکلاتی مواجه گردد.

در زمان سلطنت کریم‌خان (۱۱۶۳-۱۱۹۳ هجری‌قمری) نیز، تحولات زیادی در اوضاع خلیج فارس به وقوع پیوست. مقارن این ایام تجارت بحری خلیج فارس در دست هلندی‌ها و انگلیسی‌ها بود. فرانسوی‌ها هم که در این زمان با انگلیس‌ها درگیری رقابت‌ داشتند، در خلیج‌فارس نیز مزاحم دشمنان خود می‌شدند و حتی یک‌ بار در محرم سال ۱۱۷۳ هجری قمری، با چهار فروند کشتی جنگی به بندرعباس آمدند و مراکز بازرگانی انگلیس‌ها را گلوله‌باران کردند. چهار سال بعد از این واقعه انگلیس‌ها مرکز بازرگانی خود را به بندر بصره که آن زمان به امپراتوری عثمانی تعلق داشت، منتقل کردند. هلندی‌ها هم مراکز بازرگانی خود را از خلیج‌فارس به خاک عثمانی بردند.

در نتیجه بروز این حوادث لطمه شدیدی به تجارت ایران وارد شد. کریم‌خان که علاقه زیادی به پیشرفت بازرگانی ایران داشت، در سال ۱۱۷۷ هجری قمری انگلیس‌ها را به بندر بوشهر برگرداند و به آنها امتیازی داد، به طوری که عملا صادرات و واردات از راه بوشهر را در انحصار خود گرفتند و تا سال ۱۱۸۳ هجری قمری در همین بندر به توسعه تجارت اشتغال داشتند. در این تاریخ باز هم به علت تعدیات شیوخ عرب و نداشتن امنیت، ناچار بوشهر را رها کردند و رهسپار بصره شدند.

در سال ۱۱۶۷‌هجری قمری (۱۷۵۳‌م) کنیپ هاوزن رییس تجارتخانه هلندی جزیره خارک را تصرف کرد و در آنجا قلعه نظامی بنا نمود و آن جزیره را مرکز صید و تجارت مروارید قرار داد. چندی نگذشت شیخ بندر ریگ یعنی «میر مهنا» بر «صادق‌خان» والی فارس شورش کرد و چون نتوانست در مقابل سپاهیان صادق‌خان مقاومت کند به جزیره خارک حمله برد و آنجا را از هلندی‌ها گرفت(۱۷۹ ق) و سپس به راهزنی در دریا پرداخت. کریم‌خان برادر مادری خود «زکی‌خان» را مامور سرکوبی وی کرد. میرمهنا به بصره گریخت و در آنجا کشته شد و جزایر خارک و خارکو به تصرف کریم‌خان درآمد.

با انتقال مجدد مرکز تجارتی انگلیس‌ها به بصره، کریم‌خان مصمم شد آنجا را تصرف کند، تا هم بصره را از اعتبار تجاری آن بیندازد و هم‌ انگلیس‌ها را مرعوب نماید. صادق‌خان در اجرای این تصمیم و مداخله در خاک عراق، سوء‌رفتار عثمانی‌ها را نسبت به زوار ایرانی بهانه قرار داد و حمله کرد و سرانجام بصره را در سال ۱۱۹۰‌هجری قمری به تصرف درآورد.

بعد از درگذشت کریم‌خان، اختلافات شدیدی که بین جانشینان او بر سر تصرف تاج و تخت به‌وجود آمد، نفوذ دولت ایران را در خلیج‌فارس و سواحل آن بسیار کاهش داد. مضافا به این که مقارن این ایام «وهابیه» هم از موقعیت استفاده کرد؛ از جمله محمدبن خلیفه در سال ۱۱۹۳ هجری قمری بحرین را به تصرف خود در آورد.

در اواخر سلسله زندیه اغلب بنادر و سواحل خلیج‌فارس تحت نفوذ «قواسم» بود. در سال ۱۲۰۹ هجری قمری سلطان احمدبن‌ احمد هم پس از تثبیت موقعیت خود در عمان، بنادر چاه‌بهار، جاسک، گواتر، بندرعباس و جزایر قشم و هرمز را تصرف کرد و برای تحکیم موقعیت خود در نقاط مذکور فرمانی از آغا‌محمد‌خان قاجار گرفت، حاکی از این که بندرعباس و جزایر قشم و هرمز به مدت ۷۵‌سال در اجاره او و فرزندانش باشد.

تا قرن نوزدهم میلادی فعالیت‌های شرکت هند شرقی بریتانیا تنها جنبه‌ تجاری داشت ولیکن از این پس با حمایت دولت انگلستان این فعالیت‌ها جنبه نظامی و سیاسی نیز پیدا کرد.

دریا‌زنی و برده فروشی در این قرن بهانه‌ای شد تا انگلستان در خلیج‌فارس دخالت کند با روسیه و فرانسه به رقابت‌های سیاسی پردازد.

در نتیجه، صدمات زیادی به ایران وارد شد و بسیاری از حقوق حقه ایران پایمال شد.

دریازنی در خلیج‌فارس سابقه‌ای طولانی دارد و مراکز مهم آن در شیخ‌نشین‌های سواحل عربستان مستقر بود.

بعد از کشته شدن نادر، «قواسم» بر فعالیت‌ دریازنی خود افزودند و ناحیه‌ای را که به سواحل «متصالح» یا «دریازنان» معروف بود، تصرف کردند و بندر بوشهر در معرض تهدید آنها قرار گرفت.

فتحعلی شاه قاجار برای جلوگیری از تجاوزهای «قواسم و اعراب عتوبی» در دوازدهم ذی‌حجه سال ۱۲۲۹ هجری قمری مطابق بیست و پنجم نوامبر سال ۱۸۱۴ میلادی پیمانی شامل یازده فصل، با دولت انگلستان منعقد کرد که متاسفانه باید آن را از بدترین معاهدات در تاریخ ایران دانست.

زیرا به موجب مفاد آن ایران در حقیقت از لحاظ ارتباط سیاسی، به طور دربست تحت نظر دولت انگلستان قرار می گرفت. خلاصه تعهدات انگلستان به شرح زیر بود:

۱ - سالی یک صد و پنجاه هزار لیره به فتحعلی شاه بپردازد، به شرط این که این مبلغ با نظارت نماینده آن دولت فقط برای نگهداری سپاه در سرحدات شمالی ایران صرف شود.

۲ - در امور داخلی افغانستان به هیچ وجه مداخله نکند.

۳ - از کمک و معاونت به سرکشان و شاهزادگانی که علیه تاج و تخت پادشاه قاجار قیام کنند، خودداری نماید.

۴ - اگر ایران به کمک نیروی دریایی انگلیس در خلیج‌فارس احتیاج داشته باشد به او (ایران) کمک کند مشروط بر این که این امداد عملا برای آن دولت (انگلستان) میسر باشد.

۵ - اگر دولت دیگری به خاک ایران تعرض کند، حتی‌المقدور از کمک مساعدت با ایران خودداری نکند.

سرانجام قواسم مقهور شدند و شیوخ سواحل دریازنان در سال ۱۲۳۵ هجری قمری با انگلستان پیمانی مبنی بر ترک دریازنی امضا کردند.

در اواخر قرن نوزدهم میلادی خرید و فروش سلاح در خلیج‌فارس جانشین برده فروشی شد و بوشهر و مسقط از مراکز مهم فروش آن بودند.

دولت ایران که خطر مسلح شدن ایلات و عشایر را احساس کرده بود با کمک انگلستان به اقدامات شدیدی مبادرت کرد.

با این همه قاچاق سلاح ریشه کن نشد و تنها مراکز فروش از مسقط به بندرگاه‌های کوچک مکران منتقل گردید.

انگلستان بعد از این که از توجه دولت روسیه به خلیج‌فارس و از توجه دولت آلمان به کویت مطلع گردید برای تثبیت موقعیت خود عهدنامه‌ای با شیخ مبارک، شیخ کویت منعقد کرد (۱۸۹۹م.) و اگرچه کویت تا اکتبر سال ۱۹۱۴ میلادی تابع دولت عثمانی بود لیکن طبق مفاد پیمان مذکور این کشور (کویت) تحت‌الحمایه انگلستان قرار گرفت.

در اوایل قرن بیستم به موجب مفاد قرارداد ۱۹۰۷ میلادی که بین دولت‌های روسیه و انگلستان منعقد شد، انگلستان نقشه روسیه را برای نفوذ در خلیج‌فارس نقش بر آب کرد.

با پیدایش نفت در مسجد سلیمان، خلیج‌فارس، سواحل، بنادر و جزایر این منطقه بیش از پیش مورد توجه انگلستان قرار گرفت.

دولت آلمان نیز برای راه یافتن به خلیج‌فارس امتیاز تاسیس راه‌آهن از آناتولی تا بغداد و بصره را از دولت عثمانی به خود اختصاص داد (۱۹۰۳م.). از طرف دیگر، طبق پیمانی که در سال ۱۹۱۳ میلادی بین دولت‌های عثمانی و انگلستان بسته شد، به موجب مفاد آن، انگلستان حق نظارت بر تاسیس راه‌آهن در جنوب بصره را به دست آورد.

گذشته از این، دولت عثمانی خودمختاری کویت و پیمان‌های منعقد شده بین انگلستان و شیوخ خلیج‌فارس را به رسمیت شناخت و همچنین از دعاوی خود نسبت به قطر و بحرین و مسقط صرف‌نظر کرد.

در نتیجه تسلط عثمانی تنها به نواحی جنوب نجد شبه‌جزیره عربستان محدود شد. در سال ۱۹۱۳ میلادی عبدالعزیزبن‌سعود ترک‌ها را از «احسا» بیرون کرد و در حقیقت بار دیگر نفوذ و قدرت وهابیان در خلیج‌فارس گسترش یافت.

در جنگ جهانی اول، دفاع از منافع انگلستان در خلیج فارس، متضمن دفاع از شیوخ دست‌نشانده و منابع نفتی جنوب ایران بود. نقض بی‌طرفی ایران در جنگ جهانی اول، دخالت‌های ناروای انگلستان در امور داخلی ایران و انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ میلادی با وثوق‌الدوله، نخست‌وزیر وقت، تماما برای حفظ منافع آن دولت در ایران، به ویژه در سواحل خلیج‌فارس بود. در جنگ جهانی دوم نیز، نقش خلیج‌فارس برای رسانیدن مهمات از طریق راه‌آهن سرتاسری به دولت روسیه بسیار تعیین‌کننده و به سود متفقین بود. با این همه دولت‌های انگلیس و روسیه شوروی به بی‌طرفی ایران توجه نکردند و از طریق خلیج‌فارس و جلفا یکی بعد از دیگری سرتاسر ایران را به اشغال خود درآوردند. آمریکا نیز در این جنگ برای اینکه از رقیبان و همرزمان خود عقب نماند، وارد میدان شد و موقعیت خود را در خلیج‌فارس و سرزمین‌های اطراف تثبیت کرد.