اقتصاد چگونه کار می‌کند

برشی از مقدمه کتاب

اقتصاد چگونه کار می‌کند

راجر فارمر

محمدرضا فرهادی پور

انتشارات دنیای‌اقتصاد: ۱۳۹۱

قطع رقعی/۲۰۱ صفحه

قیمت: ۷۰۰۰ تومان

نظریه‌پردازان اقتصادی از دهه ۱۹۳۰ میلادی و به ویژه پس از جنگ جهانی دوم تاکنون حول دو جریان اصلی و زیرشاخه‌های آنها به جدال فکری مشغولند.گروهی از آنها با تاسی به اقتصاددانان کلاسیک اواخر قرن نوزدهم، بر آزادی کسب‌وکار و ضرورت رهایی اقتصاد از همه قیود دولتی پای می‌فشارند و گروه دیگر، حدی از مداخله دولت را در اقتصاد، مجاز بلکه واجب می‌دانند. کتاب «اقتصاد چگونه کار می‌کند» کوششی عالمانه برای نشان دادن این دو دستگاه فکری اقتصادی و تفاسیر آنها از رخدادهای اقتصادی پنجاه سال گذشته از جمله بحران مالی سال‌های اخیر است. سایمون جانسون (Simon Johnson)، استاد کارآفرینی مدرسه مدیریت اسلون ام‌آی‌تی و اقتصاددان ارشد پیشین صندوق بین‌المللی پول در باره «اقتصاد چگونه کار می‌کند» می‌گوید: این کتاب پیشنهاد سیاستی مهم از جانب متفکری برجسته است. فارمر سنت‌های هایک و کینز را برای ارائه راهی جدید برای تثبیت اقتصاد و تحکیم اعتماد جامعه در خصوص چشم‌اندازهای آینده به طور متوازن به‌کار می‌گیرد.

فارمر خود در مقدمه کتابش درباره آن می‌نویسد: اقتصاد کلان با اشتغال و تورم و نرخهای بهره سروکار دارد: اشتغال و تورم و نرخهای بهره چگونه با هم مرتبط میشوند و تحت تاثیر سیاست‌های پولی و مالی دولت قرار می‌گیرند؟ کتاب «اقتصاد چگونه کار می‌کند» توضیحی شمرده و موشکافانه در خصوص اقتصاد کلان با هدف کمک به خواننده عادی فراهم می‌کند که تخصصی در حوزه اقتصاد ندارد. من تفاوت میان دو رویکرد مهم اقتصاد کلان یعنی کلاسیک و کینزی را توضیح و نشان می‌دهم آنها چگونه بحث سیاست‌گذاری را که به دنبال بحران مالی جهانی اخیر داغ شد تحت تاثیر قرار دادند. منظورم همان بحرانی است که در ۲۰۰۷ با سقوط نورترن راک در انگلیس شروع و با سقوط لمن برادرز در ایالات متحده در پاییز ۲۰۰۸ به فاجعه‌ای جهانی تبدیل شد.

اما این همه ماجرای کتاب نیست. این کتاب چیزی بیش از توضیح ایده‌های رایج فراهم می‌کند. این کتاب برخی ایده‌های جدید را معرفی می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه به فراسوی اقتصاد کلاسیک و کینزی قدم می‌گذارد. من رویکردی تازه برای ممانعت از پیدایش بحران‌های مالی آتی ارائه و راه‌حل‌های سیاست‌گذاری عملی ای‌ را بر اساس بنیادی کاملا علمی پیشنهاد می‌کنم. جزئیات فنی و ریاضی این بحث را در جای دیگری توضیح داده‌ام. این کتاب برای شما است -خواننده عادی- که می‌خواهید از همه‌چیز سر در بیاورید.

چرا اختلافات زیادی میان روزنامه‌نگاران و سیاستمداران و اقتصاددانان دانشگاهی درباره علل رکودها وجود دارد؟ چه چیزی در ۲۰۰۸ در مسیر اشتباه حرکت کرد و چگونه می‌توانیم آن را تصحیح کنیم؟ کینز که بود و چرا ایده‌هایش امروزه اهمیت دارد؟ نقش سیستم فدرال رزرو و بانک مرکزی انگلیس و بانک مرکزی اروپا در اقتصاد چیست و آنها چگونه زندگی شما را تحت تاثیر قرار می‌دهند؟ آیا برای دولت‌های سراسر جهان قابل توجیه است که صدها میلیارد از دلارها و پوندها و یوروهای مالیات دهندگانی را هزینه کنند که مالک آنها نیستند؟ در این کتاب، من به تمامی این پرسش‌ها با ارائه مثال‌هایی پاسخ می‌دهم. به منظور درک بهتر بحران مالی ۲۰۰۸، این کتاب کمک می‌کند تا بفهمیم هواخواهان اصلی دو رویکرد کلاسیک و کینزی اقتصاد کلان در خصوص بحران مالی چگونه می‌اندیشند و بینش‌های خود را چگونه مطرح می‌کنند. تاریخ قرن بیستم تاریخ مشاجره عقاید اقتصاددانان کلاسیک و کینزی است که این مشاجره تا به امروز نیز ادامه یافته است. به طور کلی می‌توان گفت دو حادثه دگرگون‌ساز اتفاق افتاده که هر یک از آنها منجر به انقلابی در‌اندیشه اقتصادی شده است: یکی رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ و دیگر رکود تورمی دهه ۱۹۷۰.

قبل از ۱۹۳۰، اغلب اقتصاددانان کلاسیک بودند. در فاصله ۱۹۳۰ تا ۱۹۷۰،‌ اندیشه کینزی برکشید و از ۱۹۷۰ تا به امروز،‌ اندیشه کلاسیک با مجموعه جدیدی از ایده‌ها تحت عنوان «انقلاب انتظارات عقلایی» بر سر زبان‌ها بوده است. با بحران مالی ۲۰۰۸، ما وارد سومین نقطه عطفی شد‌ه‌ایم که نیازمند رویکردی جدید است. در این کتاب با ترکیب بهترین ایده‌های انقلاب انتظارات عقلایی و مهم‌ترین بینش‌های کینزی نشان می‌دهم که باید از این نقطه به کجا عزیمت کنیم. یکی از اهداف این کتاب سیری روشنگرانه در تاریخ‌اندیشه اقتصادی از ۱۷۷۶ تا به امروز است. متاسفانه، می‌دانم که این سفر ناقص است. بسیاری از بازیگران کلیدی تاریخ‌اندیشه اقتصادی از قلم افتاده‌اند و ایده‌های دیگران ساده‌سازی شده است. در مقابل آن دسته از خوانندگانی که این نقایص را درک می‌کنند، اعلام گناهکاری می‌کنم. در دفاع از خودم، تنها می‌توانم بگویم که برای رعایت انصاف در مورد پیشینیانم، باید کتابی مفصلتر از کتاب حاضر بنویسم. دومین هدف کتاب، ارائه نظریه جدیدی است که برای شخص غیرمتخصص در زمینه اقتصاد قابل لمس و فهم باشد. اما در عین حال، جزئیات کافی برای یک اقتصاددان دانشگاهی نیز در کتاب وجود دارد تا ببیند که من با نظریه اقتصادی فعلی مخالفم و معتقدم که لازم است این نظریه چگونه تغییر کند. مطئمن نیستم که واژه پرطمطراق کی وارد زبان انگلیسی شد، اما یقینا توصیفی درخور بعضی فصول این کتاب است، به ویژه فصل ۷ کتاب که شدیدا پرطمطراق است. این فصل را بعد از ۱۲ بار بازخوانی به همین ترتیبی که در کتاب هست رها کردم. با این حال، این فصل هنوز مبهم است. همچنین برای اقتصاددانان دانشگاهی و خواننده عادی جدی نیز نکاتی در کتاب وجود دارد که به پرسشی اسرارآمیز درباره این موضوع علاقه‌مند هستندکه واقعا چه اشتباهی در اقتصاد بازار رخ میدهد و چرا بیکاری دوام می‌آورد. با این همه، این گفته آلبرت اینشتین باعث تسلی خاطرم می‌شود که گفت «هر چیزی را باید تا حد ممکن ساده کرد، اما نه ساده‌تر از آن.»