۳- حضور چهرههای هنری درمطبوعات
سوژهها شکارچی شدند
واقعیت این است که این روزها حال و روز مطبوعات چندان خوش نیست. مدتهاست که اعطای مجوزهای جدید با سختی و کندی صورت میگیرد و در ارزشیابیها و تخصیص کمکها، خطکشیهای سیاسی حرف اول را میزند. ریسک بالای کار در این عرصه سرمایهگذار خصوصی را میترساند و نشریهای که متکی به جریانی سیاسی نباشد، هرگاه که پا به راه انتقاد بگذارد، با ناملایمات فراوانی مواجه میشود. تجربه هم نشان داده که در مورد نشریات منتقد، اولین اشتباه به منزله پایان حیات آن نشریه بوده است. زیستن در چنین فضایی که امنیت شغلی و دستمزد و تسهیلات مناسب و قابل ارتقا در ان کمیاب است، بر روحیه اصحاب رسانه و وزنامهنگاران هم موثر بوده و برخی ترک این عرصه کردهاند و عموم آنهایی که ماندهاند، این گزینه را زیر زبان مزه مزه میکنند. اما در گوشهای از همین عالم مطبوعات، دریچهای باز شده که ستارگان عرصه هنر را به سوی خود فرامیخواند. البته این بار نه به عنوان سوژه مصاحبه، بلکه به عنوان روزنامهنگار یا مدیر یک بنگاه مطبوعاتی.
قصه از کجا شروع شد؟
کار آنقدر بالا گرفته که محمدرضا گلزار، سوپراستار فراری از مصاحبه و مطبوعات، مشاور سردبیر یک ماهنامه شده است. در واقع این ادامه روندی است که با ورود «هرمز شجاعی مهر» مجری محبوب سالها پیش تلویزیون به مطبوعات کلید خورد. شجاعی مهر با راهاندازی مجله خانوادگی «خانواده سبز» سبکی جدید در این گونه مطبوعاتی ایجاد کرد و به جایگاه رشک برانگیزی از نظر تیراژ رسید. اما موفقیت خانواده سبز منحصر در حضور یک چهره تلویزیونی و ارتباطاتش با ستارهها نبود. چند سالی گذشت و این بار حضور ستارهها در سمتی ابداعی به نام «دبیر افتخاری» طرفدار پیدا کرد؛ «پژمان راهبر» در ویژهنامه جشنواره فیلم روزنامه همشهری و بعدترها در چندین مجله دیگر این شیوه را رواج داد. اما باز روزنامه نگار، روزنامه نگار بود و ستاره، ستاره؛ بعضی چهرههای هنری که ذوق طبعی داشتند، چند خطی مینوشتند و اگر نه، حضورشان به زمینهسازی و شرکت در مصاحبه با سایر چهرههاو همفکری با مدیران نشریه خلاصه میشد. دو سال پیش، محمدرضا حسینیان، یک مجری تلویزیونی دیگر وارد عرصه مطبوعات شد و با راهاندازی مجله «زندگی ایدهال» سبک «لایف استایل» را تجربه کرد. ماهنامه حسینیان به دلیل فرم گرایی مورد توجه قرار گرفت. تا این که «بهرام رادان» به واسطه مدیر برنامههای سابقا روزنامهنگارش به این مجموعه اضافه شد و سمت مشاور هنری سردبیر گرفت. چند شمارهای که گذشت، رادان در نقش یک مصاحبهکننده ظاهر شد و حالا هم که نشریه دوهفته نامه شده، تقریبا هر شماره مصاحبهای با یکی از چهرههای هنری دارد. چهرههای دیگری هم در این نشریه حضور دارند که البته احتمالا مطالب به نام آنها، از سوی کسان دیگری نوشته میشود. سال گذشته نوبت به «رضا رشیدپور» رسید تا پس از گل کردن در دو سری تاک شوی موفق از شبکه تهران، سردبیری مجله «رویش» را قبول کند. اما خیلی زود دست به کار شد و با دراختیار گرفتن روزنامه «فرهنگ آشتی» و تقاضای تغییر نام آن به «فرهنگ»روزنامه ای فرهنگی هنری منتشر کرد که چند ماهی است روانه دکه ها میشود. رشیدپور در حال حاضر به طور تمام وقت به کار مطبوعاتی میپردازد و مشغول رتق و فتق امور روزنامهاش است. «مشق آفتاب» هم دو هفتهنامه است که مدیریت آن را امیررضا خادم برعهده دارد. خادم که پس از ترک تشک کشتی، عرصه سیاست و کمی بعدتر مدیریت فرهنگی را برگزید، اتفاقا اصرار زیادی به حضور چهرههای هنری در مجلهاش -لااقل روی جلد- ندارد و به مواضع اصولگرایانهاش در حوزه سیاست و اجتماع، بهای بیشتری میدهد. مجله «رویش» هم بعد از خداحافظی رشیدپور، دست به کار شد و محمدرضا گلزار، محمدرضا فروتن و الناز شاکر دوست را به عنوان مشاور سردبیر و دبیر سرویس به خدمت گرفت تا در استفاده از چهرههای سینمایی پیشگام باشد. «زندگی ایرانی» هم آخرین نشریه از این دست است که در شناسنامهاش نام «امیر حسین مدرس» خواننده، مجری و بازیگر رادیو تلویزیون به عنوان رییس شورای سیاستگذاری آمده است. او البته در سرمقاله اولین شماره به سوابق مطبوعاتی اش اشاره کرده و در مجلهاش از شیوه حضور دبیران افتخاری استفاده میکند.
به امید پایانی شیرین
در فضای باز رقابتی که امکان انتخاب آزاد وجود دارد، تنوع و تکثر محصول یک اتفاق طبیعی است. در شرایط فعلی هم اگر حضور ستارهها باعث افزایش تیراژ مطبوعات وحضو سرمایهگذاران بخش خصوصی شود، باید ان را به فال نیک گرفت. البته دغدغههایی هم درباره حفظ جایگاهو حرمت روزنامهنگار وجود دارد که نباید آنها را از نظر دور داشت. این هنر قلم و مهارت و صداقت روزنامهنگار است که جذب مخاطب میکند، نه چهره زیبایش و ستارههای تازه وارد روزنامهنگاری و روزنامهنگاران عصای دستشان که به جای ستارهها یادداشت مینویسند و مصاحبه تنظیم میکنند، باید این نکته را به خاطر داشته باشند. از سوی دیگر گویا استفاده افراطی از عکسهای این ستارههادر نشریات منتسب به آنها -خوشبختانه- حساسیت دستگاههای نظارتی را برنیانگیخته و آنها را به مانند نشریات تخصصی و منتقد به کام توقیف نفرستاده است. لب مطلب این که در عرصه رسانه، جذب مخاطب اولویت اول است اما مسلما یک «چگونه» بزرگ به ان سنجاق شده است تا یادمان باشد مرزی بین روزنامهنگار و سوژه وجود دارد.
ارسال نظر