خود غلط بود آنچه می پنداشتند
برقراری روابط عاطفی و جنسی خارج از چارچوب خانواده در دو محور مشکلات پیش از ازدواج و معضلات پس از ازدواج قابل بررسی است که به طبع این دو مقوله با یکدیگر در ارتباط هستند.
برقراری روابط عاطفی و جنسی خارج از چارچوب خانواده در دو محور مشکلات پیش از ازدواج و معضلات پس از ازدواج قابل بررسی است که به طبع این دو مقوله با یکدیگر در ارتباط هستند.
مشکلات و پیچیدگی های که باعث شکل گیری ازدواج های بدون استحکام می شوند عبارتند از :1. فقدان شناخت کافی طرفین عقد نکاح نسبت به یکدیگر پیش از وقوع ازدواج که این مساله ناشی از سنت های موجود و قواعد شرعی و تا حدی قانونی است. به این معنا که طرفین عقد نکاح عملا نمی توانند به مدت کافی با یکدیگر معاشرت داشته باشند و یکدیگر را بشناسند در نتیجه نکات مبهم شخصیتی هریک از آنها بعد از ازدواج و ایجاد رابطه رسمی ظاهر می شود و بروز مشکلاتی را در پی دارد که یکی از انها خیانت به همسر است.
۲. پایین بودن سن ازدواج؛ وقتی افرادی در سنین پایین یا تحت تاثیر فشار خانواده ها و یا به دلیل هیجان و فشار عواطف و احساسات و غرایز با یکدیگر ازدواج می کنند ناچار پس از فرو نشستن این هیجان ها و یا بعد از انکه فشارهای خانوادگی کاهش یافت به بررسی وضعیت خود و وضعیت همسرشان خواهند پرداخت و چه بسا دیر و یا زود هریک با فرد یا افرادی برخورد کنند که انها را فرد مورد نظر و مطلوب خود می پندارند. در این حالت یا بحث ناسازگاری و طلاق مطرح خواهد شد و یا ماجرای خیانت پیش خواهد امد و یا حتی در مواردی نتایجی بسیار خطرناک تر و زیان بار تر به بار خواهد آمد مثل شوهر کشی و در موارد کمتری زن کشی.
3. وجود برخی پدیده ها که به لحاظ عدم اطلاع طرفین باعث بروز اشکالات بعدی می شود. از آن جمله است خواندن صیغه محرمیت که معلوم نیست چه چیزی غیر از نکاح است و با جاری شدن این صیغه طرفین به هم حلال می شوند و می توانند ارتباط جنسی برقرار کنند و به این ترتیب تمام عوارضی که به عقد نکاح بار می شود به جاری شدن این صیغه هم مترتب است. لذا طرفین که صرف به منظور احتراز از حرمت رابطه با چنین علقه ای به هم متصل شده اند پس از مدتی متوجه می شوند که هریک یا هردو ‹‹ غلط بود آنچه می پنداشتند››.
اشکالاتی که در این حالت بروز می کند هیچ تفاوتی با حالتی ندارد که در آن دونفر به طور رسمی به عقد هم در آمده اند جز اینکه عدم ثبت واقعه نکاح دائم، مشکلات کیفری نیز برای زوج و عاقد ایجاد می کند.
4. تباین و تفاوت فرهنگی و طبقاتی؛ در بسیاری از موارد دختر و پسری از دو خانواده با دو طرز فکر کاملا متفاوت و یا از دو طبقه مختلف با یکدیگر اشنا می شوند. در دوران اشنایی چون از یک سو غرایز و عواطف و کشش های عشقی بر عقلانیت غلبه دارد و از سوی دیگر به طور طبیعی طرفین ضعف ها و تفاوت های فکری و دیدگاه های خود را از هم پنهان می کند و هریک سعی دارند مشکلات ناشی از این تفاوت ها را کوچک انگارند و نادیده بگیرند ، مشکلی پیش نمی آید د و رابطه ظاهرا بسیار حسنه است اما همین مسائل بعد از ازدواج و رسمی شدن رابطه به موجی برای اختلافات شدید و گاه روی آوردن مرد به زنی دیگر از طبقه یا هم فکر خود و همچنین توسل زن به موارد مشابه تبدیل می شود.
در میان عواملی که پس از ازدواج زمینه ساز خیانت همسران به یکدیگر می شوند می توان از موارد زیر نام برد:
1. مسائل اقتصادی که در دو جنبه باعث بروز اشکال می شود. الف ـ مردانی که به لحاظ فشار زندگی و به منظور تامین معیشت خانواده خود مجبورند گاه تا سه شیفت کار کنند ناچار از سرپرستی خانواده و توجه به همسر غافل می مانند و لاجرم ممکن است زن در این حالت، ارضای نیازهای عاطفی خود را در افراد دیگری جستجو کند. ب ـ هرگاه زن در وضعیتی از مشکلات اقتصادی قرار بگیرد که ترمز ها و بازدارنده های درونی او از هر قبیل سست و ناکارامد شده باشند ممکن است او را وادار کند با فرد یا افرادی ارتباط برقرار کند که قادر به پاسخگویی نیازهای مادی او هستند.
۲. تباین فرهنگی و اقتصادی.
3. دشواری طلاق ؛ وقتی یک رابطه خانوادگی به نقطه تزلزل و متلاشی شدن می رسد عقل حکم می کند طرفین به اصطلاح به زبان خوش یکدیگر را رها کنند. چون معمولا شوهران در این مورد به دلایل مختلف که یکی ازآنها اقتصادی است از طلاق خودداری می کنند ممکن است زن اگر به راه حل های خطرناکی که پیشتر گفتیم متوسل نشود دست کم برای تامین نیازهای عاطفی خود به دیگری روی بیاورد.
۴. عدم استقلال مادی زنان ؛ بدون اینکه امار دقیقی در دست داشته باشم بر مبنای شنیده ها و دیده ها و خوانده ها می توام بگویم که درصد بزرگی از زوجین در تحلیل نهایی، زندگی با یکدیگر را تحمل می کنند. این موارد احتمالا در مورد خانم ها بیشتر است زیرا بسیارند زنانی که در صورت جدایی از همسربه هیچ شکل امکان تامین زندگی و معاش خود را نخواهند داشت. بدیهی است زندگی مشترکی که واسطه العقد و موجب استمرار آن نیازهای اقتصادی باشد نه پدیده مطلوبی است و نه تاسیسی است که بتوان به بقای آن اصرار داشت. به عبارت دیگر هرچند چنین بنیانی ممکن است ظاهرا باقی باشد اما در واقع اینگونه نیست. در چنین حالتی شگفت انگیز نیست که زن به مرد دیگری روی آورد و مرد نیز به عنوان عکس العملی در قبال سردی و بی اعتنایی همسرش متوجه زن دیگری شود.
*حقوقدان و وکیل دادگستری
ارسال نظر