روزنامه‌نگاری شاعرانگی نیست

[ ثمانه قدرخان ]

ظاهرا امروز روزنامه‌نگار شدن کار مشکلی نیست. چون متخصص بودن درایران اهمیت خود را از دست داده است. دنیای روزنامه‌نگاری هم مثل گذشته عجیب به نظر نمی رسد چون عجایب کارکرد دیگری پیدا کرده اند. من یک روزنامه‌نگارم و درست به خاطر ندارم چرا روزنامه‌نگار شدنم را مدیون هیچ کسی نیستم به غیر از دنیای شاعرانگی. تکراری است ولی از همه در بچه گی می پرسند دوست داری چه کاره شوی؟ دنیای کودکی من اما دنیای جنگ بود و خیابان های بازی ام سنگر. پس من به رویای شیرین فکر نمی کردم، همیشه بزرگی را آرزو داشتم. دنیای من دنیای سخت بزرگترها بود و هرگز نفهمیدم بزرگ که شدم می خواهم چه کاره شوم؟ امروز که می نویسم به نوشتن عادت کرده ام و کاری جز نوشتن ندارم. روزنامه‌نگاری ام نه یک اتفاق بود نه یک دلخوشی. یک هدف بود. دانشگاه که شروع حضور آکادمیک محسوب می شود با کار حرفه ای ام آغاز شد و روزنامه اخبار در پائیز ۱۳۷۷ شروع تجربه هایم بود. از دوران دوری به هنر علاقه مند بودم و هنرمند شدن برایم فانتزی بود. نوشتن ولی همیشه به زندگی ام گره خورده و از زمانی که به یاد دارم می نویسم. به دنبال شاعرانگی رفتن تنها نیاز روزهای نوجوانی ام بود. پس تصمیم گرفتم شاعر شوم پس باز هم می نوشتم. مثل بچه ها مدادهایم را نجویدم تا همه بگویند نویسنده می شود ولی مزه تلخ مداد را خوب می شناختم. نوشتن "روزنامه ای" هرچند با نوشتن شعر و قصه متفاوت باشد ولی دنیای شاعران و قصه پردازان مرا روزنامه‌نگار کرد. نه تقدسی برای این نوشتن قائلم و نه چشم خودم را چشم سوم جامعه می دانم چون حدود ۱۰ سال روزنامه‌نگارانه به دنیا نگاه کردن به من آموخته است تحول در قلم من نیست در ذهن مخاطب است. کولی بودن را هم در این حرفه از همان روزنامه اخبار چشیدم. پس از ۶ ماه کار کردن، بی پولی سرمایه گذاران، روزنامه نویس های اخبار را خانه نشین کرد. مجلات تخصصی فیلم و سینما در این دوران تجربه خوبی برای نوشتن بود. ولی باز دنیای روزنامه دنیای پرسرعت بی بدیلی است. روزنامه های بهار، توسعه، حیات نو، نوروز، همشهری و چند هفته نامه و ماهنامه و کمی روزنامه‌نگاری الکترونیکی تجربه های جالبی برایم گذاشته. تا سال ۱۳۸۲ از دنیای هنر بیرون نزدم چون تجربه نوشتن را با هنرمندان و از هنرمندان نوشتن آغاز کرده بودم ولی جریان جدید روزنامه‌نگاری پس از سال ۸۲ که به گونه ای جریان اجتماعی نویسی است مرا به این سمت هدایت کرد. روزنامه شرق و هم میهن تا این لحظه آخرین تجربیات نوشتن در روزنامه برای من بوده است. این دو روزنامه را جور غریبی دوست دارم. جوری که وارد دنیای شاعرانگی ام می کنند. در این ۱۰ سال فهمیده ام روزنامه‌نگاری نه ساده است و نه اتفاق که هر بار بیفتد و تقدیری یا سرنوشتی رقمی برایش بزند.