مکاتب اقتصادی و آموزش عمومی
بررسی آموزش از منظر مکاتب سوسیالیسم، نئوکلاسیک، شیکاگو، اتریش تقریبا همه اقتصاددانان، آموزش را «کالای عمومی» میدانند، اما نظر آنها درباره میزان مداخله دولت در امور آموزشی، تفاوتهای بنیادی دارد. افکار و آرای اقتصادی جهان امروز را در چهار یا پنج مکتب عمده میتوان دستهبندی کرد. همه این مکاتب درباره آموزش، دیدگاه خاص خود را دارند و این دیدگاهها، گاه در تعارض آشکار با یکدیگر قرار دارند.
سوسیالیسم و آموزش: سوسیالیستها جدیترین حامیان آموزش توسط حکومتها هستند و معتقدند هیچ کاری از جمله آموزش را نباید با منافع سرمایهداران پیوند زد. در متونی که تاکنون افراد و احزاب سوسیالیست در نقد آموزش خصوصی و دفاع از آموزش دولتی نوشتهاند، مبانی نظری مستقلی دیده نشده، بلکه احتجاج اصلی آنها این است که چون سرمایهگذار بخش خصوصی به دنبال نفع شخصی است، مدرسه یا دانشگاهی که سرمایهداران تاسیس کنند نمیتوانند خیر عامه را در بر داشته باشند. مشهورترین مثال سوسیالیستها درباره کامیابی آموزش دولتی، نمونه کوباست که گفته میشود در سالهای پس از انقلاب ۱۹۵۹، همه مردم را باسواد کرده است. البته سوسیالیستها هرگز به این پرسش پاسخ ندادهاند که چرا از سرزمینی که همه مردم آن باسوادند، هیچ بارقهای از دانش و تکنولوژی ندرخشیده است و کوبا همچنان کشوری فقیر و عقبمانده است.
نئوکلاسیکها و آموزش: نئوکلاسیکها که مهمترین شاخه آنها هواداران مکتب کینز هستند، بر خلاف سوسیالیستها معتقدند بخش خصوصی توانایی تولید برخی کالاها و خدمات عمومی مانند آموزش و حملونقل را دارند؛ اما در عین حال در یک مورد مانند سوسیالیستها سخن میگویند و مدعیاند کارهای زیربنایی مانند آموزش را نمیتوان به هوس سرمایهداران سپرد و لازم است که دولت در این زمینهها سرمایهگذاری کند. حتی در پارهای موارد، نئوکلاسیکها کاملا به سوسیالیستها نزدیک میشوند و برای حل پارهای مسائل، استفاده جمعی از امکانات را توصیه میکنند. نئوکلاسیکها و کینزیها نمیگویند مبنای نظری رجحان دولت بر بخش خصوصی چیست و صرفا مانندسوسیالیستها از نفعطلبی سرمایهداران نگرانند.
مکتب شیکاگو و آموزش: مکتب شیکاگو بخش خصوصی خوشبینتر است تا دولت؛ اما توصیه به حذف دولت از امور آموزشی توصیه نمیکند. به اعتقاد اقتصاددانان مکتب شیکاگو قطعا بخش خصوصی به لحاظ انگیزه و بهرهوری بیشتر، در ارائه خدمات آموزشی از دولت موفقتر است؛ اما دولت هم به گونهای خاص میتواند در آموزش عمومی مشارکت کند.
پیشنهاد پیروان مکتب شیکاگو این است که دولت به جای سرمایهگذاری مستقیم در مدارس و آموزشگاهها، پول آن را به خانوادهها بدهد و خانوادهها هر مدرسه خصوصی را که بهتر تشخیص میدهند، برای آموزش فرزندان خود برگزینند. استدلال اقتصاددانان مکتب شیکاگو برای این پیشنهاد این است که تولید کالاها و خدمات عمومی هم مانند دیگر کالاها است و به لحاظ نظری و عملی، بخش خصوصی در این زمینه تواناتر و کارآتر از دولت است.
مکتب اتریش و آموزش: در صفبندی مکاتب اقتصادی، مکتب اتریش کاملا در نقطه مقابل سوسیالیسم قرار دارد و توصیهها و تجویزهای آن عکس توصیهها و تجویزهای مکتب سوسیالیسم است. به اعتقاد واضعان و حامیان مکتب اتریش، تولید علمی از جمله آموزش مانند دیگر شاخههای تولید است و تنها بازارها توانایی عرضه مناسب و اقتصادی آن را دارند. دولتها توانایی تاسیس مدارسی را که از آزمونهای اقتصادی سربلند بیرون بیایند ندارند؛ زیرا دولتها با مصرفکنندگان کالاهای آموزشی تماس مستقیم و در نتیجه توانایی جذب اطلاعات و بازخوردهای فعالیتهای آموزشی خود را ندارند. از آنجا که جریان آموزش دولتی، جریانی یکسویه (از دولت به ملت) است، تحت تاثیر سلایق و تمنیات دولت قرار دارد و نه تنها متضمن نفع عمومی نیست، بلکه راه را برای هارمونی فرهنگی دولت هموار میکند. حال آنکه اگر آموزش توسط بخش خصوصی انجام شود، سرمایهگذار بخش خصوصی ناگزیر است، ترجیحات مصرفکنندگان کالای آموزشی خود را به دقت شناسایی کند. اگر در این راه کامیاب شود، پیشرفت میکند و اگر ناکام بماند، از صحنه رقابت حذف میشود و تولیدکنندگان کالای آموزشی بهتر، جای او را میگیرند.
ارسال نظر