حاکمیت شرکتی و معامله سهام
رضا گلستانی
جذب سرمایه در بازارهای معامله نیاز به تجزیه و تحلیل وضعیت سرمایهگذاری دارد و سرمایهگذاران براساس معیارهای مختلف ضمن مقایسه انواع سهام، در سهام خاصی سرمایهگذاری میکنند. قیمت سهام شرکتها یکی از بارزترین معیارهای سرمایهگذاری است که مبین ارزش شرکت برای سرمایهگذار است (حقیقت و ایرانشاهی، ۱۳۸۹). بنابراین مقایسه ارزش شرکتها یکی از روشهای بهبود فرآیند سرمایهگذاری است. سرمایهگذاران با شناخت عوامل موثر بر قیمت سهام شرکتها روند تغییرات قیمت و تغییرات ارزش شرکت را پیشبینی میکنند و بر این اساس تصمیمات لازم را برای خرید یا عدم خرید سهام اتخاذ میکنند.
رضا گلستانی
جذب سرمایه در بازارهای معامله نیاز به تجزیه و تحلیل وضعیت سرمایهگذاری دارد و سرمایهگذاران براساس معیارهای مختلف ضمن مقایسه انواع سهام، در سهام خاصی سرمایهگذاری میکنند. قیمت سهام شرکتها یکی از بارزترین معیارهای سرمایهگذاری است که مبین ارزش شرکت برای سرمایهگذار است (حقیقت و ایرانشاهی، ۱۳۸۹). بنابراین مقایسه ارزش شرکتها یکی از روشهای بهبود فرآیند سرمایهگذاری است. سرمایهگذاران با شناخت عوامل موثر بر قیمت سهام شرکتها روند تغییرات قیمت و تغییرات ارزش شرکت را پیشبینی میکنند و بر این اساس تصمیمات لازم را برای خرید یا عدم خرید سهام اتخاذ میکنند.
برای اکثر مردم به خصوص سهامداران شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار این سوال مطرح است که چگونه میتوان ارزش یک شرکت را بهطور صحیحی اندازهگیری کرد. درعمل دیده شده است که سهامداران از اطلاعات و معیارهای اشتباه برای قضاوت در مورد ارزش سهام شرکتها استفاده میکنند (خدایی و همکاران، ۱۳۸۹). عدم استفاده از معیارهای مناسب برای اندازهگیری عملکرد و ارزش سهام یک شرکت باعث میشود قیمت سهام شرکت به سمت ارزش واقعی آن سوق پیدا نکند و این امر معمولا موجب ضرر و زیان یک گروه از سهامداران و سود سرشار گروه دیگر خواهد شد. علاوه بر این، ارزشگذاری به مدیریت کمک میکند تا درکی از پیشرفت خود در ایجاد ارزش بیابد و از این طریق موفقیت یا شکست استراتژیها و ساختار مالی را بسنجد (مرادزاده و فرامرز، ۱۳۸۸). ارزش یک دارایی ناشی از مطلوبیت یا رضایت خاطری است که دارایی در مصرفکننده ایجاد میکند. ارزش به ذاتیات دارایی نیست بلکه به این است که آن دارایی در حال و آینده مطلوبیت ایجاد کند (صامتی، مرادیان تهرانی، ۱۳۸۶).
نتایج تحقیقی که به مقایسه نسبت اهرم مالی قبل و بعد از به کارگیری حاکمیت شرکتی در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته نشان میدهد که میانگین نسبت سود خالص به ارزش ویژه (ROE) در شرکتهای استفادهکننده از حاکمیت شرکتی و شرکتهایی که از حاکمیت شرکتی استفاده نمیکنند، تفاوت معناداری با یکدیگر ندارد. اما میانگین نسبت سود خالص به مجموع داراییها (ROA) در این دو نوع مدیریت شرکتی، تفاوت آماری با یکدیگر دارند. در زمینه میانگین نسبت ارزش دفتری کل بدهیها به ارزش دفتری کل دارایی در شرکتها نیز بعد از به کارگیری حاکمیت شرکتی با میانگین نسبت ارزش دفتری کل بدهیها به ارزش دفتری کل دارایی قبل از به کارگیری حاکمیت شرکتی نیز تفاوت آماری معناداری وجود دارد. نتایج پژوهشهای قبلی نشان میدهد که طرفداران حاکمیت شرکتی تمایل دارند تا با استفاده از عدم شفافیت و عدم آگاهی کافی سهامداران، زمینه افزایش قیمت سهام را فراهم کنند.
همچنین مدیرانی که از این روش استفاده میکنند، مدعی عمل بر اساس اصول و استانداردهای پذیرفته شده حسابداری هستند، در حالی که تحقیقاتی که بر اساس رویکرد اخلاقی انجام شده است، دلالت بر این دارد که آنها از این اصول و استانداردها برای گمراه کردن استفادهکنندگان از اطلاعات و مخفی کردن بدهی، جهت بهتر نشان دادن وضعیت شرکتها و سودآوری این شرکتها از حاکمیت شرکتی استفاده میکنند. سرمایهگذاران افزایش مطلوبیت نسبت مالی و نسبتهای سودآوری را نشانه مثبتی در شرکت در نظر گرفته و درنتیجه سودآوری آتی شرکت را خوشبینانه پیشبینی میکنند و برعکس کاهش مطلوبیت نسبت مالی و نسبتهای سودآوری را نشانه منفی در شرکت میدانند و سودآوری آتی شرکت را بدبینانه پیشبینی میکنند. با توجه به این یافتهها به سرمایهگذاران پیشنهاد میشود در زمان تصمیمگیریهای خود بهصورتهای مالی ارائه شده از سوی شرکتها توجه کنند و از اطلاعات مرتبط با روش شناسایی بهکارگیری حاکمیت شرکتی که منجر به مطلوب نشان دادن نسبت اهرم مالی میشود، استفاده کنند تا از این طریق بتوانند تصمیمات مناسبی برای خرید و فروش سهام شرکتها اخذ کنند.
ارسال نظر