دستاندازهای تامین مالی
ابوالفضل صمدی* «بازار سرمایه محملی برای تامین مالی بلندمدت و جذب منابع مالی مازاد در اقتصاد است، بازار سرمایه، چون در مقایسه با بازار پول ریسک بالایی دارد نرخ بازده مورد انتظار در آن بالا است. از طرفی نوسان ذات بازار سرمایه است چون دوره انتظار در این بازار طولانی است بنابراین ریسک آن بالا است زیرا دارایی مورد معامله در آن در زمان طولانی نوسان بیشتری دارد. » این جملات زیبا و دلفریب بیشتر برای توجیه رفتار فعالان بازار در کوتاهمدت مصرف دارند، اما در پس این جملات زیبا زیانهای کلانی نهفته است. هدف نگارنده یادآوری برخی مطالب ورای این ادبیات زیبا است.
ابوالفضل صمدی* «بازار سرمایه محملی برای تامین مالی بلندمدت و جذب منابع مالی مازاد در اقتصاد است، بازار سرمایه، چون در مقایسه با بازار پول ریسک بالایی دارد نرخ بازده مورد انتظار در آن بالا است. از طرفی نوسان ذات بازار سرمایه است چون دوره انتظار در این بازار طولانی است بنابراین ریسک آن بالا است زیرا دارایی مورد معامله در آن در زمان طولانی نوسان بیشتری دارد.» این جملات زیبا و دلفریب بیشتر برای توجیه رفتار فعالان بازار در کوتاهمدت مصرف دارند، اما در پس این جملات زیبا زیانهای کلانی نهفته است. هدف نگارنده یادآوری برخی مطالب ورای این ادبیات زیبا است. Q
بازار سرمایه به لحاظ جایگاه خویش در اقتصاد هر کشوری میتواند نقش بسیار مهمی را ایفا کند (یا سازنده یا ناکارآمد). این بازار یکی از بالهای تحقق برنامههای کلان اقتصادی هر کشوری است و برای اینکه بتواند جایگاه خویش را حفظ کند باید برنامهها و مقررات خویش را همسو با برنامههای کلان اقتصادی کشور تنظیم و با آگاهی از ساختار اقتصادی و با شناسایی بازارهای پول و سرمایه بتواند نقش سازندهای را برای خود تعریف کند. به همین دلیل، باید استراتژیها به طور کامل در چارچوب ماهیت بازار سرمایه؛ بلندمدت، به دور از هیجان و اعمال سلیقه تعریف شود.
همان طور که مدیریت نادرست نقدینگی یا عدم اتخاذ سیاستهای پولی درست و مدیریت نادرست منابع ارزی، یا سوءمدیریت تراز تجاری اقتصاد کشور را بیمار کرده و هدفگذاری آتی را ناممکن میسازد، اختلال بازار سرمایه هم به همان اندازه به آینده اقتصادی لطمه وارد میکند.
در سال گذشته همگان شاهد فعالیت بازار سرمایه و به طور اخص بازار سهام بودهاند. بازده بالا و ریسک کم یا بازده پایین و ریسک بالا و رکود، شرایطی متفاوت بود که در کمتر از یک سال در بازار سرمایه که نگاهی بلندمدت به آینده دارد رخ داده است که بسیار جای تامل دارد. اگر برنامههای بلندمدت به این میزان نوسان دارد پس برنامههای کوتاهمدت چه میشود؟
در اقتصاد رقابتی، زمانی که در یک حوزه فعالیت به هر دلیلی حاشیه سود بالا باشد رقبای جدیدی وارد بازار شده و به مرور زمان با تغییر شرایط فعالیت، حاشیه سود کاهش یافته گاهی اوقات موجب زیان عدهای هم میشود. به باور نگارنده در این یک سال هم -با فرض شناخت اقتصاد کشور و کاستیها و مشکلات آن- امید کسب بازده بالاتر از تورم به دلایل گوناگون علت اصلی جذب نقدینگی از بازارهای رقیب مانند مسکن، طلا، ارز و حتی سپردههای بانکی به بازار سهام بوده است. عواملی که باعث شکلگیری این امید در سطح خرد و کلان شد از این قرارند: نخست رشد نرخ ارزهای خارجی به ویژه دلار و به تبع آن افزایش سودآوری شرکتهای صادراتمحور، دوم؛ موضوع انتخابات و خوشبینی عمومی و افزایش امید به آینده به خاطر رفع احتمالی برخی تحریمها و گشایش روابط بینالمللی و افزایش فروش نفت و کسب درآمدهای ارزی به دنبال توافق هستهای این موضوعات بنیادینی بودهاند که بخشی از رشد بازار سهام را سبب شدهاند و بدنه کارشناسی بازار سهام نیز تا اینجا کاملا موافق رشد قیمتها هستند. اما آنچه به نظر میرسد به بهانه این عوامل به ارزیابی بیش از ارزش ذاتی سهام شرکتها منجر شد، همان مشکل
همیشگی اقتصاد کشور یعنی نقدینگی است.
به هر حال نقدینگی هوشمند است و به هر بخشی از اقتصاد که انتظار حاشیه سود بالایی داشته باشد هجوم میآورد اما در این میدان برنامههای مدیران کلان اقتصادی برای کنترل، آثار مخرب هجوم نقدینگی طرف مقابل آن قرار دارد. بنابراین هجوم نقدینگی هنگامی اثر تخریبی دارد که هیچ برنامهای برای مقابله با آن وجود ندارد. دقیقا اینجا است که نقش سازمان ناظر مفهوم پیدا میکند و در بسیاری اوقات حضور حساس این ناظر قدرتمند احساس میشود، اما متاسفانه نقدینگی با تمام قدرت و بدون هیچ مزاحمتی در بازار سهام تاخت و آنچه رخ داد رشد یکپارچه قیمت سهام و در نهایت گزارش افتخارات شاخص بوده است.
به هر روی آنچه اینک شاهد هستیم واقعیت بسیار تلخی است که تمام تلاشهای سالهای گذشته را زیر سوال میبرد، زیرا تمامی هدفگذاریها حرکت به سمت بازار کارآ بوده است اما آنچه شاهد هستیم در عمل گونه دیگری است. زیرا شاخصه بازار کارآ، نقدشوندگی بالا، رقابت سالم، عدم دستکاری، عدم محدودیت، رعایت اصل مالکیت و... است. علاوه بر مسائل ساختاری موثر بر چرایی رشد و تنزل ارزش سهام در بازار، موارد افزایش خوراک گاز صنعت پتروشیمی، افزایش نرخ بهره مالکانه معادن، عرضه بیمحابا و بیموقع سازمان خصوصیسازی را نیز باید به آن افزود که همگی دست به دست هم داده و در یک شرایط بسیار حساس به بیاعتمادی در بازار سهام دامن زدند که در نهایت با کاهش بازده انتظاری به دلایل بالا، فعالان بازار سرمایه (که به طور عمده حقیقی و دارای نگاه سوداگرانه و با هدف کسب بازده بالاتر بودند) فرار را بر قرار ترجیح دادند.
*کارشناس بازار سرمایه
ارسال نظر