مسعود غلام‌زاده لداری* بی‌تردید دهه گذشته، دوران طلایی خصوصی‌سازی‌ها از طریق واگذاری سهام شرکت‌ها در بازار سرمایه ایران بوده است. عرضه سهام شرکت‌های عظیم نفتی، پتروشیمی، پیمانکاری، فولادی، حمل‌و‌نقل، بانک‌ها، بیمه‌ها، هلدینگ‌ها و مخابرات در بورس اوراق بهادار تهران در همین سال‌هامحقق شده است. بر کسی پوشیده نیست که خصوصی‌سازی در این حجم نمی‌تواند بی‌نقص باشد. بدیهی است که اگر به گذشته نگاه کنیم، نواقص را بهتر ببینیم و تصور کنیم که اثربخشی خصوصی‌سازی و واگذاری‌ها بدون این نواقص دو‌چندان می‌شد. اما نادیده گرفتن تلاش‌های انجام شده، نپرداختن به آن و ارج ننهادن به آن نیز از انصاف به دور است. امروزه شاهد آن هستیم که جزئیات اطلاعات مالی و عملیاتی شرکت‌های عظیم (مثل مخابرات ایران، بانک ملت، بانک تجارت، بانک صادرات، پست بانک، هلدینگ پتروشیمی خلیج فارس، مدیریت پروژه‌های نیروگاهی مپنا، پتروشیمی فن‌آوران، پالایشگاه بندرعباس، پالایشگاه اصفهان، پالایشگاه تبریز، پالایشگاه تهران، پالایشگاه لاوان، بیمه دانا، بیمه آسیا، بیمه البرز، فولاد مبارکه، فولاد خراسان، ملی صنایع مس ایران، کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران، حمل‌‌و‌نقل بین‌المللی خلیج فارس و ...) در بازار سرمایه در دسترس عموم قرار می‌گیرد و بر ثروت سهامداران تاثیر می‌گذارد. حادثه آتش‌سوزی کوچک در یک شرکت نفتی سریعا در رسانه‌های بازار سرمایه مخابره می‌شود، اثر نوسانات نرخ ارز و نرخ سود بانکی و سایر متغیرها بر عملکرد شرکت‌هایی که تا دیروز دولتی بودند، تجزیه و تحلیل می‌شود و در دسترس عموم قرار می‌گیرد، هزینه قابل تحمیل به سهامداران شرکت‌ها در مقررات‌گذاری‌ها درنظر گرفته می‌شود و ... شرکت‌هایی که گزارشگری مالی به عموم از طریق آنها در حد یک رویا بود، امروز عملکرد سه ماهه خود را نیز در معرض عمومی قرار می‌دهند و بعضا موظفند عملکرد سرمایه‌گذاری‌های خود را به‌صورت ماهانه گزارش نمایند (شرکت‌های هلدینگ و سرمایه‌گذاری). اکنون، مدیران این شرکت‌ها باید در مجامع عمومی حاضر شوند و نسبت به وضعیت مالی و عملکرد مالی گذشته و برنامه‌های آینده شرکت پاسخگو باشندو کارآیی آنها با شرکت‌های مشابه مقایسه می‌شود. دولت نیز از این خصوصی‌سازی‌ها بی‌بهره نبوده است. برای مثال، وقتی مدل کسب و کار پالایشگاه‌ها قبل از ورود به بورس از حالت حق‌العمل‌کاری به خرید خوراک و فروش فرآورده‌ها تغییر یافت، میزان سود این شرکت‌ها افزایش و در نتیجه عواید دولت از محل مالیات بر درآمد این شرکت‌ها رشد چشمگیری داشته است. شرکت‌های دیگر نیز پس از ورود به بورس با فشار افزایش سودآوری از طرف سهامداران مواجه شدند که این موضوع موجب افزایش مالیات بر درآمد شرکت‌های عرضه شده (یعنی افزایش درآمد دولت) نسبت به دوران قبل از واگذاری گردیده است.قبل از ورود شرکت‌ها به بورس، مالیات دریافتی از شرکت‌های دولتی چیز جدیدی به دولت اضافه نمی‌کرد، به عبارت دیگر از یک جیب دولت به جیب دیگر خودش پرداخت می‌شد. اما اکنون بخشی از مالیات دریافتی از شرکت‌های واگذار شده از سهامداران غیردولتی (حقیقی/حقوقی) اخذ می‌شود (به نسبت درصد مالکیت آنها) و این یعنی افزایش خالص عواید دولت. از طرف دیگر، عرضه بلوکی سهام شرکت‌هایی که کشف قیمت نمودند، با قیمت بالاتر از قیمت خرده‌فروشی سهام در بازار، نیز فرصت خوبی برای کسب عایدی و جبران کسری نقدینگی دولت بوده است. خلاصه اینکه تجربیاتی در یک دهه گذشته در کشور شکل گرفته است، نظام پاسخگویی شرکتی بهبود یافته است و شاید مهم‌تر از همه اینکه خصوصی‌سازی موجب توسعه بازار سرمایه شده است. ارزش بازار همین چند شرکت اشاره شده در بالا در بازار سرمایه بالغ بر ۱۸۲ هزار میلیارد تومان است که حدود۴۰ درصد ارزش بازار سرمایه ایران را تشکیل می‌دهند. ضریب همبستگی شاخص بازار سرمایه ایران با وضعیت شرکت‌های مزبور بسیار قابل توجه است (در برخی مواقع بالای ۹۰ درصد).از یک طرف، نقش بازار سرمایه در تسهیل فرآیند خصوصی‌سازی‌ها و نیز تجهیز منابع عمومی به منظور موفقیت عرضه سهام شرکت‌های دولتی در بورس را نباید فراموش کرد، ولی از طرف دیگر، آنچه مسلم است این که بازار سرمایه ایران از این فرصت طلایی نهایت سود را برده است. فرهنگ سرمایه‌گذاری و پس انداز مردم نیز در این دوره به‌واسطه سودآور بودن عرضه‌های اولیه و بازده مناسب سرمایه‌گذاری در سهام شرکت‌های عرضه شده متحول شده است. بنابراین نبایددستاوردها را دست کم گرفت. خصوصی‌سازی‌های یک دهه گذشته عمدتا محصول مشترک تلاش‌های مدیران و کارشناسانی از وزارتخانه‌ها، شرکت‌های مادرتخصصی، سازمان خصوصی‌سازی، شرکت‌های واگذار شده، سازمان بورس و اوراق بهادار، شرکت بورس و اوراق بهادار تهران، فرابورس ایران و در نهایت سرمایه‌گذارانی که سهام شرکت‌های واگذار شده را خریداری نمودند، بوده است و نباید نگاه سیاسی به آن داشت.این تجربه بزرگ باید به رشته تحریر درآید و جزئیات آن در صفحه تاریخ اقتصاد ایران ماندگار بماند. اینکه شرکت‌های واگذار شده هنوز به کارآیی لازم دست نیافته‌اند مساله دیگری است که باید در دوره جدید به آسیب‌شناسی و حل و فصل آن پرداخت. جالب است که کشورهایی به خصوصی‌سازی‌های خود می‌بالند که حجم کار در آنها در حد کشور ما نبوده است. آنها حتی با افتخار اقدام به مستندسازی تجربیات خود نموده‌اند، کاری که ما ایرانیان چندان به آن اعتقاد نداریم. مستندسازی تجربیات خصوصی‌سازی‌های بزرگ در ایران و انتشار آن در سطح بین‌المللی کاری است که باید با افتخارانجام شود تا چشم‌انداز جایگاه بخش خصوصی در ایران برای دنیا روشن شود و به درک سرمایه‌گذاران خارجی نسبت به فرصت‌های سرمایه‌گذاری در ایران بیافزاید. آیندگان نسبت به گذشتگان براساس مستندات قضاوت خواهند کرد و اگر نسبت به مستندسازی تجرییات و رویدادهای بزرگ کشور اقدامی صورت نگیرد، هویتی برای این رویدادها در آینده باقی نخواهد ماند. بنابراین پیشنهاد می‌شود تا دیر نشده و تجربیات به بوته فراموشی سپرده نشده است، کارگروه مستندسازی خصوصی‌سازی‌های چند سال گذشته متشکل از مدیران و کارشناسانی از وزارتخانه‌ها، شرکت‌های مادرتخصصی، سازمان خصوصی‌سازی، شرکت‌های واگذار شده، سازمان بورس و اوراق بهادار، شرکت بورس و اوراق بهادار تهران، فرابورس ایران، اقدام به مستندسازی خصوصی‌سازی‌های انجام شده از طریق بازار سرمایه نماید. باید توجه شود که منظور از مستندسازی، صرفا ثبت اعداد و ارقام واگذاری نیست، بلکه ابعاد مختلف و تجربیات قبل، حین و بعد از واگذاری‌ها باید به کمک افرادی که از نزدیک با این پدیده اقتصادی در تماس بوده‌اند، مستند شود. پیشنهاد می‌شود مدیریت فرآیند مستندسازی نیز بر عهده یکی از کانون‌ها یا انجمن‌های حرفه‌ای فعال در حوزه مالی و سرمایه‌گذاری نهاده شود و تامین مالی آن از طریق مراجع اشاره شده در بالا صورت پذیرد.

*مدرس دانشگاه و کارشناس بازار سرمایه