علیرضا باغانی «بورس، بازدهی ۸۸ درصدی، پول روی پول، علامت هشداردهنده و دیگر هیچ» این شرح حالی کوتاه از اوضاع و احوال کنونی بازار سرمایه ایران است، شرایطی که سبب شد هر روز هزار واحدی بر ارتفاع شاخص بورس افزوده شود و بازار سهام بتواند هر روز سرمایه‌گذاران زیادی را به سمت خود جذب کند. اما آیا رشدهایی این‌گونه طبیعی است و آیا اساسا حبابی در بازار کنونی مشاهده می‌شود؟ و اینکه چرا نگرانی‌هایی از ادامه رشد بازار سهام وجود دارد؟ اتفاقی که هم‌اکنون در بورس تهران شاهد آن هستیم حاصل متغیرهای سیاسی و اقتصادی رخ داده طی یک سال اخیر در کشور است، از یک طرف طی یک سال گذشته یعنی از مهر ۹۱ تاکنون تورمی کم‌سابقه در کشور شاهد بودیم و فارغ از آمارهای کلاسیک بانک مرکزی همه چیز در کشور ۲ تا ۳ برابر رشد کرده است. از کالاهای مصرفی گرفته تا قیمت مسکن و سایر نیازهای مردم. دلیل این رخداد هم رشد قابل توجه نرخ دلار بود و چون ایران هم اصولا یک کشور واردکننده محسوب می‌شود، لاجرم باید خود را با رشد قیمت دلار تطبیق می‌داد. پس در ابتدا قیمت مواد اولیه رشد کرد و با فاصله‌ای قابل توجه هم به نرخ محصول نهایی افزوده شد. این رخداد سبب شد که هم اثرات افزایش نرخ ارز در قیمت تمام شده محصول شرکت‌ها جبران شود و هم در این شرایط تورمی، فراتر از رشد قیمت مواد اولیه، قیمت فروش محصول شرکت‌ها هم با رشد مواجه شود. پس یک متغیر مهم رشد سودآوری شرکت‌های بورسی که توانست پیش‌بینی سود شر کت‌های بورسی را از ۳۰ هزار میلیارد تومان سال ۹۱ به ۴۶ هزار میلیارد تومان در شرایط کنونی برساند و اساسا به رشدهای پی در پی شاخص بورس منجر شود، به شرایط تورمی مربوط می‌شود. شرایطی که هرچند افسارگسیخته به نظر می‌رسید، اما تازه P/E (نسبت قیمت به درآمد) بورس را به عدد ۷ مرتبه رسانده است که نزدیک به عدد سال ۹۰ است، یعنی قبل از رشد نجومی قیمت دلار. به‌آن معنی که رشد قیمت سهام در بورس تقریبا متناسب با پیش‌بینی سود شرکت‌ها بوده است و هنوز جا برای رشد قیمت سهام برخی شرکت‌ها وجود دارد، البته تاکید می‌شود که نه همه شرکت‌ها. اما عامل دیگری که سبب شد سرعت تطبیق بورس با تورم بی‌سابقه پرشتاب شود، امیدواری‌های رخ داده در عرصه سیاسی کشور است. به هر حال دکتر روحانی ۴ ماهی است که در عرصه سیاسی کشور به عنوان چهره‌ای اعتدالگرا و متفاوت با ۸ سال گذشته در قامت رییس‌جمهور ظاهر شده است. شعار تدبیر و امید را سر داده، در نیویورک مذاکراتی مثبت داشته و صحبت حساسیت‌برانگیزی هم در سازمان ملل نداشته که هیچ؛ حتی با رییس‌جمهوری آمریکا نیز پس از ۳۴ سال از گذشت انقلاب تلفنی صحبت کرده است. اینها اتفاقات قابل اعتنایی است که به سرعت در کشور رخ داده و هنوز برای خیلی‌ها قابل هضم نیست، به هر حال طبیعی است که این اتفاقات به سرعت روی شرایط اقتصادی کشور اثر می‌گذارد. یعنی بورس همگام با خوش‌بینی‌ها و امیدواری‌ها از آینده کشور و از طرف دیگر به عنوان تنها بازار قابل سرمایه‌گذاری در شرایط کنونی چاره‌ای جز جذب بخشی از نقدینگی ۴۹۲ هزار میلیارد تومانی نداشته است و تصور کنید اگر حتی ۱۰ درصد این نقدینگی شناور در کشور هم وارد بورس شده باشد، بورس آیا شرایط متفاوت‌تری از اوضاع کنونی باید داشته باشد؟ پس بورس تهران که تا اینجای کار ارزش خود را بر مبنای دلار ۳ هزار تومانی به ۱۱۶ میلیارد دلار رسانده است (ارزش فرابورس هم در شرایط کنونی معادل ۶۷ هزار میلیارد تومان یعنی ۲۲ میلیارد دلار برآورد می‌شود) لاجرم به رشد بوده است و سخن گفتن از عبارت کلیشه‌ای حباب درباره این بازار کنونی چندان کارشناسانه، منطقی و قابل پذیرش نیست. اما از اینجای کار به بعد چه ...؟ در پاسخ باید گفت که از این جای کار به بعد بورس باز هم جای رشد دارد و رشدهای آن را می‌توان در بعد کلی منطقی و در بعد جزئی خطرناک تعبیر کرد. در بعد کلی به هر حال شرکت‌های بزرگ بورس به شدت در معرض تعدیل عایدی قرار دارند و هرچه سود آنها افزایش یابد، طبیعی است که به رشد قیمت سهام و به تبع آن رشد شاخص بازده نقدی و قیمت بورس منتج شود. اما به هر حال این رشدهای سنگین و اعجاب‌انگیز در شمار زیادی از صنایع بورس تهدیدی بزرگ به شمار می‌رود و به‌زعم کارشناسان قیمت سهام در شمار زیادی از صنایع و شرکت‌ها به حدی غیرمنطقی رشد کرده است. سهامی که ورود به آن می‌تواند به عنوان خرید یک دارایی گران توسط سهامداران جدید تلقی کرد و در نهایت به زیان قابل توجه سهامداران تازه‌وارد منتج شود. در این جا لازم است البته به سهامداران غیرحرفه‌ای این نکات را تذکر داد که اگر بورس تا این جای کار ۸۸ درصد رشد کرده است به منزله سود ۸۸ درصدی یک سهامدار نیست، بلکه این به معنای رشد کل بازار سرمایه است و اگر یک سهامدار، سهام همه شرکت‌های بورس را داشت، هم‌اکنون این قدر سود شناسایی می‌کرد. اما برای کنترل این شرایط به نظر می‌رسد وظایفی برعهده نهاد ناظر بازار سرمایه و حقوقی‌های بازار است. اول اینکه نهاد ناظر بازار سرمایه باید شرایط ورود شرکت‌های جدید به بازار سرمایه را تسهیل کند و شرکت‌های مانده در پشت درهای بورس هرچه سریع‌تر روانه بورس شوند، اگر می‌توان شرایط آسان‌تری را برای ورود شرکت‌ها به بازار اتخاذ کرد از آن مضایقه نکرد تا بتوان از طریق این راهکار عطش تقاضای خرید در بازار فعلی را پاسخ داد. از طرفی دیگر حقوقی‌ها باید نسبت به عرضه سهام در بورس مبادرت کنند، به این معنی که در بازار کنونی قاعده «صف‌نشینی» می‌تواند زیانبار باشد و حقوقی‌هایی که عرضه سهام به قبضه مدیریتی آنها در شرکت زیرمجموعه اثر منفی نمی‌گذارد، باید سهم عرضه‌کنند تا سطح میانگین سهام شناور آزاد در بورس از عدد ۷/۲۰ درصد فعلی هم فراتر رود. در پایان به همه بازیگران بازار سرمایه توصیه می‌کنیم اگرچه شرایط کنونی بازار را به طور کلی نگران‌کننده نمی‌دانیم، اما تحرکات سفته بازانه در سهام کوچک، عدم عرضه اولیه جدید سهام، عرضه نشدن صف‌های خرید و هیجانی جلوه دادن شرایط بورس می‌تواند خرید سهام برای غیرحرفه‌ای‌ها را به بدترین خاطره سرمایه‌گذاری‌شان تبدیل کند و آثار زیانباری را همراه داشته باشد، پس توصیه‌های بازار داغ فعلی را جدی بگیرید و بگذارید بازار کمی نفس بکشد.