نقدی بر نوشتار «راز عقب ماندگی جامعه حسابداران رسمی ایران»
آسیبشناسی وارونه
دکتر مصطفی دیلمیپور* من در این نوشتار در گرفتن شاهد مثال از نویسندگان و شعرای بزرگ دریغ نورزیده و کوشش کردهام کوتاهی و ضعف کلامم را با بهرهگیری و نقلقول مناسب از آنان جبران کنم. همچنین امیدوارم نوشتارم موجب رنجش احدی نشده و از وادی ادب نیز پا فراتر نگذاشته باشم. زندهیاد شاملو در شعر با چشمها میگوید: ای کاش میتوانستم یک لحظه میتوانستم ای کاش بر شانههای خود بنشانم این خلق بی شمار را، گرد حباب خاک بگردانم تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست و باورم کنند. ای کاش، میتوانستم.
دکتر مصطفی دیلمیپور* من در این نوشتار در گرفتن شاهد مثال از نویسندگان و شعرای بزرگ دریغ نورزیده و کوشش کردهام کوتاهی و ضعف کلامم را با بهرهگیری و نقلقول مناسب از آنان جبران کنم. همچنین امیدوارم نوشتارم موجب رنجش احدی نشده و از وادی ادب نیز پا فراتر نگذاشته باشم. زندهیاد شاملو در شعر با چشمها میگوید: ای کاش میتوانستم یک لحظه میتوانستم ای کاش بر شانههای خود بنشانم این خلق بی شمار را، گرد حباب خاک بگردانم تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست و باورم کنند. ای کاش، میتوانستم. برتولت برشت در نمایشنامه زندگی گالیله میگوید: آنکه حقیقت را نمیداند فقط نادان است، اما آنکه حقیقت را میداند و آن را دروغ مینامد، تبهکار است. این چه دانستنی است که با چنان تاکیدی مورد توجه گالیله هست؟ دانش است یا دانایی؟ اگر بر گذشته آموزشی سالیان خود نظر بکنیم فرآیند انباشت دانش را به روشنی خواهیم دید بی آنکه برون آمد آن دانایی باشد. با چنین آغازی بر این نوشتار امیدوارم حاصل بحثهای ما به آسیبشناسی حرفه حسابرسی و حسابداری در کشورمان کمک کند. وقتی که دست به قلم میبری باید تبعات و مسوولیتهای آن را بدانی و فقط در فکر دفاع از موضع خود به هر قیمتی نباشی. آیا هیچگاه با خود اندیشیدهایم که هر گاه که بحثی در میان بوده در زمان گفتار طرف بحث، ما به بیانات او دقت کردهایم یا خود را آماده پاسخگویی به او میکردیم فارغ از اینکه چه بسا ما با هم، هم نظر هم بودهایم، ولی با هنر قطع کلامی با مطلع «نه، ببخشید، میان کلامتان»، رشته کلام را بدست گرفته و حریف را شکست داده یا با پرخاش به بحث خاتمه دادهایم. من تلاش خواهم کرد که در بحث خود از چنان فناوریهایی استفاده نکنم. به عنوان عضوی از جامعه حرفهای حسابداری و حسابرسی ایران از بدو تاسیس سازمان حسابرسی تا امروز شاهد عملکرد آن بودهام. دورههایی را دیدهام که سازمان حسابرسی با پشتوانه دولتی خدمات قابل تقدیری به حرفه حسابداری و حسابرسی عرضه کرده بود، سازمان حسابرسی دانش حرفهای را در سالهای پس از انقلاب به جامعه حرفهای ایران وارد کرد، روزگاری که هیچ موسسه یا نهادی حاضر به یک ریال سرمایهگذاری برای پیشرفت این حرفه در ایران نبود. موقعیت و عملکرد امروز آن سازمان را نیز نظاره کرده و آثار و نقش آن را در زندگی حرفهای خود و سایر همکاران خود میبینم. همانطور که در ارزیابی نقش و اثرگذاری سازمان حسابرسی به دورههای مختلف آن توجه میکنیم، باید رویکرد آن را در دو وجه استاندارد نویسی و تصدیگری حرفهای نیز مورد ملاحظه قرار دهیم. من باور دارم که دنیای امروز ما با روزگار پدید آمدن سازمان حسابرسی تفاوتهای فاحشی کرده است، اگر در شرایط خاص آن روز، سازمان حسابرسی سازمانی مترقی و انگیزه و محرک حرفه حسابرسی و حسابداری در ایران بود، امروز با نقشهای قانونی در وجوه استانداردنویسی و تصدیگری حرفهای به مانع پیشرفت حرفه تبدیل شده است. نقش امروز سازمان حسابرسی به عنوان سازمانی حرفهای- سیاسی با استقلال اسمی و ادعایی و نه واقعی به تعریف حرفهای آن به جمع اضداد تبدیل شده است. حرفه با معیار و استاندارد کار میکند و سیاست، عموما با معیار و استاندارد و چه بسا با ارزشهای اخلاقی هم بیگانه است و چنین است که سازمان حسابرسی دچار سر در گمی شده است. تمام آنچه که مرا به این نتیجهگیری و جمعبندی درباره نقش آینده سازمان حسابرسی رسانده است، در ادامه ارائه خواهم کرد؛ ولی از آنجا که باور دارم عدهای دوست دارند که سریع آخر مقاله را بدانند پیش از وارد شدن به بحث استقلال و تبعات عدم استقلال و پیامدهای آن به مصداق شعر مولانا که گفت: هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من سر من از ناله من دور نیست لیک چشم و گوش را آن نور نیست هر که را جامه ز عشقی چاک شد او ز حرص و جمله عیبی پاک شد پیشنهاد میکنم که: سازمان حسابرسی به موجب قانونی در خور به موسسه حسابرسی داخلی دولت، تغییر نقش داده و کنترلهای داخلی نظامهای مالی دولت را ارتقا دهد. نقش تصدیگری حرفه حسابرسی مستقل سازمان حسابرسی به موسسات حسابرسی بخش خصوصی که هم اینک رو به فزونی است، واگذار شود که هم با استقلال حرفهای واقعی به کار خود بپردازند و هم با افزایش درآمد موسسات امکان ارتقای کیفی خدمات حسابرسی در کشورمان و شرایط لازم برای بزرگتر شدن موسسات حسابرسی فراهم شود. نقش استاندارد نویسی سازمان حسابرسی نیز به مجموعهای حائز شرایط و ترکیبی از جامعه حسابداران رسمی ایران، انجمن حسابداران خبره ایران، انجمن حسابداری ایران، بورس اوراق بهادار، نمایندگان واقعی صنایع مختلف و حسب مورد دیوان محاسبات و وزارت امور اقتصادی و دارایی واگذار شود. اگر روزگاری رسید و این شرایط برای ارتقا و استقلال حرفه حسابرسی فراهم شد و نسلی از حسابداران و حسابرسان ایرانی از برکت عملی شدن این پیشنهاد و پیشنهادهایی مشابه به واقعیت بهرهمند شدند به یاد بیاورند که نسل پیش از آنان راه صواب را نشان داده بودند و برای حصول و به دست آمدن آن هر چه توانستند کردند، آنگاه است که به قول حکیم نیشابور، عمر خیام که گفت: یاران بموافقت چو دیدار کنید باید که زدوست یاد بسیار کنید چون باده خوشگوار نوشید بهم نوبت چو بما رسد نگونسار کنید اینجانب نویسنده نوشتار «راز عقب ماندگی جامعه حسابداران رسمی ایران» را خوب میشناسم و ایشان نیز بنده و موسسه حسابرسی ما را و میدانند که از رانتهای مورد نظر ایشان هرگز بهرهمند نشدهام و اگر غم نان به شرف حرفهایام مجال دهد تا پایان دوره کاریام نه خود و نه موسسه حسابرسی که به آن تعلق دارم در چنان روابطی قرار نخواهیم گرفت و از چنان رانتهایی نیز بهره نخواهیم گرفت؛ زیرا باور داریم: گر بدینسان زیست باید پاک من چه نا پاکم اگر ننشانم از ایمان خود، چون کوه یادگاری جاودانه، بر تراز بی بقای خاک آقای دکتر موسی بزرگ اصل گزارشهای منتشره موسسه ما را نیز ملاحظه کرده و بر کیفیت آن آگاهی دارند. اگر امروز من احساس مسوولیت کرده و نظرات ایشان را نقد میکنم از احترام شخصی من به ایشان که در مقالات متعدد خود بیان کردهام چیزی کم نمیکند و چه بسا که بستری برای نزدیکی افکارما اهالی حرفه فراهم کند. ایشان از طریق مقالات منتشره تا حدودی نظرات بنده را میدانند و اطلاع دارند که نظرات ایشان را در اغلب حوزهها از جمله استقلال سازمان حسابرسی مقبول و منطبق بر منافع حرفه حسابرسی ایران نمیدانم؛ ولی مطالب منتشر شده به قلم ایشان را دوست دارم و با دقت مطالعه میکنم؛ زیرا هر مطلب منتشر شده از سوی ایشان بستر نوشتن چند مقاله متقابل و زمینه تضارب آرا را فراهم میکند. همین نوشتار «راز عقب ماندگی جامعه حسابداران رسمی ایران» به قلم ایشان حاوی نکاتی است که جای بحث بسیار دارد که اگر اجازه دهید به آن بپردازیم: روششناسی نویسنده محترم مقاله را وانهاده و به جمعبندی ایشان در مکاشفه «راز عقبماندگی جامعه حسابداران رسمی ایران» میپردازم، البته شأن بهرهگیری از واژه «راز» در عنوان مقاله ایشان بر من روشن نیست؛ زیرا به لحاظ لغوی «راز» یا «سر» مطلبی پنهان است که بر کسی یا گروهی آشکار و بر سایرین پوشیده باشد. نویسنده در مقاله خود چنین سر مگویی را فاش نکرده، بلکه به واکاوی دلایل عقب ماندگی جامعه حسابداران رسمی ایران از منظر خود پرداخته است. رازی که ایشان به بیان آن پرداخته اند و آن را دلیل عقب ماندگی جامعه حسابداران رسمی ایران عنوان کردهاند، همانا رانت و رانتخواری و لابیگری است. آیا جامعه حسابداران رسمی ایران سازمانی عقب مانده است؟ و آیا رانت و رانت خواری و لابیگری دلیل کافی برای اطلاق عنوان عقب مانده به جامعه حسابداران رسمی ایران است؟ استقلال و کیفیت نسبی گزارشهای سازمان حسابرسی نیز تکمله مطلب ایشان در ادامه ادعای عقبماندگی جامعه حسابداران رسمی ایران شده است. شاهکار کلامی نویسنده در مقاله مزبور نه عقب ماندگی جامعه حسابداران رسمی ایران بلکه، تاکید بر استقلال سازمان حسابرسی به پشتوانه قانون است. من به عنوان عضوی از حرفه حسابرسی ایران از سال ۱۳۷۲ یعنی زمان شروع همکاری خود با پروژههای بانک جهانی در ایران استقلال در سازمان حسابرسی را مورد تردید قرار داده و در هر نوشتاری به بیان گوشهای از دلایل عدم استقلال سازمان حسابرسی پرداختهام، اما همواره پرسشهایم بیپاسخ ماندهاند. امروز به یکی از آخرین دلایل و شواهد عدم استقلال سازمان حسابرسی اشاره میکنم که اگر این عدم استقلال نیست پس چیست؟ به تازگی سازمان حسابرسی در حوزه تصدیگری حرفهای خود رفتاری غیرحرفهای با استاندارد تجدیدنظر شده حسابداری شماره ۱۶ انجام داده و با ورود به حوزه سیاست اقتصادی و نه اقتصاد سیاسی به تعبیری به استاندارد ۱۶ حسابداری دست زده است که به جای منافع سرمایهگذاران و سهامداران از طریق به حساب نگرفتن تفاوت تسعیر نرخ ارز تسهیلات دریافتی از صندوق ذخیره ارزی و در نتیجه کاهش هزینههای مالی شرکتهای مقروض و افزایش سود مشمول مالیات آنان به ازدیاد منابع مالیاتی دولت کمک کرده است. ایجاد حبابهای بالقوه قیمتی در شرکتهای حسابرسی شده توسط سازمان حسابرسی به دلیل بالاتر نشان دادن سود هر سهم سال ۱۳۹۱ این قبیل شرکتها و حتی تقسیم سود غیرقانونی در مجامع عمومی عادی سالانه برخی از شرکتهای مورد بحث بدون ترس و واهمه از تبعات و مجازاتهای مندرج در اصلاحیه قانون تجارت، از عوارض دیگر برخورد غیرحرفهای سازمان حسابرسی با استاندارد حسابداری تجدیدنظر شده ۱۶ است. اضافه میکنم که سرمایهگذاران بالقوه آتی هزینه تسعیر سال ۱۳۹۱ را در سالهای سهامداری خود از سال ۱۳۹۲ و به بعد عهدهدار خواهند شد. بدیهی است که چنین برخوردی از سوی سازمان حسابرسی مطلوب دولت و موجب اعتماد مسوولان دولتی به آن سازمان میشود، اما با حرفهایگری حسابرسی و مسوولیتپذیری در مقابل منافع عموم در تعارض قرار میگیرد. سازمان حسابرسی که مصوبه کمیته فنی و استدلالهای آن را در مورد استاندارد حسابداری تجدیدنظر شده شماره ۱۶ از اهالی حرفه مخفی داشت به این صورت استدلال میکرد که افزایش قیمت ارز و نرخ مبادلهای جریانی کوتاهمدت و گذرا است، در صورتی که همانگونه که من در مقاله «سکوت سازمان حسابرسی نشانه چیست؟» پیشبینی کرده بودم اینک ملاحظه میشود که بانک مرکزی از تاریخ ۱۲/۰۴/۱۳۹۲ نرخ مرجع ارز را حذف کرده است، یعنی زیان ناشی از تسعیر نرخ ارز را که باید در سال ۱۳۹۱ به حساب گرفته میشد، احراز شد. سازمان حسابرسی در این زمینه به انتقادات و نظرات هیچ یک از دست اندرکاران و دلسوزان حتی محافظه کارترین آنها در حرفه که خود من باشم و با خواهش از آن تفسیر استاندارد ۱۶ را خواستار شدم هم توجهی نکرد و اهالی حرفه را در ابهام قرار داد و بهقول خیام از هیچ کسی نیز دو گوشش نشنود! سازمان حسابرسی به این امر حرفهای مبتنی بر منافع عموم توجه نمیکند که دولتها میآیند و میروند. منطبق کردن رفتار یک سازمان حرفهای با منافع دولتها از جمله حفظ شاخص در بورس اوراق بهادار آشکار ترین دلیل بر عدم استقلال آن سازمانها و عدم تعهد و پایبندی آنان به اعتماد عمومی است که شاه بیت آیین رفتار حرفهای هر نهاد مستقل حسابداری در هر کجای این دنیاست. مثال میآورم: آیین رفتار حرفهای انجمن حسابداران رسمی آمریکا میگوید: استقلال موضوعی کاملا نظری است؛ زیرا به توانایی فرد برای عمل کردن با درستی و بیطرفی مربوط میشود. درستی به امین بودن و صداقت حسابرس مربوط میشود؛ در حالیکه بیطرفی به خنثی بودن او در طول رهبری و اداره کار و تهیه گزارش حسابرسی مربوط میشود. دو وجه استقلال، استقلال در حقیقت و استقلال در ظاهر است. استاندارد عمومی دوم از استانداردهای پذیرفته شده حسابرسی ایجاب میکند که حسابرس در نگرش و وضع ذهنی از کلیه مسائل مرتبط به کار مورد اجرا مستقل باشد. در اصل، استاندارد دوم شامل مفهوم استقلال در حقیقت است. از آنجا که اندازهگیری استقلال در حقیقت به دلیل وابستگی آن به وضعیت ذهنی غیرممکن است آیین رفتار حرفهای روش عملیتری برای مفهوم استقلال به کار میگیرد. قاعده ۱۰۱: برای کلیه خدمات حرفهای استقلال حسابدار مستقل را الزامی میکند. قاعده ۱۰۲: از لحاظ منظور و کاربرد بسیار گسترده است اما الزامات درستکاری و بیطرفی برای حسابداران رسمی را بهشرح زیر بیان میکند: الف- صادق و درستکار باشد. ب- حقایق را وارونه جلوه ندهد. پ- قضاوت خود را از دیگران متاثر نکند. ت- از تعارض منافع آزاد باشد، مگر تعارضاتی که توسط احکام انجمن ایالتی یا استانداردهای حرفهای مجاز شناخته شود. جامعه حسابداران رسمی ایران موارد ناقض استقلال را در بندهای ۳-۱۶ تا ۱۴-۱۶ آیین رفتار حرفهای به عنوان نمونههای خدشهدار کردن استقلال نام میبرد. حال چه کسی یا کدام نهاد باید رعایت استقلال را از سوی یک حسابدار مستقل یا موسسه حسابرسی تایید بکند؟ رعایت استقلال توسط حسابداران رسمی در ایالات متحده آمریکا از سوی انجمنهای ایالتی حسابداران رسمی صورت میپذیرد و در کشور خودمان نیز جامعه حسابداران رسمی نهاد ذیصلاح برای قضاوت در مورد رعایت استقلال از سوی حسابداران رسمی و موسسات حسابرسی عضو جامعه حسابداران رسمی ایران است، والا هر کسی میتواند ادعا کند که استقلال را در ارائه خدمات حرفهای منجر به اظهارنظر حرفهای رعایت کرده است. از آنجا که سازمان حسابرسی عضو جامعه حسابداران رسمی ایران نیست، چگونه و از طریق چه نهادی میتواند رعایت استقلال در ارائه خدمات حرفهای توسط خود را ثابت کند؟ در کشور ما تنها جامعه حسابداران رسمی است که با معیارهایی که در آیین رفتار حرفهای آمده است صلاحیت قضاوت در مورد رعایت استقلال از سوی یک حسابدار رسمی شاغل انفرادی، یک موسسه حسابرسی عضو و حتی سازمان حسابرسی را دارد. پس اولین قدم برای اثبات رعایت اصل استقلال از سوی سازمان حسابرسی، عضویت آن در جامعه حسابداران رسمی ایران است. بگذریم و بپردازیم به بحث مدیریت منابع انسانی در سازمان حسابرسی که مورد مباهات نویسنده محترم مقاله مورد بحث است. ایشان بهخوبی میدانند که سوابق حرفهای لازم برای احراز هر یک از ردههای شغلی بر اساس دستورالعمل اجرایی موضوع مواد ۲ و ۶ آییننامه سقف مجاز ارائه خدمات تخصصی و حرفهای توسط اعضا جامعه حسابداران رسمی ایران که در عمل نیز صحت و کارآمدی نسبی آن در عرصه حرفه به قضاوت هر یک از موسسات حسابرسی آزموده شده، بهشرح زیر است: حسابرس: کارشناس حسابداری یا رشتههای مشابه با ۶ ماه سابقه کار حسابرس ارشد: کارشناس حسابداری با ۳ سال سابقه کار سرپرست حسابرسی: کارشناس حسابداری با ۵ سال سابقه کار سرپرست ارشد: کارشناس حسابداری با ۷ سال سابقه کار مدیران حسابرسی: کارشناس حسابداری با ۱۰ سال سابقه کار ایشان در مقاله خود بیان میکنند که سرپرستانی با بیش از ۱۵ سال سابقه، سرپرستان ارشدی با بیش از ۲۰ سال سابقه و مدیران فنی و ارشد با بیش از ۲۵ سال سابقه، امور حسابرسی سازمان حسابرسی را اداره میکنند. آیا این تجربه اضافی غیرضرور میتواند از دیدگاه مدیریت منابع انسانی امروز قابل توجیه تلقی شده و به نماد کیفیت نسبی تعبیر شود؟ آیا این دلیلی بر ضعف آموزش در مراحل پیشین و در مراحل رشد سازمان تلقی نمیشود؟ چرا که فردی باید زمانی طولانی برای خالی شدن موقعیت یا Box برای ارتقا در انتظار بماند و تمام انگیزههای خود را برای پیشرفت در درون سازمان از دست بدهد. این از نمودهای سازمانهای بوروکراتیک و در نهایت دولتی انگیزه کش است؛ زیرا عقل تجاری و خرد بخش خصوصی با این معیارها کار نمیکند. از نمودهای دیگر ضعف مدیریت نیروی انسانی که شما از آن دفاع میکنید بازده منفی از یک سو و گرانی خدمات سازمان حسابرسی بدون رقابت درتحمیل نرخهای حقالزحمه خود به صاحبکاران با تکیه به استقلال با پشتوانه قانونی است. وقتی میشود کاری توسط یک لیسانس حسابداری با ۵ سال سابقه کار سرپرستی شود توسط یک لیسانس حسابداری با ۱۵ سال سابقه کار سرپرستی میشود. بهای تمام شده آن کار و در نتیجه بهای ارائه خدمات به مشتری هم بیشتر میشود و سازمان حسابرسی که بنا به اساسنامه خود استقلال مالی دارد این بار مالی را به گرده صاحبکار ناگزیر مینهد. نویسنده محترم توجه فرمایید که اگر سازمان حسابرسی دارای این استقلال حرفهای ناشی از پشتوانه قانونی نبود هیچ آدمی با عقل سلیم در دنیای کسب و کار ارائه خدمات حسابرسی خود را به قول خود شما با چهار برابر قیمت بخش خصوصی به سازمان شما واگذار نمیکرد؟ چون جنابعالی به کیفیت نسبی حسابرسی با ارائه مثال دست زدید من نیز متقابلا به کیفیت نسبی! یک گزارش حسابرسی مالیاتی محصول سازمان شما اشاره میکنم، موردنظر من شرکتی است که صورتهای مالی و مالیاتی آن در سال ۱۳۹۰ توسط سازمان حسابرسی مورد رسیدگی قرار گرفته بود. شرکت مزبور در سال مورد رسیدگی ملکی را فروخته و مالیات مقطوع آن را پرداخت کرده بود. سازمان حسابرسی علاوه بر مالیات مقطوع پرداختی، سود حاصل از فروش ملک را در درآمد مشمول مالیات شرکت وارد و آن را مشمول مالیات مضاعف کرده بود. اگر سازمان حسابرسی نیز عضو جامعه حسابداران رسمی ایران بود، آن نهاد حرفهای قادر میشد که در باره این موضوع قضاوت کند که این امر قصور حرفهای بوده یا از عدم استقلال سازمان حسابرسی در کسب مالیات به نفع دولت ناشی شده بود. حقوق صاحبکاران طرف قرارداد سازمان حسابرسی در چنین مواردی چگونه رعایت و حفظ میشود؟ چگونه است که مدیر فنی، مدیر ارشد، سرپرست ارشد و سرپرست کار مزبور در سازمان حسابرسی مورد مواخذه قرار نمیگیرد؟ آیا این از برکات استقلال با پشتوانه قانونی نیست که چنین مصونیتی را به کارکنان حرفهای سازمان حسابرسی میدهد؟ جنابعالی به چنین استقلالی میبالید؟ در صورتی که اگر موسسه حسابرسی در بخش خصوصی مرتکب چنین خطایی میشد بدون نیاز به شکایت صاحبکار از طرف کار گروه کنترل کیفی و در نتیجه هیات انتظامی همان جامعه حسابداران رسمی عقب مانده! از نظر شما مورد تنبیه قرار میگرفت. شما که میدانید در حسابرسی بانکهای مورد بحث در اختلاس بزرگ مالی، سازمان حسابرسی «از نبود تحریف با اهمیت در صورتهای مالی اطمینان معقول کسب نکرده بود». زیرا اگر چنین بود چنان تخلف فاحشی مطمئنا کشف میشد. آیا سازمان حسابرسی توسط یک نهاد حرفهای مستوجب تنبیه شناخته شد؟ در صورتیکه هشت موسسه، بدون هیچ دلیلی مشمول تنبیهاتی غیرمنصفانه شدند. به قول سعدی: گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری آیا بورس اوراق بهادار تا کنون سازمان حسابرسی را به خاطر یک اشتباه منشیگری در اولین بار به کسر ۴۰ امتیاز با درج در پرونده که ۵ سال باقی بماند محکوم کرده است، ۴۰ امتیازی که یک به یک کسب شده بود. میبینید تفاوت رفتار با شما و بقیه تا چه میزان است؟ آیا این مصونیت قانونی که هر کاری سازمان حسابرسی بکند مبری از تنبیه است نمیتواند دلیلی بر وابستگی و عدم استقلال سازمان شما باشد؟ من فکر میکنم و به تجربه نیز آموختهام که شاهد آوردن و استدلال در مورد عدم استقلال سازمان حسابرسی مورد قبول نویسنده محترم مقاله قرار نمیگیرد، ما شواهد و دلایل خود را بر میشماریم و در آخر شما بدون ارائه هیچ دلیلی استقلال سازمان حسابرسی را بدون ارجاع به قضاوت نهاد حرفهای یعنی جامعه حسابداران رسمی ایران اثبات شده فرض میکنید. این شیوه برخورد در ردههای پایین و میانی هر سازمانی به تعصب سازمانی تعبیر میشود که در بعضی از موارد میتواند بازدهی مثبت داشته باشد، اما در شأن عضو هیات عامل سازمان حسابرسی که در زمره الیت حرفه حسابرسی جامعه ایرانی نیز هستند نیست. پیشنهاد میکنم گفتار آغازین مرا یکبار دیگر از سر لطف مرور کنید. نکته دیگری که توجه مرا در مورد نوشتار نویسنده محترم جلب کرد عضویت ایشان در شورای عالی جامعه بهمدت ۶ سال بود. یعنی ایشان در ۶۰ درصد از عمر جامعه حسابداران رسمی ایران عضو شورایعالی جامعه بوده اند. آیا ایشان در دوره عضویت خود در شورایعالی جامعه حسابداران رسمی ایران موسسات حسابرسی متخلف و امضا فروش را که مشاهده کرده بودند به ارکان صلاحیتدار جامعه حسابداران رسمی ایران معرفی و گزارش کرده بودند؟ خب چرا ایشان به اقدامات خود در جلوگیری یا رفع عقبماندگی از جامعه حسابداران رسمی ایران در دوره تصدیگری خود اشاره نمیکنند؟ مگر نه این است که اعضای جامعه حسابداران رسمی ایران اگر با کارنامه و عملکرد هر یک از اعضای شورای عالی در مدت عضویت آنها آشنا شوند، میتوانند به آنان اعتماد کنند و به عنوان مدافعان حرفه حسابرسی و قلع و قمعکنندگان رانت خواران و لابیگران در انتخابات بعدی به آنان رای دهند و گرنه قرار نیست که هر اندیشه جدیدی عضو شورای عالی جامعه شود که در آنصورت به تعداد اندیشههای جدید باید عضو شورای عالی جامعه داشته باشیم. ای کاش جنابعالی در دوره عضویت خود در شورای عالی جامعه تلاش میکردید بسترهایی را فراهم سازید تا اندیشههای نو فرصت بیان داشته باشند و به آنها بها میدادید، این راه عملگرایانهتری است. حال بپردازیم به امر مورد اشاره نویسنده محترم در باره لابیگری و رانت و رانت خواری. آیا شما آگاهی دارید که در کمیته واگذاری حسابرسی شرکتهای دولتی که سازمان حسابرسی دست بالا را در آن دارد، هیچگاه به برخی موسسات حسابرسی که از نظر جامعه حسابداران رسمی ایران در رتبه الف بوده و شرایط لازم برای انجام کار در سطح بینالمللی هم داشتهاند، کاری واگذار نشده است در صورتی که خود شاهدید که موسساتی ۳ یا حتی ۴ کار از کمیته مزبور دریافت کردهاند. آیا این نشان از ناتوانی این موسسات در ارتباط با موضوع لابیگری مورد بحث شما در مقاله «راز عقب ماندگی جامعه حسابداران رسمی ایران» دارد. به نظر شما رانت، رانت خواری و لابیگری در کجاها صورت میگیرد مگر غیر از جاهایی که در آنجاها کار باشد و پول یا درآمد که بده بستانی انجام پذیرد وگرنه مذاکره با یک مشتری بخش خصوصی که لابیگری تلقی نمیشود، که اگر چنین باشد: گر بدینسان زیست باید پست من چه بی شرم ام اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم بر بلند کاج خشک کوچه بن بست اگر موسسه ما کوچک هم باشد ویژگیهای حرفهای و اسمی در خور خود را دارد و اگر عمری باقی باشد در شرایط رونق اقتصادی پیش رو، بدون ورود به عرصههای لابیگری کارهای مناسبی را به دست خواهدآورد. نویسنده محترم نوشتار مورد بحث به ارزشهایی اشاره دارند که آن ارزشها در تعیین حسابرسان و بازرسان قانونی شرکتها به اعتبار پشتوانه قانونی سازمان ذیربطشان مورد توجه قرار نمیگیرند و حقوق قانونی سایر سهامداران زیر پا گذاشته میشود و دولت، سازمان حسابرسی را به عنوان حسابرس و بازرس قانونی انتخاب میکند. چرا دولت به سازمان حسابرسی بیشتر از موسسات حسابرسی بخش خصوصی اعتماد میکند؟ مگر ما به موجب قانون جامعه حسابداران رسمی ایران عنوان حسابدار رسمی را دریافت نکردهایم؟ آیا مگر شما بهجای صرفه و صلاح شرکتها و رعایت حقوق مساوی سهامداران معیارهای دیگری را بهکار میگیرید که به موجب مصوبات دولتی نسبت به ما ارجحیت پیدا میکنید؟ سعدی بزرگ چه خوش گفته است: تو پاک باش و مدار از کس ای برادر باک زنند جامه ناپاک گازران بر سنگ نویسنده محترم در دوره عضویت در شورایعالی جامعه حسابداران رسمی ایران و در فرآیند سلب استقلال گام به گام آن و تحت کنترل وزارت امور اقتصادی و دارایی قرار دادن آن از طریق تغییرات اساسنامه چه اقدامی به عمل آوردهاند؟ مگر ایشان با ما هم عقیده نیستند که نهاد حرفهای و ناظر بر عملکرد اعضا آن باید مستقل باشند؟ مگر نظام پزشکی در ایران وابسته به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی است یا کانون وکلا وابسته به وزارت دادگستری است که جامعه حسابداران رسمی ایران وابسته به وزارت امور اقتصادی و دارایی باشد و به اراده آن وزارتخانه چرخش بچرخد؟ آیا آخرین تغییرات اساسنامه جامعه حسابداران رسمی ایران نشانی از استقلال یا خودگردانی و سپردن کار حرفه به اهالی خود حرفه دارد؟ نویسنده محترم، شما که خود اهل علم هستید و به منابع مختلف دسترسی دارید جایی سراغ دارید که از حرفه حسابداری به شیوه جاری کشور ما سلب استقلال شده باشد؟ لازم بود در دورههای عضویت خود از چنین سلب استقلالی به نوبه خود جلوگیری میکردید و تلاش میکردید سازمان حسابرسی را عضو جامعه حسابداران رسمی ایران کنید تا امروز با رای قاطع اعضا حرفه به عضویت مجدد شورای عالی جامعه حسابداران رسمی برگزیده و قادر میشدید از ادعای خود در مورد استقلال سازمان حسابرسی به اعتبار قضاوت نهاد حرفهای کشورمان دفاع کنید. بیایید به جای آسیب شناسی وارونه پدیدهها، غزل حافظ را فصل الخطاب قرار دهیم که گفت: ما نگوییم بد و میل به نا حق نکنیم جامه کس سیه و دلق خود ارزق نکنیم رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم بیایید یک بار به تعریف حرفهای از استقلال گردن نهیم و وظیفه حرفهای خود را جلب اعتماد عمومی جامعه و نه منافع و خوشایند دولتها قرار دهیم. ما به لحاظ حرفهای در مقابل جامعه مسوولیم، نه در مقابل دولتمردان و به همین دلیل است که دستورالعملها و قوانین و مقررات مغایر با منافع عموم و غیر حرفهای آنها را صادقانه و با بضاعت علمی و تجربی خود مورد نقد قرار میدهیم نمونهای از آن را شما در جلسات و مقالات بحث تجدید ارزیابی داراییهای ثابت مصوب بودجه سال ۱۳۹۰ شاهد بودید. *عضو جامعه حسابداران رسمی ایران، عضو انجمن حسابداران رسمی آمریکا
ارسال نظر