جواد بستانیان
در حالی که بحث واگذاری سهام باشگاه پرسپولیس مدت‌ها است که مطرح شده است، طی هفته گذشته نام این شرکت در میان فهرست ۲۳۷شرکت دولتی که از سوی هیات‌وزیران مشخص شده است، جای داشت.

با وجود مصوبه هیات وزیران برای واگذاری سهام پرسپولیس تاکنون سازمان تربیت‌بدنی هیچ اقدامی را برای آماده‌سازی سهام این تیم ورزشی به منظور واگذاری انجام نداده است.
از سویی مهدی عقدایی، معاون سازمان خصوصی‌سازی در خصوص شرایط واگذاری سهام این باشگاه اظهار داشته است که برای فروش سهام باشگاه پرسپولیس مجوز هیات‌وزیران، برای واگذاری اخذ شده و سازمان خصوصی‌سازی برای واگذاری این تیم آمادگی کامل دارد اما هنوز سازمان تربیت‌بدنی هیچ درخواستی برای واگذاری سهام این باشگاه ارسال نکرده است.
اما آیا پذیرش باشگاه‌های ورزشی در بورس اوراق‌بهادار تهران ممکن است؟
در زمان‌هایی نه چندان دور، مالکان باشگاه‌های ورزشی با استفاده از محلی که به این منظور تدارک می‌دیدند و با دریافت حق عضویت و حق استفاده از امکانات باشگاه، درآمد نه چندان چشمگیری به دست می‌آوردند.
در همان زمان‌ها ورزشکاران برای کسب وجهه اجتماعی به ورزش روی می‌آوردند، برای آن هزینه می‌کردند و سعی می‌کردند خود را به گروه قهرمانان برسانند و با کسب مدال‌های محلی، شهری،‌ استانی و کشوری به تدریج خود را به قله ورزش قهرمانی برسانند تا هم در میان آشنایان اعتبار شخصی به دست آورند و هم در سایه قهرمانی در کشور یا در سطح بین‌المللی به شهرت بیشتری دست یابند و حداکثر از آن شهرت برای دستیابی به شغلی محترمانه در یکی از اداره‌های دولتی دست یابند و همزمان با کار خود به تمرینات ورزشی بپردازند یا با استفاده از آن شهرت، ساعات یا روزهایی را هم با استفاده از مرخصی با حقوق به تمرین یا شرکت در اردوهای آمادگی و تمرینی مشغول باشند و در سایه قهرمانی پاداش مختصری هم از سازمان ورزش و تربیت بدنی بگیرند.
اینک اما در ورزش باشگاهی و قهرمانی جبنه اقتصادی اگر مهمترین جنبه نباشد، حداقل یکی از جنبه‌های بسیار مهم است. حداقل انتظار قهرمانان ورزشی این است که شرایطی فراهم آید که آنان ورزش را حرفه اصلی خود قرار دهند و از محل درآمد آن زندگی خود را اداره کنند و وقتی به مقامی یا کسب مدالی نایل آمدند، پاداش قابل توجهی دریافت کنند.
اگر در زمینه‌ ورزش قهرمانی در سطح ملی، سازمان تربیت بدنی، کمیته ملی المپیک و فدارسیون‌های ورزشی مسوول اصلی هستند، در داخلی کشور باشگاه‌ها بدنه اصلی ورزش را تشکیل می‌دهند.
امروزه باشگاه‌های ورزشی در جهان واحدهایی هستند که برای اهداف اقتصادی تشکیل و اداره می‌شوند. باشگاه‌ها برای کسب منافع اقتصادی، ورزش یا ورزش‌های خاصی را انتخاب می‌کنند و در آنها فعال می‌شوند، در تاسیس ورزشگاه‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند و سعی می‌کنند در حوزه‌های ورزشی انتخابی خود به رده‌های بالا برسند تا بتوانند بر آن اساس درآمد بیشتری کسب کنند. آنان اگر باشگاهی مطرح باشند، هواداران خود را خواهند داشت و از محل فروش بلیت برای ورود به ورزشگاه، اجازه فیلمبرداری و عکاسی، تبلیغات تجاری در زمین ورزشی یا روی لباس ورزشکاران و دریافت بابت انتقال بازیکنان به باشگاه‌های دیگر و نظایر آن درآمد کسب می‌کنند. مدیران باشگاه‌ها بر این اساس باید شرایط خود را طوری تنظیم کنند که هزینه‌های تهیه امکانات ورزشی از جمله ورزشگاه، حقوق و مزایای بازیکنان و مربیان و سایر هزینه‌های باشگاه را بپردازند، سود به دست آورند، مالیات بپردازند و باقیمانده را به صاحبان سهام باشگاه بپردازند. در چنین شرایطی باشگاه معمولا سودآور است و بنابراین با توجه به توانایی کسب سود سرقفلی ارزشمندی نیز خواهد داشت.
اما با نگاهی عمیق به باشگاه‌های کشور به راحتی می‌توان تفاوت آنها را با سایر همتایان خود در دیگر کشورها شناسایی کرد:
۱ - باشگاه‌های کشور ما معمولا متعلق به دولت، سازمان‌ها، نهادها یا شرکت‌های دولتی هستند. بنابراین هرگز با انگیزه سودآوری تشکیل نشده‌اند. آنها اگر با انگیزه‌‌های شهرت‌طلبی ایجاد و اداره نشوند، حداکثر در اثر علاقه شخصی مدیر یا مدیرانی که منصوب دولت هستند، ایجاد و اداره می‌شوند و سود و زیان آن تاثیر قابل ملاحظه‌ای در وضعیت اقتصادی صاحبان و مدیران آن ندارد.
باشگاه‌ها یا از ردیف‌های بودجه‌ای و کمک دولت استفاده می‌کنند یا از طریق کمک شرکت‌های دولتی مالک خود منابع مورد نیاز را در اختیار می‌گیرند. بنابراین علاقه کمی به درآمدهای خرده فروشی بلیت ورزشگاه دارند و چون علاقه زیادی به کسب درآمد از محل حق ضبط و پخش بازی‌ها از صدا و سیما ندارند که آن هم متعلق به دولت است و حداکثر آن دریافت و پرداخت از این جیب به آن جیب تلقی می‌شود، بر این حق خود پافشاری نمی‌کنند و حداکثر این که در گذشته می‌خواستند موضوع را با وضع قانون حل کنند که موفق هم نشدند.
پافشاری نکردن آنها درست هم هست، زیرا معلوم نیست که مثلا مدیرعامل شرکت الف که شرکتش باشگاه هم دارد، چندی بعد یکی از مسوولان عالی رتبه صدا و سیما نشود. حتی همین امروز هم این پافشاری او ممکن است موجب کدورت خاطر صدا و سیما یا سایر مسوولان مجموعه دولت شود.
2 - خصوصیت مدیریت دولتی ایجاب می‌کند در کارهایی سرمایه‌گذاری و تلاش کند که نتیجه آن به سرعت مشخص شود. بنابراین برخلاف باشگاه‌های دیگر نقاط جهان که مدیران آن برای افزودن بر ثروت سهامداران، مدرسه ورزش و تیم‌های پایه درست می‌کنند و به آنان آموزش می‌دهند تا بدون آن که هزینه‌های گزاف خرید بازیکن آماده و به شهرت رسیده را بپردازند، خود بازیکنانی داشته باشند که هم در تیم‌هایشان از آنها استفاده کنند و هم اعضای مازاد بر نیاز را به باشگاه‌های دیگر بفروشند، مدیران باشگاه‌های ورزشی دولتی ما علاقه دارند که بازیکنان آموزش‌دیده، آزمایش شده و صاحب‌نام را با پرداخت پولی که متعلق به خودشان نیست، به باشگاه خود منتقل کنند و با پرداخت حقوق و پاداش‌های کلان از اموالی که بود و نبودش برای آنها فرقی نمی‌کند، تا بر سر کار هستند، به موفقیت برسند و از این فرآیند کسب نام و وجهه کنند.
۳ - در ورزش فوتبال که یکی از جذاب‌ترین و پرطرفدارترین ورزش‌ها است، پرداخت‌هایی که به بازیکنان و مربیان می‌شود، به دلایل بالا متناسب با توان اقتصادی کشور نیست. به عنوان مثال به یک بازیکن سالانه ۳۵۰میلیون تومان حقوق می‌پردازند.
این مبلغ معادل حدود ماهی 30میلیون تومان است که در مقایسه با درآمد مدیران، اندیشمندان، هنرمندان و بیشتر کسانی که در مقابل دریافت حقوق کار می‌کنند، قابل مقایسه نیست، در حالی که مدیران موسسات بزرگ اقتصادی که مسوولیتی خطیر دارند، به تازگی به خاطر دریافت پاداش، آن هم بسیار کمتر از این مبلغ، مورد شماتت قرار گرفته‌اند.
با آنکه در شرکت‌ها از حقوق ماهانه ۳۰۰هزار تومان هم مالیات گرفته می‌شود، مالیات آن حقوق‌های کلان که حداقل سالانه بیش از ۱۰۰میلیون تومان می‌شود، کسر و پرداخت نمی‌شود و به ظاهر سازمان امور مالیاتی هم علاقه‌ای به ورود به آن حوزه نشان نمی‌دهد.
مجموعه این شرایط موجب می‌شود که فعالیت باشگاه‌های فوتبال سودآور نباشد و در چنین شرایطی طرح عرضه عمومی سهام باشگاه‌های ورزشی یا پذیرش آنها در بورس با واقعیات مطابقت ندارد.
اگرچه در صورت کسب شرایط مناسب و اصلاح ساختارها، حضور در بورس موجب ارتقای کیفیت باشگاه‌داری خواهد شد، اما هرگونه شکست آن حضور، که به دلایل پیش گفته بسیار محتمل است، موجب سرخوردگی هواداران خواهد شد.
دو باشگاه مشهور ورزشی که موضوع پذیرش و ارائه سهام آنها در بورس مطرح است، حداقل شرایط پذیرش یعنی منابع درآمدی پایدار و قابل اتکا، سودآور بودن و شفافیت مالی را نداشته‌اند و اگر موانع ساختاری که به آنها اشاره شد برطرف نشود، هرگز قادر به حضور در بورس اوراق بهادار نخواهند بود.
آیا ممکن است سهام باشگاه‌هایی که مشکلات مربوط به پرداخت بدهی‌های آنها هر روز بحث محافل ورزشی است و به آن بحران بدهی‌ها می‌گویند، پس از جدا شدن از دولت و قطع کمک‌های دولت، در بورس معامله شود؟