اقتصاد چین امروزه با عرضه کالاهای ارزان قیمت و فراوانی همچون خمیر دندان، انواع اسباب‌بازی و انواع لاستیک خودرو‌ها به تسخیر بازارهای مختلف در سراسر جهان پرداخته است با اینحال هر چند که باور کردن این مطلب دشوار به‌نظر می‌رسد ولی هنوز یک روزنه امید وجود دارد. وفور و کثرت بسیار زیاد کالاهای چینی که با روندی کاملا سیل‌آسا در جریان است، این واقعیت را آشکار می‌سازد که چین، آن نیروی صادرکننده مولد وحشتناک و مقاومت‌ناپذیری که ما را در هراس می‌افکند، نیست و آمریکا دارای حاشیه امنیتی است که قصد داریم در این مقاله به آن بپردازیم. حرص و آز مطمئنا در این موضوع که چرا تولیدات چینی‌ها معیوب و ناقص و گاه حتی زیانبار صادر می‌شود، نقشی اساسی دارد ولی باید توجه داشت که در اغلب موارد، این نقطه ضعف صرفا به‌واسطه ناکارایی حاصل می‌شود، اگر از چند کارخانه چین بازدید کنید براحتی می‌توانید به علت بروز چنین نقطه ضعفی پی برید. این کارخانه‌ها فاقد سرمایه، تکنولوژی و دانش فنی هستند و کارگران و کارکنان چنین کارخانجاتی بجای آنکه کیفیت را مد نظر قرار دهند، بیشتر به اطاعت و فرمانبرداری اهمیت می‌دهند. همچنین در نظام صنعتی و اقتصادی چین، زنجیره طولانی و بی‌انتهایی از واسطه‌ها و دلالان حضور دارند و به همین علت است که در چین برای تولید یک محصول، شاهد حضور ۱۷ گروه و دسته مختلف و جداگانه از اشخاص هستیم حال آنکه در ایالات متحده آمریکا برای تولید همان محصول فقط ۳ گروه و دسته مختلف و جداگانه، دخالت دارند. برخلاف وضعیتی که ژاپن در دهه ۱۹۸۰ میلادی پشت سر نهاد، شرکت‌ها و موسسات کوچک مولد اصلی رشد اقتصادی چین به‌شمار می‌روند و شرکت‌های بزرگ نقش کمتری در این میان دارند. در واقع نظام صنعتی چین از صدها هزار کارخانه کوچک، تعداد زیادی مزارع و همچنین تجار، دلالان، شرکت‌های کوچک حمل و نقل و نمایندگی‌های مختلف تشکیل شده است که تمامی آنها کنترل کالاها و موارد را بر عهده دارند ولی هر یک از آنها بخش بسیار جزیی و اندکی به ارزش کالا می‌افزایند. به این ترتیب، با وجود بازیگران متعدد و زیاد در زنجیره تولید و عرضه، هزینه، ریسک و زمان افزایش قابل ملاحظه‌ای می‌باید و کنترل موثر کیفیت در چنین محیطی دشوار می‌شود.

علاوه بر این، کنترل موثر هزینه‌ها نیز در چنین وضعیتی بسیار دشوار می‌گردد و اصولا تولید انواع کالا در چین به استثنای نیروی کار ارزان قیمت آن کشور، اغلب گران‌تر از تولید همان کالاها در ایالات متحده صورت می‌گیرد و به همین دلیل چین، کشوری بسیار هزینه‌بر، مخاطره‌آمیز و زمان بر برای تولید و کسب و کار بشمار می‌رود.

با این‌حال هنوز اکثریت آمریکایی‌ها بر این باور هستند که چین تولیدکننده اصلی و عمده کالاها و محصولات اساسی در سراسر جهان است و اکنون نیز قصد دارد به محدوده تکنولوژی بسیار پیشرفته که در واقع حیاط خلوت آمریکا محسوب می‌شود، وارد شده و در آن زمینه نیز به برتری دست یابد. اما باید گفت که این طرز فکر کاملا غلط است زیرا همین کالاها و محصولات تولیدی چین به ما یاد آوری می‌کنند که چین به سختی می‌تواند همین کالاهای کیفیت پائین را تولید و به بازارهای مختلف عرضه نماید و بخش بسیار اندکی از کالاهای چینی دارای ارزش افزوده قابل توجهی هستند.در واقع می‌توان گفت که مشکل چینی‌ها ساختاری است و صرفا به چند سیب خراب و فاسد محسوب نمی‌شود.

چین برای آنکه بتواند با اقتصاد آمریکا رقابت کند باید در روش‌های سازماندهی صنایعش انقلابی ایجاد نماید. براین اساس باید هزاران واسطه و دلال را از سیستم اقتصادیش محو نموده و کارخانه‌های کوچک را در هم ادغام کرده و موسساتی بزرگتر و با قابلیت رقابتی بالاتر تاسیس کند. چین باید نیروی کارش را با توجه به تکنولوژی و بازرگانی مدرن، تحت آموزش قرار دهد و همچنین بایستی شفافیت را در سیستم اقتصادی و صنعتی‌اش جایگزین نموده و قانونی هماهنگ و واحد را به مورد اجرا بگذارد. بدیهی است که اجرای چنین موارد و تلاش‌هایی می‌تواند چندین نسل به‌طول انجامد.چینی‌ها اگر می‌خواهند که حتی طی دو سال آینده خودروهای سواری به ایالات متحده آمریکا صادر کنند باید خود را با استانداردهای جهانی هماهنگ نمایند زیرا صرفا با بهره‌گیری از خطوط تولید مدرن و پیشرفته نمی‌توان به این هدف نائل شد. باید کلیت و تمامیت فرهنگ تولیدی و شرکتی کشور و همچنین وضعیت عرضه‌کنندگان و خریداران آن کشور، بر به حداقل رسانیدن اشتباهات و نقائص متمرکز گردد و اگر در یک خودروی‌سواری ساخت چین به رانندگی بپردازید، متوجه خواهید شد که چه روند دشواری برای صدور خودرو به بازار ایالات متحده آمریکا در پیش خواهند داشت و اینکه چقدر چینی‌ها باید همچنان تلاش کنند تا بتوانند خودرویی بسازند که توان نفوذ در بازار خودروی آمریکا را داشته باشد. اقتصاد ایالات متحده آمریکا توان تولید طیف گسترده‌ای از کالاها و خدمات را با کارایی هر چه تمامتر، داراست و این کشور در بخش اعظم صنایعش چندین دهه از چین جلوتر است. بخش‌های مختلف اقتصاد ایالات متحده، همچون بخش خدمات و تکنولوژی بسیار پیشرفته، حتی هنوز در چین موجودیت نیافته است !

در برهه کنونی که مصرف‌کنندگان چینی بیش از گذشته به خرید انواع کالاها و خدمات می‌پردازند، ایالات متحده آمریکا از یک حاشیه رقابتی کاملا قابل توجه بهره‌مند است که در زمانی مناسب نصیب اقتصاد آمریکا شده است. تعداد چینی‌های طبقه متوسط حتی از مجموع جمعیت انگلستان و فرانسه بیشتر شده است و این تعداد با نرخ رشدی که حتی از زمان خیزش و انقلاب صنعتی در ایالات متحده، اروپا و ژاپن، تاکنون مشاهده نشده، در حال افزایش است. مصرف‌کنندگان چینی متقاضی خانه‌ها، مدارس و بیمارستان‌های مدرن هستند و همچنین درصدد دستیابی به تکنولوژی‌های پیشرفته و شالوده‌ها و زیر ساخت‌های اقتصاد و صنعتی کاملا مدرن و پیشرفته، می‌باشند.

این درحالی است که منابع داخلی چین، تناسبی با تقاضاهای آنان ندارد و به همین علت چین چاره‌ای جز واردات کالاهای دارای ارزش افزوده بالا و همچنین مواد و خدمات مربوطه و مورد نیاز، ندارد. در نتیجه، چین در حال حاضر به خریدار محصولات آمریکایی مبدل شده و آنچنان تقاضای بالایی دارد که میزان کل تقاضای این کشور، ۵ برابر بیش از هر بازار دیگری در جهان برای صادرات ایالات متحده آمریکاست. تقریبا تمامی بخش‌های اقتصاد آمریکا، در حال تجزیه کردن رویارویی با تقاضای بی‌سابقه چین برای کالاها و خدمات تولیدی آمریکاست و در حالی که اکثریت آمریکایی‌ها از سیل کالاهای ارزان قیمت چینی به وحشت افتاده‌اند، بسیاری از این کالاها در واقع با استفاده از موارد اولیه و قطعات و اجزا تولید شده در ایالات متحده آمریکا ساخته می‌شوند. البسه و پوشاک چینی با بهره‌گیری از پنبه آمریکایی تولید می‌شوند و انواع ظروف آشپزخانه و تجهیزات پخت و پز با استفاده از استیل آمریکایی ساخته می‌شوند.

ادامه دارد

منبع: مرکز مطالعات راهبردی صنایع گروه فجر