با آغاز قرن بیست و یکم سازمان‌ها، تغییرات شدیدی را پیرامون خود مشاهده کردند.
شدت این تغییرات به حدی بوده است که سازمان‌ها را با چالش‌های نوینی مواجه ساخته و عدم توجه به این چالش‌ها بقا و موفقیت سازمان‌ها را به شدت تحت تاثیر (تهدید) قرار داده است.
این سازمان‌ها در عرصه جهانی با مشکلات بسیار زیادی به خصوص در زمینه خلق نوآوری و تکنولوژی، محافظت از آن و قوانین مالکیت معنوی و از این قبیل مواجه هستند.
در بین شرکت‌های بسیار زیاد فعال، تنها عده کمی موفق به بقا و ادامه حیات شده‌اند. عمده این شرکت‌ها به تجاری‌سازی محصولات و مسائل مرتبط با تکنولوژی‌های نوین توجه خاصی داشته‌اند.

به عبارت دیگر می‌توان ادامه حیات شرکت‌های موفق در این عصر را توجه به مسائل نوآوری، خلاقیت و مدیریت تکنولوژی‌‌های نوین و به طور کلی
تجاری سازی محصولات و دانش فنی
دانست.
امروزه تجاری سازی به یکی از ارکان مهم فرآیند نوآوری تکنولوژی تبدیل شده است. به‌رغم پذیرش موضوع تجاری‌سازی از سوی محققان، شواهد متعدد از سراسر دنیا حاکی از آن است که هر چند تعداد کثیری از تحقیقات از نظر تکنیکی موفق بوده‌اند اما تنها درصد اندکی از آنها در زمینه تجاری‌سازی به موفقیت دست یافته‌اند که این امر نشاندهنده پیچیدگی فرآیند تجاری‌سازی است.
از جمله فعالیت‌های دشوار در زمینه تجاری‌سازی محصولات، دانش فنی ارزشیابی و قیمت‌گذاری آنها است.
از آنجا که یک دانش فنی گاهی اوقات از ارزش غیرملموس برخوردار است، تبدیل کردن ارزش غیرملموس به صورت ملموس و بیان آن به زبان پولی، دشواری این امر را افزایش می‌دهد.
فقدان قیمت مناسب برای ارائه به بازار و عدم وجود یک راهنمای مناسب برای ارائه قیمت باعث شده است تا بسیاری از شرکت‌ها کالا و یا تکنولوژی‌هایی را که با قیمت خواسته بازار انطباق ندارد، به بازار سرازیر کنند.
نکته دیگر مشخص نبودن تمامی عوامل تاثیرگذار بر قیمت یک دانش فنی و نیز مشخص نبودن نحوه تاثیر هر کدام از عوامل در قیمت است. بر این اساس در مطالعات مختلف از طریق مدل‌ها و روش‌های مختلف ارزشیابی دانش فنی به نوعی مجموعه‌ای از عوامل موثر شناسایی است و با ارزیابی میزان تاثیر هر کدام تخمینی از قیمت واقعی یک دانش فنی برآورد می‌شود.
قیمت‌گذاری در دانش فنی بدیع از جمله فعالیت‌های دشوار در بحث تجاری‌سازی است.
از آنجا که هنوز محصول یا دانش فنی وارد بازار نشده است و با مشکلات پیش‌بینی نشده‌ای روبه‌رو خواهد بود، امکان تغییر قیمت بسیار زیاد است.
تجاری‌سازی دانش فنی نیازمند تعیین ارزش دانش فنی مورد نظر و در نهایت قیمت‌گذاری آن است. به طور کلی دو رویکرد اساسی برای ارزشیابی و قیمت‌گذاری وجود دارد که عبارتند از:
رویکرد اول: استفاده از روش‌های علمی و ریاضی برای تخمین قیمت.
رویکرد دوم: استفاده از روش‌های تجربی برای تخمین قیمت.
رویکرد علمی و ریاضی: از دیدگاه متدولوژیک روش‌های علمی و ریاضی برای ارزشیابی و قیمت‌گذاری به دو گروه اصلی تقسیم می‌شوند که عبارتند از:
روش‌های سنتی که مهم‌ترین آنها روش‌های هزینه مبنا، بازار مبنا و درآمد مبنا هستند و روش‌های نوآورانه که مهم‌ترین آنها روش گزینه واقعی است.
رویکرد تجربی: به عنوان یک روش مرسوم در بنگاه‌های اقتصادی، تخمینی براساس ذهنیت متخصصان و تجربه آنها از ارزش محصول صورت می‌گیرد و براساس آن قیمتی برای ارائه به بازار تعیین می‌شود.
روش‌های علمی ارزشیابی و قیمت‌گذاری دانش فنی به چهار گروه کلی تقسیم می‌شوند.
۱ - روش هزینه مبنا
2 - روش بازار مبنا
۳ - روش درآمد مبنا
4 - روش گزینه واقعی
روش هزینه مبنا: این روش برای ارزشیابی دانش فنی، هزینه‌ها یا مخارج لازم و یا مصرف شده برای ایجاد و توسعه آن، دانش فنی را اندازه‌گیری می‌کند.
در واقع در این روش ارزش دانش فنی براساس ساختار هزینه آن تعیین می‌شود و به منظور قیمت‌گذاری دانش فنی، سود مطلوب به هزینه‌های مصرف اضافه می‌شود.
روش بازار مبنا: در این روش ارزش دانش فنی براساس به دست آوردن یک احساس از قضاوت بازار در خصوص دانش فنی محاسبه می‌شود.
در واقع در این روش ادراک بازار از ارزش دانش فنی که به وسیله مقایسه قیمت پرداخت شده بازار به دانش‌های فنی‌ مشابه به دست می‌‌آید، مبنای محاسبه قرار می‌گیرد.
روش درآمد مبنا: در این روش ارزش دانش فنی براساس ارزش حال جریان منافع مالی آینده که از به‌کارگیری دانش فنی حاصل خواهد شد، به دست می‌آید.
به عبارت دیگر منافع مالی که در آینده از دانش فنی به دست می‌آید را به نرخ حال محاسبه کرده و براساس آن ارزش دانش فنی محاسبه می‌شود.
پس از ارزشیابی دانش فنی با در نظر گرفتن فاکتورهایی از قبیل عمر دانش فنی، سهم دانش فنی در سرمایه‌گذاری و... قیمت دانش فنی تعیین می‌شود.
روش گزینه واقعی: روش‌های هزینه مبنا، بازار مبنا و درآمد مبنا همگی دارای یک محدودیت خاص هستند زیرا آنها فرصت و همچنین ریسک را در نظر نمی‌گیرند. روشی که بر این محدودیت غلبه می‌کند، روش گزینه واقعی است. این روش از اساس مربوط به مسائل مدیریت مالی و ارزشیابی سهام هستند که به تازگی در مسائل مدیریت R&D و ارزشیابی دانش فنی مورد استفاده قرار گرفته است.
این روش به خصوص هنگامی که اطلاعات ناقص یا شرایط ناشناخته باشد، به منظور شفاف‌سازی ریسک و عدم اطمینان مورد استفاده قرار می‌گیرد.
در این روش برای ارزشیابی دانش فنی از یک فرمول خاص استفاده می‌شود که مشهورترین آنها مدل «بلاک-اسکولز» است که اطلاعات ورودی مورد نیاز مدل باید تهیه ودر مدل قرار داده شود تا ارزش دانش فنی محاسبه شود.
این مدل بسیار گسترده‌ بوده و توضیح آن در این مختصر میسر نیست.به طور کلی هر یک از روش‌های قیمت‌گذاری دانش فنی دارای نقاط قوت و ضعف خاصی بوده و نیازمند اطلاعات ورودی خاص خود است.
بر این اساس در هر زمان و مکان بسته به شرایط موجود، یکی از روش‌ها نسبت به سایر روش‌ها برتری دارد.اما این امکان نیز فراهم است که به طور همزمان از بیشتر از یک روش برای قیمت‌گذاری استفاده کرد.
هنگامی که از چندین روش برای ارزشیابی و قیمت‌گذاری استفاده می‌شود، به ندرت قیمت‌های یکسانی به دست می‌آید. در این حالت باید یک دامنه معنی‌داری برای قیمت تعریف کرد.
منبع: بولتن آریا سهم