سال‌ها است که در این مقطع از سال و فصل کاری بورس که سهامداران مترصد دریافت بازده یکسال سرمایه‌گذاری در بازار و دریافت سود نقدی سهام خود هستند، کارشناسان توصیه‌ای را ارائه می‌کنند که داوری و ارزیابی آن نیازمند رویکرد استدلالی است. کارشناسان مالی نه فقط در بازار سهام ایران، بلکه در بسیاری از بازارهای در حال توسعه، پیشنهاد می‌کنند که شرکت‌ها سود زیادی میان سهامداران تقسیم نکنند. امسال نیز مدیرعامل شرکت بورس پیشنهاد مشابهی را به طور رسانه‌ای به شرکت ارائه کرده است.

همان‌طور که گفته شد، سهامداران می‌توانند از زاویه دید خود به ارزیابی این گفتار بپردازند. این پیشنهاد منتقدان و موافقان زیادی دارند. منتقدان این گفتار بر این نظر تاکید می‌کنند که سهامداران طی یکسال گذشته به طور دائمی با کاهش ارزش سهام روبه‌رو بوده‌اند و نتوانستند سود درخور توجهی از سرمایه خود دریافت کنند. ارزش سهم‌های آنها افزایش نیافته و آنها با کاهش ارزش دارایی مالی خود (Capital Loos) روبه‌رو بوده‌اند. بنابراین آنها بعد از یکسال باید سود نقدی (dividend) سرمایه‌گذاری خود را آنگونه دریافت کنند که بتوانند بخشی از زیان یا بازده انتظاری خود را جبران کنند.

برخی این دیدگاه، را متعلق به سهامداران خرد می‌دانند. در حالی که اینگونه نیست. دارندگان این دیدگاه می‌گویند: «سهام ما نه تنها سودآور نبوده، بلکه دارایی مالی‌مان بیش از نرخ تورم نیز کاهش ارزش داشته است، بنابراین با توجه به افزایش قیمت تمام‌شده سهم،‌ شرکت‌ها باید درصد تقسیم سود خود را تا حداکثر افزایش دهند».

در مقابل این دیدگاه موافقان کاهش تقسیم سود نقدی قرار دارند. غالب آنها دارای نگاه بلندمدتی هستند و الزاما هم سرمایه‌گذاران نهادی نیستند. آنها بر این عقیده‌اند که شرکت نباید سود زیادی تقسیم کند، چرا که تقسیم سود بالا، آسیب جدی به سهم، ساختار سرمایه شرکت و درنهایت بازار وارد می‌سازد. دومین استدلال آنها این است که وقتی سود سهم بالا تقسیم می شود، الزاما سودی دست سهامدار را نمی‌گیرد، چرا که بعد از برپایی مجمع و بازگشایی نماد، سهم به همان میزان تقسیم سود، کاهش ارزش را تجربه می‌کند. بنابراین دارایی مالی سهامدار با کاهش ارزش روبه‌رو می‌شود. دومین استدلال مخالفان تقسیم سود نقدی زیاد این است که بعد از تقسیم سود نقدی سهامداران به سرعت سود خود را دریافت نمی‌کنند. بسیاری از شرکت‌ها طبق قانون تجارت در پایان دوره هشت ماه فرصت زمانی تعیین شده، سود سهامدار را می‌پردازند، که در این صورت به دلیل ارزش زمانی پول و رشد نرخ تورم سود دریافتی با کاهش ارزش روبه‌رو‌ بوده و هزینه فرصت سهامدار در انتظار دریافت پول و در اختیار گرفتن منابع، افزایش یافته است.

سومین استدلال مخالفان تقسیم سود نقدی با درصد بالا، این است که بعد از اینکه سود بالایی در مجمع تقسیم شده و نماد شرکت برای فعالیت مجدد بازگشایی می‌شود، به دلیل خروج سود نقدی از دل سهم (کاهش ارزش نهفته)، سهم با صف فروش روبه‌رو می‌شود. شکل‌گیری صف‌فروش، قدرت نقدشوندگی سهم را به شدت کاهش می‌دهد.

بنابراین سهمی که آغشته به سود اندوخته است، ارزش ذاتی داشته و بعد از بازگشایی نماد، با کاهش ارزش جدی رو به رو نمی‌شود، در نتیجه قدرت نقدشوندگی سهم از دست نمی‌رود. استدلال چهارم موافقان نگهداشت سود در بطن سهم، این است که وقتی شرکت‌ها اقدام به تقسیم سود بالا می‌کنند، در این حالت سرمایه به طور واقعی از بازار خارج می‌شود و جنبه صوری ندارد. وقتی سهم‌ها بر اثر شکل‌گیری صف فروش با کاهش ارزش روبه‌رو می‌شوند، سرمایه به طور واقعی از بازار خارج نمی‌شود. اما وقتی شرکت‌ها سود نقدی بالایی تقسیم می‌کنند، بخشی از نقدینگی از بازار خارج می‌شود و بازار به طور تدریجی نحیف می‌شود. استدلال پنجم این است که سهامداران و صاحبان سهام باید در راهبردها و مدیریت سرمایه‌گذاری، فراتر از توجه به اصل «بازده سرمایه» به اصل «بازگشت سرمایه» و استمرار بازگشت سرمایه‌گذاری اهمیت بدهند. باید به این توجه کنند که قسمتی از سود سهام که مربوط به بازگشت سرمایه و مربوط به اصل سرمایه است و نه بازدهی آن به طور معمول محاسبه تقسیم سود به روش حسابداری است. اما باید سود شرکت به روش اقتصادی محاسبه شود و خطای محاسبه سود به روش حسابداری با ذخیره‌گیری جبران ‌شود.

به عنوان نمونه، برخی از موسسات مالی به ویژه در شرایط تورمی تا سطح ۱۵درصد اندوخته می‌گیرند و به استمرار سودآوری شرکت لطمه وارد نمی‌شود، در این حالت خطای اندازه‌گیری سود به روش حسابداری با اتکا به بهای تاریخی از بین می‌رود.

استدلال ششم این گروه این است که ساختار سرمایه شرکت‌ها با توجه به توزیع و تقسیم سود بالا میان سهامداران، تضعیف می‌شود.

همچنین با توجه به مشکلاتی نظیر سخت‌گیری بر سر افزایش سرمایه شرکت‌ها، کاهش زمان خرید حق تقدم و موانعی از این دست ، شرکت‌های بورسی نیازمند سرمایه هستند.نکته‌ای که در اینجا باید به آن اشاره کرد، این است که اولا در بسیاری از شرکت‌ها به دلیل پایین بودن حجم سهام شناورآزاد و نداشتن سهام مدیریتی و کنترلی، این سهامداران خرد نیستند که رای به میزان بالای تقسیم سود شرکت می‌دهند، بلکه این سرمایه‌گذاران و نهادهای مالی هستند که به دلیل کنترل شرکت، نظریه تقسیم سود بالا دارند. تاکنون در بسیاری از مجامع مشاهده شده که سهامداران جزء به دلیل پیامد‌های مبتلا به، مخالف تقسیم سود هنگفت بوده‌اند، اما سهامداران حقوقی نظر عکس داشته‌اند.حال با بررسی استدلال‌های طرفین، داوری در خصوص پیشنهاد کاهش تقسیم سود را برعهده شما خواننده گرامی می‌گذاریم.

گروه بورس