مجید اصلی

افت حدود ۲۰۰ واحدی شاخص کل در روز یکشنبه ۱۶ اردیبهشت، یکی از خاطره‌های تاریخی بورس اوراق بهادار را رقم زد. صرف نظر از جنبه‌های مثبت و منفی این رویداد نادر در بورس ایران و افت چشمگیر قیمت‌ها در شرکت‌های مطرح معدنی و خودرویی، بررسی و کندوکاو در زوایای گوناگون این امر می تواند به تسریع روند بلوغ بازار‌های مالی در ایران کمک کند. در این یادداشت کوتاه از سه منظر مختلف به وضعیت کنونی بورس پرداخته شده است. ۱ - مدیران بورس: یکی از مهم‌ترین چالش‌های پیش روی مدیران بورس از زمان همگانی شدن آن در سال‌های ۸۲ و ۸۳، حفظ و کنترل شاخص‌ها بوده است. سیاستمداران در ایران خصوصا در سال‌های اخیر همواره از شاخص‌های بورسی به عنوان اهرمی برای موجه جلوه دادن سیاست‌های اقتصادی خود و یا تاثیرناپذیری اقتصاد کشور از فشارهای بیرونی استفاده کرده‌اند و این موضوع همواره به عنوان مانور مدیریتی مسوولان اقتصادی و بورسی نیز مطرح بوده است.

از دیدگاه جزئی‌تر، متاسفانه اصرار غیرقابل توجیه مدیران نظارتی بورس بر بسته ماندن طولانی نماد‌ها، در خوشبینانه‌ترین حالت اگر حمل بر ترس آنها از ریزش شاخص تلقی نشود، در بسیاری از موارد به تجمع مهارناپذیر خواسته‌ها و هیجانات سهامداران در پشت یک سهم شده که در زمان بازگشایی نمادها، فشار فروش یا خرید را به صورت کنترل نشده‌ای درپی داشته اند. نمونه عینی این حالت در روز یکشنبه گذشته نمود داشت.

به عنوان نمونه نماد فرآوری از تاریخ ۳۰/۱۱/۸۵ در قیمت ۵۸۴۱۴ بسته شده است و با وجود امکان بازگشایی سهم در همان مقطع پایانی سال گذشته، متاسفانه تاخیر بیش از اندازه شرکت در ارائه گزارش‌های مالی و عدم پیگیری سازمان بورس در کسب گزارش‌های مالی از شرکت، علاوه بر دامن زدن به جو شایعات در مورد این سهم، ترس و اضطراب سهامداران را نیز افزایش داد که انباشت این هیجانات در افت حدود ۵۰ درصدی قیمت سهم در هفته جاری نمود پیدا کرد. این مساله درمورد باما، ایران خودرو و گروه بهمن نیز با شدت و ضعف قابل مشاهده است. مطمئنا اگر نماد این سهم‌ها در اولین فرصت و به فاصله کوتاهی از بسته شدن بازگشایی می‌شدند، علاوه بر تسهیل روند عرضه و تقاضای سهم، حتی ریزش سهم را منطقی‌تر و با سرعت و شدت کمتر شکل می‌دادند. ضمن اینکه تاثیر روانی منفی این افت چشمگیر بر روی دیگر نمادها نیز غیرقابل انکار است.

۲ - شرکت‌های بورسی: ضعف اطلاع‌رسانی شرکت‌ها به عنوان یکی از مهم‌ترین گلایه‌های سهامداران از مدیران شرکت‌های بورسی در طول تاریخ حیات بورس در ایران مطرح بوده است. عدم ثبات مدیریتی و متاسفانه در موارد بسیاری درگیر شدن بخشی از بدنه مالی و تصمیم‌گیر موثر شرکت‌ها در پیچ و خم نوسانات قیمت‌ها و تلاش در جهت هدایت قیمت سهم، خارج از مکانیزم عرضه و تقاضای آزاد بازار، بیشترین زیان را در کوتاه‌مدت برای سهامداران این‌گونه شرکت‌ها و در بلندمدت برای مدیران و دست‌اندرکاران همان شرکت‌ها به همراه داشته است.

با وجودی که ارائه اطلاعات شفاف مالی و در میان گذاشتن نقاط مثبت و منفی در برنامه مالی شرکت و چشم انداز سودآوری یا تولید یک شرکت بخشی از حقوق مسلم سهامداران یک شرکت پذیرفته شده در بورس در تمام دنیا است، اما سهامداران ایرانی در اغلب موارد علاوه براینکه خود باید امواج متلاطم بازار را تحمل نمایند، از دیگرسو هزینه انفعال مدیران و تصمیمات دیر هنگام شرکت‌ها را نیز می‌پردازند.

افت‌و‌خیز قیمت‌های جهانی فلزات اساسی یکی از این نمونه مسائل است که متاسفانه در روند افزایش فزاینده آن طی دو سال گذشته تنها عده معدودی از سهامداران که عمدتا به اطلاعات نهانی دسترسی داشتند، از آن بهره‌مند شدند و عدم اطلاع‌رسانی به موقع و انفعال ورخوت شرکت‌ها در پیش‌بینی روند کاهشی قیمت‌های جهانی پس از رشد عجیب آنها در سال گذشته و نیز عدم پیش‌بینی مکانیزم‌های مواجهه با اثرات منفی آن بیشترین زیان را متوجه سهامداران جزء این شرکت‌ها که عمدتا اطلاع کمتری از روند جهانی قیمت‌ها و با تاثیرات شفاف آن در روند سودآوری شرکت داشته‌اند، کرده است.

همین امر در مورد شرکت‌های خودرویی نیز با تاخیر فراوان در اطلاع‌رسانی، رخوت و کندی در سیستم گزارش‌دهی و عدم پویایی و انعطاف در مکانیسم‌های پیش‌بینی سود در آنها مشهود است که خود معلول سیستم پیچیده بوروکراسی اداری و عدم توجه به نیازها و خواسته‌های سرمایه‌گذاران به عنوان شرکای مالی شرکت (هرچند کوچک و اندک) است. جالب اینکه، این نکته ظریف را هم باید در نظر داشت که بخش اعظم این سهامداران خود به عنوان کارگران، کارمندان و یا مصرف کنندگان محصولات این شرکت‌ها باید خاطرات تلخ زیان‌های سنگین سهامداری آنها را نیز با خود حمل کنند.

۳ - سرمایه‌گذاران: ضلع سوم این مثلث، سهامداران بورس اوراق بهادار هستند که بیشترین تاثیر را از تصمیم‌ها و عملکرد دو ضلع دیگر می‌پذیرند. متاسفانه وضعیت بورس در ۴سال گذشته دارای کمترین نشانه‌های قابل اتکا از کنش‌ها و واکنش‌های منطقی سرمایه‌گذاران است. عدم ثبات در سیستم اقتصادی و کنش‌های سیاسی بخشی از دلایل سرمایه‌گذاران برای در پیش گرفتن سیاست «فردا فدای امروز» در بورس بوده است.

البته شاید اگر ماهرترین سهامداران اروپایی و آمریکایی و باتجربه‌ترین سرمایه‌گذاران بین‌المللی نیز مجبور به امرار معاش و کسب سود از طریق بازار‌های مالی ایران بودند، تا حد زیادی رفتاری متفاوت از رفتار کنونی سهامداران ایرانی نداشتند. اما نکته بسیار جالب و شیرین در این زمینه، اثبات مجدد سرمایه‌گذاری هوشمندانه بلند مدت در صنایع پیشرو و پرپتانسیل بازار به دور از هیجانات و احساسات است. در پایان نکته‌ای که در رفتار سرمایه‌گذاران و سهامداران پس از بازگشایی نمادها مشاهده می‌شود، رفتارهای احساسی برخی از آنها در افزایش فشارفروش سهام شرکت‌های مزبور است. واقعیت این است که صرف نظر از عملکرد گذشته یا وضعیت آینده این سهم‌ها، قیمت کنونی سهام نمادهای بازشده در پایین‌ترین حد قابل تصور خود قرار دارد. شاید تصمیم به نگهداری سهام مذکور بهترین استراتژی انتخابی توسط سهامداران شرکت‌ها باشد. به زودی و با فرونشستن غبار ایجاد شده و با آرامش بیشتر امکان تصمیم‌گیری منطقی‌تر مهیا خواهد بود.

www.irantahlil.com