آموزش علمی و عملی سرمایهگذاری
مالی رفتاری
بخش اول
توجه به فرضهای اساسی تئوریها در حوزه اقتصاد مالی و بازار سرمایه مانند سایر شاخههای دیگر علوم علاوه بر فهم و درک بهتر آنها بهرهمندی ما را به عنوان رهنما در عمل کاراتر مینماید.
دکتر احمد یزدان پناه
بخش اول
توجه به فرضهای اساسی تئوریها در حوزه اقتصاد مالی و بازار سرمایه مانند سایر شاخههای دیگر علوم علاوه بر فهم و درک بهتر آنها بهرهمندی ما را به عنوان رهنما در عمل کاراتر مینماید. در ارزشگذاری اوراق بهادار و محصولات مالی در بورسها یکی از پایهایترین مفروضات آن است که رفتار سرمایهگذاران عقلایی است، یعنی آنها در پی حداکثرسازی منافع خویشاند و به علاوه پاسخ یا عکسالعمل آنها در مقابل فرصتهای کسب سود و ریسک زیان قابل پیشبینی است.
همان گونه که در درسهای گذشته مطرح شد، فرض بر آن است که سرمایهگذاران ارزیابی سرمایهگذاریهای بالقوه پیش رو را بر مبنای بازده انتظاری آن و انحراف معیار آن سرمایهگذاری به عنوان ملاکی برای سنجش و اندازهگیری ریسک که از برآورد توزیع احتمال بازده آن سرمایهگذاری به دست میآید، شکل میدهند. علاوه بر این، فرض بر آن است که برآورد سرمایهگذاران نسبت به توزیع احتمال واقعی مزبور تورش متقارن ندارد. یعنی چه؟ یعنی سرمایهگذاران نسبت به توزیع احتمال واقعی مزبور تورش متقارن ندارد. یعنی چه؟ یعنی سرمایهگذاران در بررسی سرمایهگذاریهای بالقوه مقابل خود اشتباهاتی مینمایند که نسبت به جهتگیری آنها به یک طرف یا طرف دیگر سازگاری وجود ندارند!
این دیدگاه سنتی که سرمایهگذاران تصمیمگیران عینی و بیطرفی هستند، در محافل علمی و دانشگاهی سالهاست که تغییر نکرده است. هر چند بسیاری از سرمایهگذاران حرفهای این موضوع مهم را مطرح میکنند که سرمایهگذاریها تحت تاثیر شدید احساسات وعواطف یعنی ترسها و نگرانیها، بیمها و امیدها و آزمندیهای سرمایهگذاران است. ولی تئوریهای علمی دانشگاهی آنها را در مدلهای خود لحاظ نمیکنند.
در سالهای اخیر مکتبهای فکری جدیدی در اقتصاد مالی ظهور کردهاند که پایه تحلیلهای خود را بر این مبنا گذاشتهاند که سرمایهگذاران در انتخابهای خود که همراه با ریسک است رفتاری که تمام و کمال عقلایی باشد از خود بروز نمیدهند. استدلال آنها بر پایهای از شاخههای روانشناسی قرار گرفته که به روانشناسی ادراک موسوم است؛ شاخهای که به مطالب ظرفیت آدمیان در طرز تلقی آنها و قدرت قضاوت آنها میپردازد.
به کارگیری این ابعاد روان شناختی در تصمیمگیریهای اقتصادی به طور عام ودر سرمایهگذاری به طور خاص به نتایج شگفتانگیزی رسیده است. وقتی محیط انتخاب تصمیمگیران به طور معنیداری تفاوت میکند، رفتار و نحوه برخورد آنها نیز متفاوت میگردد، گویی جو گیر شدهاند. به این تفاوتها آثار روانی میگویند. در روان شناسی برجسته حوزه تحقیق روان شناسی ادراک یعنی دانیل کاهمن و تورسکی، سایه روشنهای این آثار را با مثالهایی برای ما شفاف نمودهاند.
فرض کنید شما پس از مدتها قصد دارید که به کنسرت موسیقی سنتی مورد علاقه خود بروید. قیمت بلیت آن ۳۰هزار تومان است. وقتی به درب سالن کنسرت میرسید در مییابید بلیت خود را گم کردهاید. آیا بلیت دیگری از باجه به قیمت ۳۰هزار تومان میخرید؟ حال فرض کنید که شما برنامهریزی کرده بودید که بلیت خود را از باجه درب سالن بخرید. وقتی نوبت شما میشود در مییابید ۳۰هزار تومانی را که برای بلیت در جیب کنار گذاشته بودید در راه گم کردهاید. آیا باز هم بلیت کنسرت را خواهید خرید؟
نتایج و پیامدهای اقتصادی هر دوی این وضعیتها یکسانند. یعنی شما ۳۰هزار تومان از دست دادهاید و حالا باید تصمیم بگیرید که ۳۰هزار تومان دیگر بپردازید. شگفت آنکه بیشتر مردم در حالت دوم یک بلیت میخرند نه در حالت اول! به نظر میرسد مردم زمینه روحی و روانی مختلفی برای انتخاب دارند طرز برخورد و رفتار آنها وقتی پول خود را از دست میدهند با وقتی که بلیت خود را گم میکنند، تفاوت کلی دارد.
در محیط سرمایهگذاری آثار روانی و طرز فکرها ممکن است سبب ساز انحراف رفتار سرمایهگذاران از تصمیمگیری عقلائی شود. برای مثال به برداشت و تلقی متفاوت سرمایهگذاران از کسب یک سود بزرگ در مقابل زیان بزرگ توجه کنید.
فرض بر آن است که سرمایهگذاران فقط وقتی یک سرمایهگذاری پر ریسکتر را بر کم ریسکتر ترجیح میدهند که بازده انتظاری سرمایهگذاری پرریسک از سرمایهگذاری کم ریسک بیشتر باشد. این فرض در مورد وضعیتهایی که عایدات بزرگ را هدفگذاری کردهاند به خوبی خود را نشان میدهد.
برای مثال، فرض کنید شما میخواهید در یک شرکت نوپا سرمایهگذاری کنید و شانس شما برای کسب دریافتی یک میلیون تومان ۹۰درصد و برای به دست نیاوردن چیزی از آن سرمایهگذاری ۱۰درصد باشد. پاداش یا پیامد انتظاری این سرمایهگذاری ۹۰۰هزار تومان است. اگر فردی به شما پیشنهاد کند که آن محصول مالی را به ۸۵۰هزار تومان بخرید و احتمال زیاد شما با پیشنهاد او موافقت خواهید کرد، چرا که با بازده یا پاداش انتظاری تقریبا یکسان ولی با ریسک کمتر مواجه شدهاید. به عبارت دیگر شما از خود رفتار یک ریسک گریز را به نمایش گذاشتهاید.
حال به وضعیتی فکر کنید که با زیان بزرگ مواجه هستید. فرض کنید، در یک شرکت نوپای دیگر سرمایهگذاری کردهاید که اگر اوضاع تغییر نکند با ۹۰درصد احتمال و شانس شما یک میلیون تومان ضرر کرده و با ۱۰درصد احتمال نه سود خواهید برد و نه زیان متحمل میشوید. در این حالت انتظاری شما ۹۰۰هزار تومان میشود. سرمایهگذار دیگری به شما پیشنهاد میکند که اگر به او ۸۵۰هزار تومان بدهید او شرکت را به دست میگیرد یا به قول فعالان بازار سرمایه قبضه (take over) میکند، یعنی شما را با یک زیان قطعی ۸۵۰هزار تومانی مواجه میکند. اکثر مردم این پیشنهاد را رد میکنند و گزینه همراه با ریسک را ترجیح میدهند، هر چند این حالت ارزش انتظاری کمتری دارد در حالاتی که مردم با زیانهای انتظاری بزرگ مواجه و درگیر هستند و به نظر میرسد از خود رفتار ریسک گریزان را نشان ندهند این همان آثار روانی قضیه است.
ارسال نظر