گروه بورس- معصومه طاهرخانی: حالا هر چقدر بورسی‌ها بگویند که بورس تهران را با تزریق نقدینگی جدید کاری نیست، دلیل نمی‌شود که از کنار شکست‌های پی‌درپی شاخص، حجم معاملات، سهامداران خرد و درآمد کارگزاران و... هر آنچه از جنس تالار شیشه‌ای است، بگذریم. واقعیت این روزهای بورس تهران چیزی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت، چرا که شاخص ۸هزار واحدی برای یک بورس ۵۰ هزار میلیارد تومانی پدیده خوشایندی نیست که بتوان با نسبت دادن آن به عوامل فرابورسی شرایط را مثبت نشان داد.

اما ماجرا وقتی جالب‌تر می‌شود که تمام نسخه‌هایی که برای بهبود شرایط پیچیده می‌شود، راه به جایی نمی‌برد. از تزریق نقدینگی ۳۰۰میلیارد تومانی گرفته تا حذف هر آنچه سرعت‌گیرهای بازارند!

الان ۵ سال پیش هست، ولی نیست!

نزدیک‌ترین زمان به امروز، یعنی وقتی که شاخص ۸هزار واحدی است، چیزی نیست جز سال ۸۲ . پنج سال پیش در چنین محدوده زمانی شاخص بورس تهران در محدوده ۸هزار و ۹۰۰واحد در نوسان بود. ارزش روز بازار آن زمان ۲۳هزار میلیارد تومان و حجم معاملات هم بالای ۱۰میلیارد تومان در روز بود. اما ببینیم الان که ۵ سال از آن زمان می‌گذرد، رفتار بورس ما چگونه است؛ شاخص بالاتر از ۸هزار و ۹۰۰ واحدی، ارزش روز کمتر از ۵۰هزار میلیارد تومان و حجم معاملات روزانه هم کمتر از ۳میلیارد تومان.

با این مقایسه سرانگشتی مشخص می‌شود که هر چند ارزش بورس ما به همت اصل چهل و چهارمی‌ها دو برابر شده، ولی از آن طرف حجم معاملات ما به سوی یک سوم شدن حرکت کرده است. نتیجه آخر هم افت نقدشوندگی سهام یا همان قفل شدن بازار است، چیزی که سهامداران زیادی را از بورس ناامید کرده و در شرایطی فراری هم داده است.

ما خیلی طبیعی هستیم ...

درست است که سقوط و صعود شاخص‌ها طبیعی است، ولی اعدادی که پیش‌تر ذکر آن رفت نمی‌توانند چندان طبیعی باشند. قرار نیست هر وقت که شاخص رشد کرد، ارزش معاملات و به تبع آن نقدشوندگی سهام هم بالا رود. بلکه در سایر بورس‌ها بسیار بوده شرایطی که افت شاخص‌ داشته‌اند ولی افت ارزش معاملات تا این حدی که در بورس ما سقوط می‌کند، نداشته‌اند.

پس با این اوصاف بورس‌ها نمی‌توانند همچنان بر طبیعی بودن افت شاخص‌های بورس تاکید کنند.

در چنین شرایطی هم انگشت اتهام به سمت تمام سرعت‌گیرهایی است که دست‌ساز بورس ما ‌هستند، می‌رود آشناهایی چون «حجم مبنا»، «درصد نوسان روزانه»، «توقف‌‌های طولانی‌مدت نمادها» و ... همه آن چیزهایی هستند که حتی شائبه حذف آن‌ها واکنش‌های چندباره بورس‌ها را به دنبال خود دارد.

فصلی برای حذف سرعت‌گیرهای بورس!

بارها نوشتیم و پیشنهاد کردیم که بورس‌ را آزاد بگذارید تا واقعی و شفاف نوسان کند. حمایت صوری از شاخص چاره‌ساز نیست. حالا می‌خواهیم داستان را در بدترین حالت تصور کنیم. سوال این است، اگر حجم مبنا و درصد نوسان حذف شود، چه به سر بازار می‌آید؟ جواب اما روشن است، شاخصی که قرار است چند ماه دیگر زیر ۸ هزارو ۵۰۰ واحد را تجربه کند، این مسیر را یک روزه تجربه می‌کند. اگر واقع‌بین باشیم شرایط حال حاضر هم چیزی جز سقوط‌های بیشتر عدد شاخص به زیر ۸ هزار و ۵۰۰ واحد را نشان نمی‌دهد، اما مزیت بزرگ این حرکت در وهله اول روان شدن معاملات و افزایش نقد شوندگی دارایی سهامداران است.

این دیدگاه در حالی مطرح است که «علی رحمانی» مدیر عامل سابق شرکت بورس معتقد است: «مشکل اصلی بورس، کمبود نقدینگی است. در حال حاضر همه کشورهای بحران‌زده از سقوط بازارها، به دنبال کم کردن محدودیت نوسان روزانه قیمت‌ها هستند. عده دیگری هم بحث تعطیلات مالی را مطرح می‌کنند. به نظر من امروز شرایط برای حذف دامنه نوسان و حجم مبنا مناسب نیست، بلکه مساله اصلی نبود نقدینگی است.»

ما صف نمی‌خواهیم!

اما مزیت دیگری که حذف درصد نوسان و حجم مبنا برای بورس تهران دارد، حذف بازار صف محور است. پدیده‌ای به نام صف خرید یا صف فروش در دسته همان اختراعات دست‌ساز بورس تهران قرار می‌گیرد. صف‌هایی که احساسی هستند تا عقلانی. این صف‌ها هم علتی ندارند جز محدودیت درصد نوسان. اگر این علت را برداریم به دنبال آن دیگر صفی در بازار نخواهیم داشت و به طور مسلم وقتی که صف‌ها محو شوند، تحلیل جای خود را به احساس می‌دهد. در نهایت هم می‌توانیم امیدوار باشیم که سرمایه‌گذارانی که از این به بعد وارد این بازار می‌شوند دید میان مدت یا بلندمدت دارند.

دست آخر هم اینکه صف محوری بازار آسیب دیگری به نام غیرتعادلی شدن قیمت‌ها را هم به دنبال خود دارد. با نگاهی کوتاه به وضعیت بازار آن وقتی که صف‌های متعدد را برای سهام تشکیل می‌دهد، مشخص می‌شود که رشد یا سقوط غیرواقعی قیمت‌ها به چشم می‌آید، چراکه جو روانی ایجاد شده از صف، سهامداران احساسی را به سویی می‌برد که بیش از حد به سهمی بها بدهند یا از بهای سهمی کم کنند.

اتفاقا چندین تجربه شیرین به تعادل رسیدن قیمت سهم از طریق حذف درصد نوسان وجود دارد که با مراجعه به آن‌ها می‌توان بورسی را با یک تا ۲میلیارد تومان حجم معاملات روزانه نجات داد.

بورس را با نقدینگی کاری نیست!

حال اگر برچیدن درصد نوسان و حجم معاملات برای بورسی‌ها سخت است و نمی‌توانند به راحتی تغییر کنند، راه دومی هم فراروی این بازار هست؛ تزریق نقدینگی جدید از سوی دولت! اما آن‌طور که مشخص است دولتی‌ها آب پاکی را روی دست بازار ریخته‌اند که فعلا تا اطلاع بعدی هرگونه تزریق نقدینگی جدید را فراموش کنید.

«شمس‌الدین حسینی» وزیر اقتصاد که اخیرا با حضور در تالار، سامانه جدید معاملاتی را افتتاح کرده بود به صراحت گفته بود که نیازی

به تزریق ۳۰۰میلیارد تومان نقدینگی به بورس نمی‌بینیم.

البته این گفته‌های وزیر در حالی است که پیشترها زمزمه‌هایی مبنی‌بر اعطای تسهیلات به شرکت‌های سرمایه‌گذاری در بورس شنیده می‌شد تا جایی که «رحمانی» هم این خبر را تایید می‌کند. وی می‌گوید: «زمانی که در بورس بودم دو گزارش توجیهی را درخصوص لزوم تزریق نقدینگی جدید به بورس برای وزارت اقتصاد ارسال کردم. در آن گزارش‌ها تمامی راه‌ها و روش‌هایی که می‌توان با تزریق نقدینگی به بورس کمک کرد، ارائه شده بود.»

وی در عین حال معتقد است: «مشکل کوتاه‌مدت بورس تهران کمبود نقدینگی است و نبود چشم‌انداز سودآور، معضل میان‌مدت بورس ما به شمار می‌رود. از دیدگاه من باید شرایطی را ایجاد کنیم که مدیران دولتی احساس نیاز کنند که باید فکری برای بورس کنند.»

بورس اهمیت ندارد!

در همین حال «حسین خزلی خرازی»، دبیر کانون کارگزاران هم در توضیح دلیل اصلی عدم‌تزریق نقدینگی و توجه دولت به بورس می‌گوید: «از آنجا که تامین نقدینگی پروژه‌ها از طریق بورس هیچ وقت حتی به صورت کمرنگ مطرح نبوده، بنابراین طبیعی است که بورس نقش خیلی کوچکی در تولید ملی داشته باشد. مجموع این شرایط هم همان می‌شود که همه چیز در اقتصاد مهم می‌شود، جز بورس.»

وی تصریح می‌کند: «با توجه به نقش کمرنگ بورس نباید سوال کنیم که چرا به تزریق نقدینگی به بنگاه‌های زودبازده توجه می‌شود، ولی به تزریق نقدینگی به بورسی که شرکت‌های بزرگی در آن هستند، توجه نمی‌شود.»