علی لطفی
اجازه بدهید پیش از شروع، به دو ماه و اندی پیش برگردیم؛ زمانی که چهارمین نشست کانون نهادهای سرمایه گذاری در تاریخ هفتم مرداد با عنوان بررسی وضعیت بازار و تغییرات شاخص برگزار شد.

در پایان جلسه جناب آقای دکتر عبده به منظور جمع‌بندی مطالب، از حاضران خواست که هرکس نسبت به آینده بازار و شاخص نگران است، اعلام نماید. نتیجه شگفت انگیز بود! از جمع نود نفری حاضر- که عمدتا مدیران عامل شرکت‌های سرمایه گذاری و کارگزاران بورس بودند- حتی یک دست هم به نشانه نگرانی بلند نشد! طبعا من نیز دستی به نشانه نگرانی بلند نکرده بودم؛ اما نمی‌دانم چرا با دیدن این صحنه بلافاصله یاد یک جمله معروف افتادم: «بازار درست در زمانی بر می‌گردد که هیچ کس حتی فکرش را هم نمی‌کند.»آن روز نیز در آن جمع نود نفری که عمده‌ترین فعالان بازار سرمایه را در بر می‌گرفت هیچ نشانی از نگرانی دیده نمی‌شد و حقیقتا هم هیچ کس حتی به ذهنش خطور نمی‌کرد که شاخص در آغاز راه برگشت قرار گرفته است. اجازه بدهید یادآوری کنم که شاخص قیمت در تاریخ 7/5/87 برابر 12572 واحد بود؛ یعنی تنها هشت روز کاری پس از ثبت سقف 12918 در تاریخ 25/4/87 . پس از این مقدمه نسبتا طولانی در ادامه مقاله دو موضوع بررسی می‌شود: 1- چرایی این پدیده 2- ارتباط این پدیده با بورس تهران و بررسی شرایط روز. در تبیین چرایی این پدیده لازم است بحث را تا حدی به سمت تحلیل تکنیکال سوق دهیم؛ در ادامه قسمتی از تئوری «داو» را به صورت ساده شده بررسی می‌کنیم:
عمده روندهای موجود - اعم از صعودی یا نزولی- در بازار سهام را می‌توان با سه روند فرعی مشخص کرد.
نقطه 1 نقطه شروع روند صعودی است. در این نقطه (و به طور گسترده در بازه بین 1 تا 2 ) تنها تحلیل‌گران بسیار قوی و هوشمند وارد سهم می‌شوند. در این فاصله توجه بسیار کمی نسبت به سهم وجود دارد، به این معنی که در سایت ها، روزنامه ها، رسانه‌ها و ... هیچ صحبتی از این سهم نیست؛ حجم معاملات پایین است و معامله گران معمولی حرکات این سهم را دنبال نمی‌کنند. در نقطه 2 و پس از مدتی رشد (البته با شیب کم) به تدریج سهم رو به شناخته شدن می‌رود؛ اکنون کم و بیش تحلیل‌ها و خبرهایی از این سهم در روزنامه‌ها و سایت‌ها دیده می‌شود. در نقطه 2 (و به طور گسترده در فاصله بین 2 تا 3) تحلیل‌گران و معامله گران عادی بازار وارد این سهم می‌شوند. در این فاصله حجم معاملات کم کم افزایش می‌یابد و خبرها و تحلیل‌های سهم کم و بیش منتشر می‌شود. نقطه 3 هنگامی است که بازار پس از یک رشد نسبتا طولانی و پایدار، کاملا متوجه این سهم می‌شود. اکنون تحلیل‌ها و اخبار در همه روزنامه ها، سایت‌ها و رسانه‌های مختلف حول این سهم می‌باشد. در تالار بورس همه معامله گران درباره این سهم صحبت می‌کنند و حجم معاملات افزایش می‌یابد. نقطه 3 ( و به طور گسترده بازه بین 3 تا 4) زمان ورود سرمایه گذاران ناآگاه و دنباله رو است که بر اساس احساسات و نه تعقل معامله می‌کنند. ورود این جریان احساسی به سهم سبب می‌شود که قیمت با شیب زیاد صعود کند. در این بازه دیگر تعقل و تحلیل بر حرکات سهم حکمفرما نیست و به قیمت و میزان ارزندگی آن توجهی نمی‌شود. به طور پیوسته درباره سهم خبرهای خوب و تحلیل‌های مثبت می‌رسد؛ در واقع باید گفت هر خبری که می‌رسد با دیده مثبت نگریسته می‌شود. خریداران در رویای سودهای کلان به کلی تحلیل و تعقل را به کناری می‌نهند و این درست همان جایی است که هیچ کس حتی فکرش را هم نمی‌کند که بازار برگردد.
اما کم‌کم معامله‌گران هوشمندی که در بازه ۱ تا ۲ وارد سهم شده بودند، پس از گرفتن سود مورد نظر از سهم خارج می‌شوند؛ با صعود بیشتر سهم قسمت عمده خریداران در بازه ۲ تا ۳ نیز به سود هدف دست یافته و اقدام به فروش می‌کنند؛ بنابراین هرچه سهم بالاتر می‌رود اشتیاق و تمایل فروش این دو گروه بیشتر شده و سهام خود را به معامله گران ناآگاه فروخته و از بازار خارج می‌شوند. این فرآیند تا آنجا ادامه می‌یابد که قدرت خریداران و فروشندگان در نقطه ۴ برابر می‌شود. پس از آن به تدریج قدرت فروشندگان بیشتر و بیشتر می‌شود و کنترل سهم را به دست می‌گیرند و بنابراین در مبارزه عرضه و تقاضا طرف عرضه سنگینی کرده و سهم کم‌کم بر می‌گردد و روند منفی آغاز می‌شود.
هدف از توضیحات بالا تاکید بر این مطلب است که اگر در تاریخ 7/5/87 در پایان بازه 3 تا 4 روند صعودی شاخص قرار داشتیم،‌ اکنون نیز در همین بازه برای روند نزولی شاخص هستیم؛ به این معنی که نزول شاخص شدت گرفته و دیگر در فروش به ارزندگی سهم‌ها توجه نمی‌شود. دائما اخبار و تحلیل‌های منفی می‌رسد یا بهتر بگویم خبرها با دیده منفی نگریسته و تحلیل می‌شوند. کافی است سری به روزنامه‌ها و سایت‌ها بزنید یا اینکه تماسی با کارگزارتان داشته باشید، تا به صحت این گفته‌ها پی ببرید.
اجازه بدهید کمی صادق و شفاف باشیم. زمانی که در اواخر تیر سیل دستورهای خرید در صف‌های خرید را به سوی کارگزار روانه می‌کردیم، حتی نیم نگاهی هم به قیمت سهم داشتیم؟ امروز چه؟ دستور فروش را که صادر می‌کنیم، حتی درصد منفی آن روز را می‌دانیم؟
می خواهم بگویم فرآیندی که در ذهن رخ می‌دهد، در هر دو حالت مشابه است؛ در حالت اول معامله گر غرق در قیمت‌های رویایی می‌شود و هیچ احتمالی برای نزول سهم قائل نیست. در حالت دوم آنچنان آینده تاریکی در ذهن ترسیم می‌کند که هرچه زودتر به دنبال رهایی از آن است؛ در حالی که هیچ احتمالی برای صعود قائل نیست.
نمی خواهم بار دیگر بحث کلیشه ای ضعف تحلیل‌گری در بازار سرمایه را باز کنم. اتفاقا معتقدم عمق تحلیل‌گری به هر میزان که باشد، در اصول اولیه و رفتارها و مبانی الگوبندی شده و قطعی معامله گران هیچ تفاوتی میان بورس تهران و بورس نیویورک وجود ندارد؛ چرا که در هر دو بازار، هدف مشترک معامله گران حداکثر کردن سود خود می‌باشد و برای رسیدن به این هدف مبانی رفتاری و فرآیند ذهنی یکسانی از خود نشان می‌دهند.
مقاله را با ذکر این نکته که اصلی که در این مقاله توضیح داده شد، از اصول قطعی و پذیرفته شده بازارهای مالی می‌باشد، به پایان می‌برم و نتیجه گیری و پاسخ پرسش مطروحه در عنوان مقاله را به عهده خواننده وا می‌گذارم.
مولف کتاب شاخص‌های تکنیکال