دیدگاه
مدیریت سود در شرکتهای بورسی
نظریه کیفیت سود برای اولین بار توسط تحلیلگران مالی و کارگزاران بورس اوراق بهادار مطرح شد. زیرا آنها احساس میکردند، سود گزارش شده قدرت سود شرکت را آن چنان نشان نمیدهد که در ذهن مجسم میکنند.
رضا نعمتی کشتی*
نظریه کیفیت سود برای اولین بار توسط تحلیلگران مالی و کارگزاران بورس اوراق بهادار مطرح شد. زیرا آنها احساس میکردند، سود گزارش شده قدرت سود شرکت را آن چنان نشان نمیدهد که در ذهن مجسم میکنند. آنها دریافتند که پیشبینی سودهای آتی بر مبنای نتایج گزارش شده، کار مشکلی است. ضمنا تحلیلگران دریافتند که تجزیه و تحلیل صورتهای مالی شرکتها به دلیل نقاط ضعف متعدد در اندازه گیری اطلاعات حسابداری کار مشکلی میباشد.
سوال اساسی این است که چرا تحلیلگران مالی در ارزیابی خود، از سود خالص گزارش شده یا سود هر سهم شرکت (بدون تعدیل) استفاده نمیکنند و جانب احتیاط را رعایت میکنند. پاسخ این است که در تعیین ارزش شرکت، نه تنها به کمیت سود، بلکه باید به کیفیت آن نیز توجه شود. منظور از کیفیت سود، زمینه بالقوه رشد سود و میزان احتمال تحقق سودهای آتی است. به عبارت دیگر، ارزش یک سهم تنها به سود هر سهم سال جاری شرکت بستگی ندارد، بلکه به انتظار ما از آینده شرکت و قدرت سود آوری سالهای آتی و ضریب اطمینان نسبت به سودهای آتی بستگی دارد. تحلیلگران مالی تلاش میکنند تا چشمانداز سود شرکت را ارزیابی کنند. چشمانداز سود به ترکیب ویژگیهای مطلوب و نامطلوب سود خالص اشاره دارد. برای نمونه، شرکت دارای عناصر و اقلام با ثبات در صورت سود و زیان خود نسبت به شرکت فاقد این اقلام و عناصر، کیفیت سود بالاتری دارد. همین امر به تحلیلگران اجازه میدهد سود آتی شرکت را با قابلیت اطمینان بیشتری پیشبینی نمایند.
مدیریت سود
هموارسازی سود که در ادبیات حسابداری از آن تحت عنوان مدیریت سود نام برده میشود، عبارت است از انجام اقداماتی برای کاهش نوسانات سودهای گزارش شده حسابداری. میزان سود و نوسان آن از دیدگاه سهامداران شرکت حائز اهمیت است و بر ارزش سهام شرکت تاثیر میگذارد. بنا بر این باید اولا ابزار هموارسازی سود و ثانیا سود عادی تعیین شود. در واقع، سود عادی هدف فرضی مدیریت است که با استفاده از مدلهای مختلف طراحی میشود. درباره ابزار هموارسازی سود موارد ذیل مشهود است.
•زمانبندی معاملات.
•تخصیص در طول زمان.
•تجدید طبقهبندی در اقلام سود و زیان.
مفهوم مدیریت سود از زوایای مختلفی مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است و تعاریف مختلفی از آن ارائه شده است. برای نمونه از نظر گاردون و همکارانش، اگر زمانی مدیران روش خاصی از روشهای حسابداری را برگزینند و نوسانات سودهای گزارش شده کاهش یابد، نتیجه هموارسازی یا مدیریت سود است. آنها هم چنین متذکر میشوند که مدیران در حدود قدرتشان که ناشی از آزادی عمل در چارچوب اصول و روشهای پذیرفته شده حسابداری است، میتوانند:
*روی سود گزارش شده اثر گذارند.
**روی نرخ سود شرکت اثر گذارند.
به طور کلی «مدیریت سود» بر اثرگذاری روی سود شرکت، به نحوی که منافع و خواستههای شرکت و مدیران آن را برآورده نماید، تعریف میشود.
روشهای مدیریت سود
پیرامون مفهوم هموارسازی سود، عقیده بر آن است که سرمایهگذاران درصدد پرداخت بیشتر در زمینه خرید سهام از شرکتهایی هستند که دارای الگوی رشد سود هستند. شواهد حاکی از آن است وقتی که شرکتها رشد سود را نقض میکنند، ارزش سهام تا میزان قابل توجهی افت میکند. مدیران شرکتهایی که طی چندین سال دارای الگوی رشد سود هستند، راههایی را برای ادامه گزارش افزایش سود در هر دوره اتخاذ میکنند که یکی از راهها پایین آوردن سود به هنگام افزایش و هم چنین بالا بردن سود به هنگام کاهش آن است.
به طور کلی چهار روش اصلی برای مدیریت سود مشهود است که عبارتند از:
۱) اندوخته ارزیابی یا ذخیره ارزیابی.
۲) انتخاب روشهای حسابداری.
۳) برآوردهای حسابداری.
۴) تصمیمات اقتصادی.
* اندوخته ارزیابی یا ذخیره ارزیابی: نوعی حساب ترازنامهای با مانده بستانکار است که کاهنده حساب دارایی تلقی میگردد. از آن جا که این حساب مانده بستانکار دارد، بنابراین ایجاد یا افزایش آن یک حساب بدهی را به دنبال دارد که حساب هزینه را در صورت سود و زیان افزایش میدهد. دلیل این که ذخیره ارزیابی اغلب به منظور مدیریت سود مورد استفاده قرار میگیرد آن است که: ۱)این ذخایر تقریبا بر مبنای برآورد مدیریت هستند. ۲)مانده این حسابها سال به سال افزایش یا کاهش مییابد.
از این رو، افزایش در مانده مزبور موجب ثبت هزینههای اضافی در سال جاری میشود.
*انتخاب روشهای حسابداری: راه دیگری که مدیران شرکتها میتوانند سود حسابداری (تعهدی) گزارش شده را مدیریت کنند، انتخاب روشهای حسابداری است. به عنوان مثال، در دورههای افزایش قیمتها به کارگیری روش اولین صادره از اولین وارده (fifo) در ارزیابی موجودیها موجب محاسبه سود بیشتر و پرداخت مالیات بیشتر میشود که قطعا بر جریان وجوه نقد شرکت تاثیر میگذارد.
* برآوردهای حسابداری: راه دیگری است که مدیران میتوانند سودهای حسابداری گزارش شده را تحت تاثیر قرار دهند. به عنوان مثال، مدیران باید ارزش اسقاط و عمر مفید کلیه داراییهای استهلاکپذیر را تخمین بزنند. تغییرات در این تخمینها، هزینههای استهلاک را تحت تاثیر قرار میدهد. برخلاف تغییر در اصول و روشهای حسابداری، تغییرات در برآوردها اثر انباشته نداشته، بلکه اثر آن در دوره جاری یا به دورههای آتی تسری مییابد. در هر حال اگر تغییرات در برآورد حسابداری با اهمیت باشد، باید در یادداشتهای پیوست جزو لاینفک صورتهای مالی افشا شود.
* تصمیمات اقتصادی: تمامی روشهای مدیریت سود مطرح شده تنها بر ارقام صورتهای مالی اثر میگذارد و هیچ اثری بر روی جریانات نقدی شرکت ندارند. در هر حال راههایی وجود دارد که مدیریت میتواند با استفاده از آنها جریانات نقدی شرکت را تحت تاثیر قرار دهد. به عنوان مثال، اگر مدیریت بخواهد سود گزارش شده را افزایش دهد، میتواند مخارج تحقیق و توسعه را کاهش دهد، لذا کاهش مخارج مزبور در سال مالی مورد نظر به عنوان کاهش هزینه دوره قلمداد میشود که در این صورت سود گزارش شده افزایش مییابد. در هر حال از زمانی که مخارج کمتری تحقیق و توسعه شود، جریانات نقدی واحد تجاری تحت تاثیر قرار میگیرد. اما باید توجه داشته باشیم، کاهش مخارج تحقیق و توسعه میتواند آثار منفی برای واحد تجاری در بر داشته باشد، چرا که واحد انتفاعی را از رقبای خویش در ابتکارات تکنولوژی و سرانجام کاهش جریانات نقدی مورد انتظار از تولیدات جدید در آینده عقب نگاه خواهد داشت.
مدیریت سود و تقلب حسابداری
در مورد تمامی روشهای مدیریت سود مطرح شده، این فرض وجود دارد که کمیته حسابرسی شرکت از کلیه تصمیماتی که توسط مدیریت اتخاذ میگردد و این تصمیمات اساسا منجر به ارائه صورتهای مالی گمراه کننده نیست، آگاه است. متاسفانه در بعضی موارد ممکن است مدیریت از روشهای مدیریت سود هم فراتر رود و به سادگی درآمدهایی را شناسایی کند که واقعی نیستند. بدین ترتیب هر گاه مدیریت واحد انتفاعی به طور آگاهانه گزارشهای مالی اساسی عرضه کند که اهداف آن گمراه کردن استفادهکنندگان باشد، این عمل تقلب حسابداری خوانده میشود. بدین منظور، برای کاهش تقلب حسابداری مدیران واحدهای انتفاعی موظفند صورتهای مالی اساسی را امضا نموده (تأییدیه مدیریت)، تا دقیق بودن ارقام صورتهای مالی واحدهای تجاری را تصدیق نمایند.
نقش مدیریت و کمیته حسابرسی در ارتباط با کیفیت سود
مدیران همواره مسوولیت انتخاب و بکارگیری برآوردها و قضاوتهای اساسی به کار گرفته شده را همانند اصول حسابداری بر عهده دارند، از این رو در نهایت مدیریت مسوول اصلی کیفیت سود میباشد. کیفیت اصول حسابداری با کیفیت سود یکی نیست؛ اما این دو به صورت ذاتی، طوری با هم مرتبط می باشند که قضاوتهای به کار گرفته شده در انتخاب و به کارگیری چنین اصولی، مستقیما بر کیفیت سود تاثیر میگذارد. اطلاعات حسابداری برای سهامداران از دو بعد اهداف ارزشی و قرار دادی، مهم و با اهمیت میباشند. وقتی کیفیت سود پایین باشد، اطلاعات حسابداری تهیه شده در برآوردن نیازهای ارزشی و حاکمیتی سهامداران کمتر اثر بخش خواهد بود. برای این منظور سهامداران از کمیته حسابرسی تقاضا میکنند تا نظرات بیشتری بر فرآیند گزارشگری مالی داشته باشند. در مقوله نقش مدیریت، باید متذکر شد که هرگونه تغییر ناگهانی در مدیریت میتواند استمرار عملیات تجاری را از مسیر عادی منحرف و بر ثبات سود اثر منفی داشته باشد. اگر مدیریت موفق شرکتی تغییر یابد، موجب بی ثباتی در عملکرد و سود مشارکت خواهد شد. افزون بر آن، اگر مدیریت نتواند در محیط اجتماعی، سیاسی و یا اقتصادی شرکت تغییر ایجاد کند، از ثبات سود شرکت کاسته میشود. وقایع گذشته حاکی از ناتوانی شرکت در ایجاد تغییرات در محیط شرکت در زمان و شکل مناسب، نشان دهنده این مطلب است که مدیریت مشکلاتی داشته است، به عنوان مثال، اگر صنایع خودروسازی در تشخیص سلیقه و تقاضای مشتریان عقب بماند، طبیعتا از نظر سود آوری آتی نیز دچار مشکل خواهد شد.
کلام آخر
شاید بهترین راه برای اندیشیدن در مورد مدیریت سود این باشد که هدف اولیه گزارشهای مالی حل نمودن مشکل عدم تقارن اطلاعات است. به خاطر داشته باشید که عدم تقارن اطلاعات به این حقیقت باز میگردد که مدیران واحدهای انتفاعی نسبت به افراد خارج از شرکت به اطلاعات واقعی شرکت بیشتر دسترسی دارند در واقع گزارشهای مالی وسیلهای را برای مدیران فراهم میکند تا اطلاعات حاصل از عملکرد شرکت را به استفاده کنندگان صورتهای مالی انتقال دهند. اگر گزارشهای مالی به مدیران اجازه میزانی از انعطاف پذیری را ندهد، برای مدیران انتقال اطلاعات پیرامون شرکت به استفاده کنندگان صورتهای مالی مشکل خواهد بود. به دلیل آن که رویههای مشابه حسابداری امکان فراهم نمودن مفیدترین اطلاعات را در همه موارد ندارد. اصول پذیرفته شده حسابداری GAAP به مدیریت این اجازه را میدهد که در انواع گزارشهای مالی قضاوت خودشان را به کار گیرند. با دادن اختیار به مدیران در راستای انعطافپذیری نسبت به گزارشهای مالی مانند برآورد عمر مفید، ارزش اسقاط، هزینه مطالبات مشکوکالوصول یا انتخاب روش fifo به عنوان فرضیه گردش موجودی کالا، در این صورت استفادهکنندگان صورتهای مالی ممکن است، قضاوت بهتری در مورد چگونگی عملکرد واحد انتفاعی داشته باشند.
*عضو هیات علمی دانشگاه
ارسال نظر