مسعود زیاری*

بلوچر و چن در کتاب حسابداری مدیریت، مدیریت استراتژیک را چنین تعریف کرده‌اند: «توسعه یک موقعیت رقابتی پایدار که طی آن مزیت رقابتی به استمرار موفقیت واحد تجاری منجر می‌شود. استراتژی عبارت از مجموعه هدف‌ها و طرح‌های ویژه عملیاتی است که در صورت دستیابی به آنها مزیت رقابتی حاصل می‌شود.» بنابراین با توجه به تعریف فوق باید توجه نمود که استراتژی شعار نیست و برنامه‌ای عملیاتی دارد و دیگر آنکه مزیت رقابتی، موفقیت مدام را برای واحد تجاری به ارمغان می‌آورد. در همان کتاب، استراتژی رقابتی را که از ابداعات میخاییل پورتر است به استراتژی‌های «هدایت بهای تمام شده» و «متمایز کردن» محصول تفکیک می‌کند. اما انتخاب یک استراتژی رقابتی را مستلزم تجزیه و تحلیل SWOT (خلاصه شده چهار عامل: قدرت، ضعف، فرصت‌ها و تهدید‌ها) و عوامل موفقیت حساس می‌داند که بیان جزئیات آن از حوصله این نوشتار خارج است. اما آیا در موسسه‌های حسابرسی هم انتخاب الگوی یاد شده، اهداف حسابرسی را از دیدگاه خرد و کلان، تامین خواهد کرد؟

حسابرسان بر خلاف فعالان بیشتر حرفه‌ها نمی‌توانند به تبلیغات رایج برای خدمات خود بپردازند. اما توجه به این نکته ضروری است که حسابرسان تامین کنندگان منافع جامعه هستند و هدف از کار حسابرسی نیز اعتبار بخشی و تامین منافع عموم است و آنچه که می‌تواند در این میان حسابرسان را از اهداف خود بازداشته و به منافع عمومی ضرر برساند محوریت دادن به استراتژی انتفاعی از سوی موسسات حسابرسی است. با این که تمام حسابداران رسمی دارای یک جایگاه حرفه‌ای بوده و رتبه بندی موسسات هم وجود ندارد اما باید پذیرفت استفاده‌کنندگان از خدمات حسابرسی، دارای انتظاراتی هستند که این انتظار‌ها در جهت کیفیت خدمات باشد، بنابراین در تجزیه و تحلیل (SWOT ) موسسات حسابرسی تنها باید با «متمایز کردن محصول» و انتخاب یک مزیت رقابتی، موفقیت مستمر خود را انتظار داشته باشند. با ناخرسندی باید گفت آنچه در برخی موسسات حسابرسی در ایران شاهد آن هستیم رقابت بر هدایت قیمت تمام شده از نوع ناقص آن یعنی کاهش قیمت تمام شده از طریق حذف غیراصولی هزینه‌ها به جای مدیرت درآمد و هزینه است. عمده‌ترین هزینه موسسات حسابرسی هم حقوق و دستمزد پرسنل است؛ بنابراین موسسات در قدم اول به کاهش حقوق و دستمزد می‌پردازند بدون آن که به آثار منفی آن بیندیشند چرا که نیروی کار بی انگیزه و فاقد توان مالی قادر به ارائه کار با کیفیت نیست. هرچند در این گروه از موسسه‌ها، کیفیت واژه‌ای خنده آور است. در چنین شرایطی آیا کاهش هزینه حقوق به هر طریق، «هدایت علمی بهای تمام شده» محسوب می‌شود یا اتخاذ استراتژی سودجویانه محض و تحقیر دانش آموختگان در اوضاع نابسامان کار است؟ در این میان باید از مراجع حرفه‌ای حسابرسی پرسید چرا بر اجرای قوانین کار و امور اجتماعی و تناسب حقوق و دستمزد با درآمد موسسه‌ها نظارت نمی‌شود؟ اما جهت دستیابی به این اهداف موارد زیر به جامعه حسابداران رسمی پیشنهاد می‌شود.

۱- موسسات حسابرسی حق استخدام نیرو با‌ حق‌الزحمه ساعتی با نرخ پایین را نداشته باشند و «جامعه» در عمل نشان دهد که در صورت نارضایتی افراد از موسسات پیگیر احقاق حقوق کارکنان می‌باشد.

۲- با ادامه روند امتحانات پرسنل حرفه‌ای موسسات اقدام به مشخص نمودن حداقل حقوق و مزایا برای این افراد اعم از حسابرس ارشد، سرپرست و سرپرست ارشد بنماید.

۳- از پرسنل حرفه‌ای پذیرفته شده در سمت حسابرس ارشد، سرپرست و سرپرست ارشد نیز نماینده‌ای در شورای عالی حضور داشته باشد تا بتواند از حقوق این افراد دفاع بنماید.

۴- صورت‌های مالی موسسات با تمام جزئیات اعم از افشای نیروهای حرفه‌ای بر حسب مدارج در سایت «جامعه» قرار گیرد تا هم توسط پژوهش گران برای کارهای تحقیقاتی و دانشگاهی مورد استفاده قرار گیرد و هم شرکت‌های متقاضی حسابرس بتوانند از روی توانمندی موسسات به انتخاب آنها بپردازند.

۵- مسوولان‌ بررسی کنترل کیفی موسسات، حسابرسانی هستند که خود دارای موسسه می‌باشند بنابراین چنین افرادی حتی اگر خیلی هم سخت گیر باشند باز ملاحظاتی را در نظر می‌گیرند و هم اینکه این افراد به شدت دارای کمبود وقت می‌باشند بنابراین «جامعه» برای این کار می‌بایست اولا از افراد حرفه‌ای که دارای موسسه نیستند استفاده نماید ثانیا با استخدام نیروی کافی به دامنه کنترل کیفی بیفزاید. به امید آن روز که حسابرسی و پاسخ گویی در این کشور نهادینه گردد.

*کارشناس ارشد حسابداری

masoodziari@yahoo.com