دیدگاه
مسوولیت اجتماعی سازمان: پیش به سوی کسب و کار اخلاقی
این روزها میتوان صدای معترضانی را شنید که سودای فتح دژ والاستریت را در سر دارند و به قول اسلاوی ژیژک، فیلسوف نامدار اسلوونیایی، میخواهند به سیستم غالب نشان دهند زیرپایش خالی شده و دورانش به سر آمده است، همان تصویر آشنای کارتون تام و جری؛ زمانی که گربه بخت برگشته به پرتگاه میرسید و پس از اندکی چشمش به پایین میافتاد و البته چارهای جز سقوط نداشت. او بر این باور است که جنبش اعتراضی میخواهد با فریاد خود خواب را از سر سرمایهداران بپراند و بگوید یک جای کار میلنگد.
امیرحسین خالقی *
این روزها میتوان صدای معترضانی را شنید که سودای فتح دژ والاستریت را در سر دارند و به قول اسلاوی ژیژک، فیلسوف نامدار اسلوونیایی، میخواهند به سیستم غالب نشان دهند زیرپایش خالی شده و دورانش به سر آمده است، همان تصویر آشنای کارتون تام و جری؛ زمانی که گربه بخت برگشته به پرتگاه میرسید و پس از اندکی چشمش به پایین میافتاد و البته چارهای جز سقوط نداشت. او بر این باور است که جنبش اعتراضی میخواهد با فریاد خود خواب را از سر سرمایهداران بپراند و بگوید یک جای کار میلنگد. در بازار رقابت بیامان، هنگامی که معتقدان به سودآوری تنها به رشد و بقا چشم دوختهاند، دیگر مجالی برای پرداختن به انسانها نیست. در این میان اگر برخی همه چیزشان را از دست بدهند هم چندان اهمیتی ندارد، زیرا هر تولیدی ضایعاتی! دارد که از آن گریزی نیست. اخلاق و مسوولیت در برابر دیگران، کمرنگ میشود و به حاشیه میرود.
در دوران شکوفایی، این رویدادها چندان حساسیتی را برنمیانگیزد، ولی در بحرانها ورق برمیگردد؛ کارآمدی اقتصاد بازار آزاد به چالش کشیده میشود، پیامدهای نامطلوب آن پررنگتر به چشم میآیند و بسیاری درمییابند که جز اقتصاد و سودآوری چیزهای دیگری هم اهمیت دارند. بنگاههایی که تنها به دنبال پیروزی خود در میدان رقابتند، گاهی منافع جامعهای را که در آن جای دارند، نادیده میگیرند و باید در این باره کاری کرد. نگرانیها فراگیر شده و حتی در مجله بازرگانی هاروارد (Harvard business review) که از اهمیتی نمادین برخوردار است، روی جلد شماره نوامبر ۲۰۱۱ میبینیم سازمانهایی پیشرو نام گرفتهاند که در جامعه ارزشآفرینی میکنند و دغدغه مسائل جهانی را دارند و البته در کنار آن پول هم در میآورند.
باری، کاستیهای اقتصاد بازار آزاد کم نیست و نقدهایی بنیادین بر آن رواست، چنانچه از مارکس به این سو بسیاری چنین کردهاند و سویههای تاریک آن را آشکار ساختهاند. با این همه، جدا از تلاشهای ارزشمندی که در جستوجوی بدیلی تازه برای سیستم کنونی پی گرفته میشود، این نوشته راهی دیگر میرود. در اینجا به یکی از آموزههایی پرداخته میشود که هرچند به دنبال ساختن جهانی یکسره تازه نیست، دیدگاهی متفاوت به سازمانها و بنگاهها را برگرفته است و میتواند جهان ما را بهتر از آنچه هست سازد.
«مسوولیت اجتماعی سازمان» در معنای واقعی خود (Corporate Social Responsibility) رابطه برد- برد میان سازمانها و جامعه را نشانه رفته است. در این دیدگاه، بر اساس فلسفه سیستمهای باز، سازمانها برای بقا ناگزیرند با محیط پیرامون خود رابطهای سازنده داشته باشند. سازمانها و بنگاهها از منابع جامعه استفاده میکنند و باید در برابر پیامدهایی که برای آن به بار میآورند نیز پاسخگو باشند.
برای نمونه، سازمانها بیش از هر فردی از محیطزیست بهره میگیرند و باید به آثار کار خود نیز بپردازند و برونریزها (externalities) را هم دریابند.
در این دیدگاه، کارکنان افزون بر این که یکی از عوامل تولید به شمار میآیند، باید در جایگاه انسان و همچون عضوی از اجتماع انسانی محترم شناخته شوند. با به کارگیری «مسوولیت اجتماعی» قلمرو اثرگذاری و اثرپذیری بنگاهها گسترش مییابد و آنها باید افقهای دورتر کار خود را ببینند و پیامدهای آن را رصد کنند.
هرچند در نگاه نخست، منطق کلی مفهوم «مسوولیت اجتماعی سازمان» پذیرفتنی مینماید، دشواریهای نظری بسیاری در بهرهگیری عملی از آن وجود دارد.
در راه سازمانهایی که میخواهند آموزه مسوولیت اجتماعی را بهکار گیرند، دورراهیهای (Dilemmas) بسیار رخ مینماید، زیرا در بسیاری موارد مسوولیت اقتصادی هر سازمان، سودآوری، با مسوولیت اجتماعی آن که رو به مشروعیت (Legitimacy) دارد، سازگار نیست.
در جهان امروز بسیاری از بنگاهها بر سر دوراهی میمانند که آیا باید اقتصاد را برتری دهند (Economize) یا به اجتماع بزرگتر بپردازند (Ecologize)؟ فرض کنید مدیر کارخانه تولید مواد شیمیایی هستید، تروریستها با اهداف سیاسی بمبی را در کارخانه شما منفجر میکنند و پس از انفجار، مواد شیمیایی به رودخانه شهر سرازیر میشوند و شمارش معکوس یک فاجعه زیست محیطی آغاز میشود، مسوولیت سازمان شما در برابر این رویداد تا کجاست؟
برای هر سازمان، پیشنیاز بهکارگیری درست «مسوولیت اجتماعی سازمان» و رویارویی با دوراهیهایی که گفته شد، پاسخ دادن به برخی پرسشهای اساسی است: مسوولیت اجتماعی فراتر رفتن از مسوولیت قانونی و اقتصادی است یا به نوعی آنها را هم در برمیگیرد؟ مسوولیت اجتماعی، مسوولیت اجتماعی مدیران است یا از آن فراتر میرود؟ مسوولیت اجتماعی چه نسبتی با سودآوری و رقابت دارد؟ مرز مسوولیت قانونی، اقتصادی و اجتماعی چگونه تعریف میشود؟ رویکرد مساله محور به مسوولیت اجتماعی سازمان چگونه است؟ سازمان باید چه مسالهای را اجتماعی بینگارد؟
با وجود همه دشواریهای اساسی در تعریف و بهرهگیری از این آموزه، پرداختن به «مسوولیت اجتماعی سازمان» نیازی است که تاکنون هم ضرورت خود را نشان داده و باید آن را جدی گرفت. یادآور میشود در راستای منطق کلی «مسوولیت اجتماعی سازمان» مفاهیم همخانواده زیادی پیشنهاد شدهاند که همگی به رابطه سازمان و محیط بزرگتر اشاره دارند و از آن میان میتوان به بشردوستی سازمانی
(Corporate philanthropy)، عملکرد اجتماعی سازمان (Corporate social performance)، پاسخگویی اجتماعی سازمانی (Corporate social responsiveness)، ارزشآفرینی مشترک (Creating shared values) و شهروندی سازمانی (Corporate citizenship)
اشاره کرد.
* استاد دانشگاه تهران
ارسال نظر