دیدگاه
مسوولیت اجتماعی سازمان و خصوصیسازی
مفهوم «مسوولیت اجتماعی سازمان» (Corporate Social Responsibility) نخستین بار در دهه ۱۹۵۰ به کار گرفته شد، هرچند از مدتها پیش به بنیانهای نظری آن پرداخته شده بود.
دکترامیرحسین خالقی*
مفهوم «مسوولیت اجتماعی سازمان» (Corporate Social Responsibility) نخستین بار در دهه ۱۹۵۰ به کار گرفته شد، هرچند از مدتها پیش به بنیانهای نظری آن پرداخته شده بود. طی دو دهه پس از آن، متفکران آمریکایی نیز به این اندیشه گرایش یافتند که سازمانها هم باید مسوولیتی در راستای بهبود جامعه بر عهده گیرند. چنین اقبالی چندان دور از انتظار هم نبود، زیرا مسائلی همچون آلودگی هوا، فقر و تبعیض نژادی و جنسی رشدی نگرانکننده یافته بودند و دولتهای درگیر در غائله جنگ سرد هم در رویارویی با آنها کمتر کامیاب بودند. در گذر سالها، «مسوولیت اجتماعی سازمان» فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرد و در این میان باید از نقد ویرانگر میلتون فریدمن، اقتصاددان نامدار آمریکایی یاد کرد که مسوولیت اجتماعی سازمان را چیزی جز تلاش برای بهبود سودآوری نمیدانست.
امروزه «مسوولیت اجتماعی سازمان» مفهومی همهگیر شده و بسیاری افراد، سازمانها را نه تنها نقشآفرینان اقتصادی بلکه شهروندانی میدانند که باید در بهبود جامعه نیز تلاش کنند. در سازمانهای پیشرو امروزی، ملاحظات اجتماعی و اخلاقی دیگر تنها یک محدودیت برای مدیران بهشمار نمیآید بلکه در کانون فرآیند تصمیمگیری جای میگیرد. گفتنی است مسوولیت اجتماعی تنها عمل در محدوده قانون و مقررات هم نیست و فراتر از آن به برگرفتن نقشی فعال در جامعه اشاره دارد. باری، در کشور ما نیز چندی است «مسوولیت اجتماعی سازمان» اقبال یافته و سازمانهایی به آن پرداختهاند، با این وجود میتوان گفت که هنوز در ایران پیشرفت جدی در زمینه تبیین آن دیده نمیشود و پیچیدگیهای نظری آن ناگفته مانده است. «مسوولیت اجتماعی سازمان» در پدیده خصوصیسازی ایرانی هم اهمیتی بسزا مییابد.
بر اساس سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی چند سالی است که انتقال مالکیت شرکتهای دولتی به بخش خصوصی، با نظارت سازمان خصوصیسازی در حال اجراست. مزایایی از قبیل کم کردن بار تصدیگری دولت، افزایش بهرهوری، بهبود رقابتپذیری و توانمندسازی بخش خصوصی و تعاونی برای این خصوصیسازیها ذکر میشود که در برخی از کشورها نظیر انگلستان محقق شده و نتایج مطلوبی به بار آورده است. سه نقشآفرین اصلی در خصوصیسازی در مثلث «دولت»، «بخش خصوصی» و «سمنها (NonGovernmental Organizations (NGOs و رسانهها» جای میگیرند که برای پیشبرد فرآیند خصوصیسازی باید هر سه را پیش چشم داشت؛ برای مثال اگر ضلع سوم یعنی سمنها و رسانهها کارکرد مطلوبی نداشته باشند، شاهد سازمانهای شبهدولتی خواهیم بود که به هیچ رو کارآتر از سازمانهای دولتی پیشین نیستند و کمتر از آنها هم پاسخگو هستند. از کاستیهایی که در خصوصیسازی ایرانی به چشم میآید، نبودِ سازمانها و رسانههای مستقلی است که کارآمدی و چگونگی اجرای سیاستهای خصوصیسازی را رصد و اطلاعرسانی کنند. از آنجا که بررسی دلایل ناکارآمدی رسانهها و سمنها خود بحثی جداگانه را طلب میکند، بیشتر به اهمیت نقش مسوولیت اجتماعی سازمان در خصوصیسازی اشاره میکنیم.
پرداختن به مسوولیت اجتماعی سازمان را میتوان رویکردی کارساز برای کاهش پیامدهای نامطلوب خلأ حضور دولت در فرآیند خصوصیسازی دانست. هنگامی که سایه سنگین دولت از روی سازمانها برداشته میشود و سردرگمی و ابهام حاکم میشود، «مسوولیت اجتماعی سازمان» نگرشی است که میتواند گذر از این دوره پرخطر را با هزینه کمتر ممکن سازد؛ دیدگاهی که به گسترده کردن فضای تصمیم مدیران و البته دغدغههایی تازه برای آنها میانجامد. با مسوولیت اجتماعی میتوان این اطمینان را برای جامعه و ذینفعان به وجود آورد که انسانها به نام کارآیی و سود نادیده گرفته نشدهاند و اقتصاد همه چیز را به نفع خود مصادره نکرده است. کارکنان میتوانند دلگرم باشند که هرچند سازمان در پی سودآوری و بقاست، گوشه چشمی هم به پیامدهای اجتماعی کار خود دارد و آنها را کنار نگذاشته است، به زبانی دیگر، حال که دولت پای خود را کنار کشیده است، میتوان به خرد و دوراندیشی مدیران هم امید داشت. سازمانهایی که مسوولیت اجتماعی خود را میپذیرند، پیامی سرراست برای دولتها به همراه دارند: دیگر نیازی به قانونگذاریهای پیدرپی و بوروکراسیهای تودرتو نیست زیرا این سازمانها پیشروتر از هر قانونی عمل میکنند.
تحقق اهداف خصوصیسازی تنها در بلندمدت میسر است و نیازمند تغییر الگوهای ذهنی دستاندرکاران کسبوکار و ساختارهای نهادی است که در هیچ جا کار سادهای نیست، چه رسد به کشوری که حکومت در طول تاریخ، در میان مردم، از تقدسی خداگونه هم برخوردار بوده است. در این مسیر بهره گرفتن از آموزه مسوولیت اجتماعی سازمان میتواند نویدبخش سازمانهایی خردمدار و آیندهنگر باشد و کمبودها را کمرنگتر کند. در خصوصیسازی ایرانی که نبودِ یکی از نقشآفرینان اصلی، یعنی سمنها و رسانهها، بارز است، پرداختن به مسوولیت اجتماعی سازمان میتواند تا اندازهای پیامدهای نامطلوب آن را کاهش دهد. هرچند نباید از یاد برد که نهادینه شدن مسوولیت اجتماعی، پا نهادن در راه دشواری است که نیازمند اندیشه و تلاش بسیار است، راهی که شاید ما هنوز در آغاز آنیم.
*مدرس دانشگاه تهران در رشته مدیریت
ارسال نظر