وضعیت برای سهامداران خرد سبز است؟
اما افزایش سرمایه شرکتها از محل مازاد تجدیدارزیابی (ارزش کارشناسی منهای ارزش دفتری فعلی) داراییهای ثابت مشهود استهلاکناپذیر با وجود عدمبهروزرسانی و انعکاس منصفانه هزینه استهلاک شرکتها و بزرگنمایی تصنعی سودآوری بنگاهها که یکی از دلایل کیفیت ضعیفتر سود شرکتهای بورسی و عدمضریبگیری بالای آن است، دارای پتانسیلهای خوبی نیز برای این شرکتها بوده که برخی از آنها عبارتند از: مواردی نظیر کاهش و واقعیسازی نسبتهای اهرمی و افزایش ظرفیت استقراضی شرکتها جهت انجام تامین مالی مبتنی بر بدهی خارجی، واقعیترسازی نسبتهای عملکرد و همچنین انعکاس ارزش دفتری و P/B واقعی سهام شرکتها که این موضوع را برای بازار جذابتر میسازد. لازم بهذکر است که حتی در صورت بهروزرسانی ارزش داراییهای استهلاکپذیر و محاسبه هزینه استهلاک بر مبنای عمر مفید باقیمانده و ارزش اسقاط بروز داراییهای سرمایهای و کاهش سود حسابداری محاسبهشده، جریانات نقدی شرکتها از جمله میزان جریان نقد آزاد اهرمی و غیراهرمی، سود قابلتقسیم و همچنین ارزشیابی شرکتها بر مبنای این جریانات نقدی و مدلهای تنزیل جریانات نقدی یا DCF تفاوتی حاصل نخواهد شد و اثر منفی ندارد. همچنین باید توجه داشت که هزینه استهلاک هزینه قابلقبول مالیاتی نیست.
بهطور کلی مبنای تصمیمگیری برای انجام سرمایهگذاری در سهام بنگاهها فعالیت تجاری، مدل کسبوکار آنها و ارزشافزوده و سود اقتصادی حاصل از این فعالیتهای تداوم پذیر و عملیاتی آنها است، لذا با فرض تداوم فعالیت شرکتها آنچه بهویژه برای سهامداران خرد حائزاهمیت خواهد بود، سودآوری شرکتها، سود قابلتقسیم و در حقیقت گردش دارایی ایجادشده و کارآیی مدیریت در زمینه بهکارگیری داراییهای شرکت و افزایش هر ریال سود ایجادشده به ازای هر ریال دارایی خواهد بود. باید توجه داشت که دید سهامداران عمده در بحث سرمایهگذاری با دید سهامداران خرد کاملا متفاوت بوده و بعضا حتی شاهد ایجاد تضاد منافع آشکار میان این دو دسته از ذینفعان نیز هستیم بهطوری که سهامداران عمده، بیشتر بر روی بر روی مسائل حاکمیت شرکتی، امتیازات و منافع شخصی ایجادشده از محل بلوک سهام مدیریتی و کنترلی و... تمرکز داشته و عموما افق طولانیمدت در سرمایهگذاری دارند که میتواند در نقطه مقابل سهامداران خرد قرار بگیرد. دستهبندی کلی برای مدلهای ارزشیابی سهام شامل دو دسته مدلهای با فرض تداوم فعالیت و مدلهای با فرض عدمتداوم فعالیت شرکت است؛ بهطوریکه برای واحدهای تولیدی و خدماتی موجود در بازار داراییها در حقیقت زمانی اهمیت پیدا میکند که فرض اصلی عدمتوجیه اقتصادی تداوم فعالیت شرکت و توقف آن در آینده باشد و آنچه برای ما مهم است؛ در واقع ارزش انحلال سهام یا liquidation value باشد که به زبان ساده یعنی زمانیکه مدیریت شرکت قادر به استفاده درست و بهینه از داراییهای فراوان شرکت جهت ایجاد گردش دارایی و درآمد و سودخالص مناسب (نسبتهای سودآوری رشدی و بالاتر از میانگین صنعت و...) نیست و این داراییها ارزشی برای سهامدار خرد نخواهد داشت و نباید ضریب اتکای بالایی در محاسبه ارزش منصفانه سهام فوقالذکر داشتهباشد.