معمای تصمیمات سرمایهگذاری در بورس
تصمیمهای سرمایهگذاران تحت تاثیر عوامل متعددی از قبیل عوامل بیرونی مانند شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، میزان تبلیغات، مسائل درون شرکتی و عوامل درونی شامل عوامل روانی، قدرت تحلیل ذاتی، انطباق تصویر ذهنی خریدار و تصویر واقعی شرکت قرار دارد. دانش مالی رفتاری با استناد به نمونههای بسیار زیادی از رفتار غیرعقلایی و اشتباهات مکرر در ارزیابی، باعث تردید در اصل انسان عقلایی شده است. روانشناسی پشت پرده فروشهای هیجانی و دلایل به ظاهر عقلاییای که سرمایهگذاران برای رفتار هیجانی خود میتراشند یک موضوع مرتبط به ریزش اخیر بورس تهران است. بورس تهران که در قیاس با کشورهای دیگر دنیا نوپا قلمداد میشود، دستخوش رفتارهای هیجانیای است که کلیت بازار را متاثر کرده است. رفتار عقلایی هنگامی بهتر درک میشود که در دوران ریزش بورس در چند ماه گذشته شاهد هستیم بسیاری از داراییهای مالی بازارهای موازی همگام با کشف سقفهای قیمتی جدید دلار با افزایش قیمت مواجه بودهاند و سرمایهگذاران بازار ملک، خودرو، ارز و حتی خردهفروشان و ارائهدهندگان خدمات به ندرت حاضر به فروش دارایی یا ارائه خدمات به قیمت کمتر از قیمت قبلی حتی با وجود کاهش انتظارات تورمی و کاهش قیمت دلار میشوند.
هنگامی که بازارها با ریزش مواجه میشوند، قطعا همیشه سرمایهگذارانی پیدا میشوند که برای محدود کردن زیان، دست به فروش میزنند. فروش وحشتزده یا هیجانی در زمان اصلاح یا ریزش بازار، زیان شکل گرفته در سامانه معاملات سرمایهگذار را به واقعیت تبدیل میکند. تا قبل از فشردن دکمه فروش، اگر سرمایهگذاران بتوانند با آگاهی بیشتر از بازار و روانشناسی شخصی، مانع فروش وحشتزده و هیجانی شوند، این زیان صرفا عددی مجازی در داشبورد سامانه معاملات باقی میماند، چرا که شواهد نشان داده است، فروشهای وحشتزده منجر به جذاب شدن قیمتها و شروع رشد جدیدی میشود و سرمایهگذار صبور را به سودهای بهتری میرساند. معمولا سرمایهگذاران با ملاحظه کاهش بازدهی سهمهایشان و بعضا با ورود به ناحیه ضرر، سهام را به فروش میرسانند. اما شواهد نشان میدهد اگر همین دارایی، ملک، طلا، ارز یا خودرو و... باشد و درگیر شرایط تورمی باشیم، به سادگی دارایی ملموس خود را حراج نمیکنند. تحقیقات حاکی از این است که ناملموس بودن دارایی، سهولت ذهنی بیشتری در زمان خرید و فروش ایجاد میکند و مشاهده میشود که پول ناملموس سرمایهگذاریشده با شناسایی زیان در سهام زیاندیده، دود میشود. سایت اینوستوپدیا اشاره میکند، «چنین وجههای از پودر شدن پول سرمایهگذار، حاکی از یک تضاد پیچیده از ذات پول است. این تضاد هنگامی ملموس میشود که مفاهیمی از پول قابل لمس و غیر قابل لمس در مقابل هم قرار میگیرند. سرمایهگذار با پول ملموس همچون وجوه نقد، امرار معاش میکند و با پول غیرملموس (وجهی که صرفا عددی در کارگزاری است یا رقم موجودیای که در کارت بانکی میشناسد) عمدتا دست به رویاپردازی میزند. به عبارت دقیقتر، این دوگانگی پول نمایانگر دو بخشی است که ارزش بازار سهام را تشکیل میدهند: ارزش ضمنی و صریح.» خلق یا محو پول با تغییر ارزش ضمنی سهام، که توسط ادراکات شخصی، تحقیق یا تحلیل سرمایهگذاران و انتظاراتی که مبتنی بر درآمدها و عواید آتی پیشبینی شده نسبت به سهم تعیین میشود، صورت میگیرد. اگر ارزش ضمنی شرکت (که توسط عوامل انتزاعی همچون باور و احساسات سرمایهگذاران شکل میگیرد) به هردلیلی دستخوش تغییر شود؛ قیمت سهم هم به دنبال آن تغییر میکند. کاهش در ارزش ضمنی سهام، منجر به ضرر کردن سهامداران میشود، چرا که الان داراییشان کمتر از قیمت قبلی «میارزد». همچنین نمیتوان منکر نقش ارزش صریح پول که همان ارزش عینی یک شرکت است، شد. این ارزش همان مبلغی است که در صورت فروش داراییهای شرکت به قیمت منصفانه بازار و بازپرداخت بدهیها باقی میماند. سرمایهگذاران با توجه به هنر استفاده ناشر از ارزش صریحش، ادراکاتشان نسبت به ارزش ضمنی را ترسیم میکنند. پس بدون ارزش صریح شرکت، ارزش ضمنیای وجود نخواهد داشت. با کاهش در ارزش ضمنی، سرمایهگذاران، تحلیلگران و حرفهایهای بازار پیشبینی و توقعاتشان از آینده شرکت را محدودتر میکنند و بنابراین تمایلی به پرداخت به مبالغ پیشین برای خرید سهام ندارند و ضرر پیش آمده هزینه امید اشتباهی که سرمایهگذار به آن دل بسته بود میشود. شاید دلیل بسیاری از رفتارهای غیرعقلایی سرمایهگذاران را بتوان در مباحث مربوط به مالی عصبی جستوجو کرد؛ مالی عصبی رشتهای جوان است که فعالیتهای مغزی انسان را بر اساس تصمیمات مالی سرمایهگذاران مورد بررسی قرار داده و با استفاده از علم روانپزشکی تلاش میکند تا فرآیندهای مغزی ایشان را با رفتار سرمایهگذاران مرتبط کند. در حقیقت نوروفایننس پلی است بین دانش عملکرد مغز و مالی، تا به وسیله آن درک بهتری از تصمیمات مالی اقتصادی افراد به دست آید. در مطالعهای که در مجله «پژوهش مصرفکننده» به چاپ رسیده است، مغز شرکتکنندگان را در حالت تظاهر به تصمیمگیری برای خرید، مورد اسکن قرار دادند. آنها طی این اسکن شاهد افزایش فعالیت در نقطهای از مغز به نام «اینسولا» بودند که در مواجهه با تجربیات ناخوشایند انگیخته میشود. هرچه «اینسولا» بیشتر تحریک شود، تمایل شما برای عدم انجام کاری که در حال انجامش هستید بیشتر میشود. در مورد پول، تحریک «اینسولا» میتواند شما را از خرج کردن بازدارد.
به نظر میرسد در تعاملات خرید و فروش اینترنتی، سهامی و هرجنس معاملهای که ثمن معامله بهصورت ملموس دیده نمیشود، مالک سادهتر دست به خرید و فروش زده و در تجربه زیان، اینسولا کمتر تحریک میشود. گم کردن مبلغی پول نقد در قیاس با از دست دادن پول مجازی در شیادیهای اینترنتی به یک سطح یکسان ناراحتی ایجاد نمیکند. همچنین سایت سایکالوژی تودی در سرمقالهای اشاره میکند که پرداخت کردن با کارتهای اعتباری درد ذهنی کمتری نسبت به پرداخت پول نقد در ذهن افراد ایجاد میکند. همچنین در سال ۲۰۰۸ در ژورنال روانشناسی تجربی محققان دریافتند که نحوه پرداخت خریداران در میزان خرید آنها تاثیرگذار است. این طور به نظر میرسد هرچه فرآیند پرداخت به سمت روشهای غیرملموستر همچون استفاده از کارت اعتباری، والت و ارزهای دیجیتال، فروش سهام و... برود احتمال پرداخت مبالغ بیشتری توسط خریداران هم وجود دارد و هرچه با وجه نقد یا فروش دارایی قابل لمس و تبدیل به پول، دارایی ملموس خریداری شود، اینسولا بیشتر تحریک میشود و حس بدتری به دلیل از دست دادن پول خواهیم داشت. این همان سوگیری ذهنی سرمایهگذاران نسبت به پول و دارایی ملموس و غیرملموس است. مقاله دیگری از سایت ایبیسی به این مساله اینطور نگاه میکند که هنگام خرید با کارت اعتباری، یک حائل فرضی بین خرید محصول و از دست دادن پول در ذهن و بهصورت روانی صورت میگیرد که تجربه واقعی از دست دادن پول را کم میکند. این مساله درخصوص فروش سهام هم بهنظر درست میآید.