سام باردن

کارشناس ارشد و مشاور اقتصادی و سرمایه‌گذاری بین‌المللی در حوزه انرژی

شکی نیست هرگاه بخواهیم «همکاری‌های انرژی» را فدای «رقابت انرژی» کنیم، آنگاه تغییرات اقلیمی همچنان یک بلای بزرگ باقی خواهد ماند و گریبان همه مردم دنیا؛ فارغ از نژاد، مذهب، جنسیت را رها نخواهد کرد.امروزه این «همکاری انرژی» صرفا از طریق به‌کارگیری «دیپلماسی انرژی» و سوگیری دنیا به یک سمت جدید به‌دست می‌آید. ایران در حال آماده‌سازی خود برای ورود دوباره به بازارهای جهانی ( از جمله ورود دوباره به بازار هیدروکربن‌ها) است. همگام با این آماده‌سازی، چند سوال هم مطرح می‌شود:آیا ایران به همین سادگی قصددارد به بازار هیدروکربن‌ها ورود کند؟آیا ایران این قابلیت را دارد که تعاملات و همکاری‌های انرژی را وارد فضای جدیدی کند؟آیا ایران می‌تواند از طریق دیپلماسی انرژی، تحرکات قیمتی را هم پدید بیاورد؟به نظر من پاسخ همه این پرسش‌ها «مثبت» است.

تاکنون دو نفر دبیرکلی این مجمع را برعهده داشته‌اند؛ اولی از کشور روسیه و دومی از کشور ایران. این دو کشور (یعنی ایران و روسیه) جمعا ۴۴ درصد از کل ذخایر گازی دنیا را در تملک خود داشته و به‌دنبال آن هستند که ساختار قیمت‌گذاری انرژی را به‌گونه‌ای تغییر دهند که دیگر به «دلار آمریکا» یا USD وابسته نباشد.سیاست و دیپلماسی، لازم و ملزوم یکدیگر هستند. «سیاست دلار» و «دیپلماسی دلار» هم از این قاعده مستثنا نیست. برخی سیاست‌های صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی به‌گونه‌ای تدوین شده که برای پرداخت «بدهی‌های موجود»، ناگزیر از قبول بدهی‌های بیشتری هستیم. هرچه دولت‌ها به ریاضت بیشتری تن می‌دهند، آنگاه بدهی‌هایشان بیشتر می‌‌شود و برنامه‌های کاهش مخارج بخش دولتی، بازنشستگی و تامین اجتماعی در تنگناهای بیشتری قرار می‌گیرند.دولت‌ها میزان مالیات را افزایش می‌دهند تا بتوانند «بدهی‌های جدید» خود را پرداخت کنند، اما گویی چاه‌ ویل «بدهی‌های قبلی» هرگز خیال پر شدن ندارد.بحران اعتباری سال ۲۰۰۸ تا حدودی دیپلماسی دلار را ناتوان جلوه داد و چه‌بسا این دیپلماسی رفته‌رفته کارآیی خود را از دست خواهد داد.

کالایی به نام «انرژی» فی‌نفسه «ارزش ذاتی» دارد؛ اما «دلار» ارزش ذاتی نداشته بلکه «ارزش غیرذاتی» دارد. اساسا باید یک سیستم مبادله و جانشین‌سازی برای بدهی‌ها وجود داشته باشد، اما اعتراف کنیم که ساختار کنونی اقتصاد جهانی در مورد اجرای این سیستم مبادله‌ای خیلی ناکارآمد و گمراه‌کننده است. این مبادلات از طریق «پول بانکی» صورت می‌گیرد که از نظر ذاتی، فاقد ارزش است (intrinsically).اکنون زمان مناسبی است تا اقتصاد جهانی به سوی ساختاری سوق داده شود که این ارزش‌های ذاتی را در خود داشته باشد؛ به این معنا که مبنای معاملات، با استفاده از کالاهای دارای ارزش ذاتی صورت گیرد. یعنی بدهی‌های با منشأ پولی را با یک «منشأ» که ذاتا واجد ارزش است، مبادله و معاوضه کنیم.یک راه حل ساده می‌تواند این باشد که ارزها و اسعار را برحسب «بدهی‌ها» نرخ‌گذاری نکنیم؛ بلکه برحسب «انرژی» قیمت‌گذاری کنیم؛ زیرا انرژی ذاتا واجد ارزش است. حتی می‌توان برای انرژی، «واحدها» یا unit‌های مشخص از انرژی تعریف کرده و ارزها را برحسب آن واحدها قیمت‌گذاری و نرخ‌گذاری کرد.

اساسا «واحد انرژی»، یک «اعتبار بدون تاریخ» است. این اعتبار، «قابل بازخرید» است و می‌تواند در بازپرداخت‌ها به کار بیاید. این «واحد انرژی» با «دلار آمریکا» فرق دارد. تفاوت آنها در این است که «واحد انرژی» یک واحد «با منشأ دارایی» است؛ حال آنکه دلار آمریکا «منشأ بدهی» دارد.بیایید این «واحد انرژی» را برحسب گاز تعریف کنیم. به این صورت که هر «واحد انرژی بر حسب گاز» قابل‌ بازخرید با ۵ میلیون BTU بوده که چیزی معادل ۵ دلار آمریکا است. (اعداد این مثال، هیچ پایه علمی ندارند و فقط برای تفهیم بهتر مثال ما ذکر شده‌اند.) اکنون در این مثال، ارز جدیدی تعریف کرده‌ایم که منشأ دارایی دارد.به طور کلی می‌توان این نظریه را مطرح کرد که اقتصاد انرژی، حوزه‌ای بی‌طرف و خنثی است و به موضوعاتی چون نوآوری در تولید و کارآیی توزیع و امثال آن علاقه‌مند است. باید دانست حرکت به سمت اقتصاد انرژی (به جای اقتصاد دلاری) یکی از معدود روش‌هایی است که ما را به سوی صرفه‌جویی انرژی سوق خواهد داد. در عمل هم دیده‌ایم که با وجود وضع مالیات‌های کربن؛ تغییر چندانی در تولید تصاعدات کربنی رخ نداده است. البته اقتصاد انرژی، حکم آلترناتیو (بدیل) را برای اقتصاد دلاری ندارد؛ بلکه بیشتر یک رویکرد خاص، مضاف بر رویکردهای دیگر خواهد بود که در برخی حوزه‌ها توانایی رفع چالش‌ها و کاستی‌های اقتصاد دلاری را دارد.دیپلماسی انرژی یک «ابزار» است که به تدریج سیر تکاملی خود را طی کرده که این تکامل همچنان ادامه دارد.

اکنون تعداد ۸۷ کشور به عضویت صندوق بین‌المللی پول درآمده‌اند که روی هم بالغ بر ۹۰ درصد از عرضه و تقاضای نفت و گاز دنیا را در دست دارند. این کشورها برای اعمال دیپلماسی انرژی (چه عرضه و چه تقاضا) چه تشکیلاتی برای خود دست‌و‌پا کرده‌اند؟ هرتشکیلاتی که ایجاد شده، بر مبنای «دلار آمریکا» رفتار کرده است.اکنون GECF می‌تواند مثال خوبی از این باشد که کشورها بتوانند از رویکرد قیمت‌گذاری برپایه «ارزش ذاتی» (به تعبیری همان انرژی) بهره‌ بگیرند. سوآپ انرژی می‌تواند جلوه‌ای از دیپلماسی انرژی باشد. کشوری مانند ایران از اجرای دیپلماسی انرژی، اهداف متعددی را دنبال می‌‌کند که اهم آنها عبارت است از: تامین امنیت انرژی پایدار برای مشتریان جهانی و منطقه‌ای که خود این هدف می‌تواند یک قدم بسیار بزرگ به سمت بازارهای جهانی انرژی باشد.رئیس‌جمهوری ایران در اجلاس داووس ۲۰۱۴ اظهار کرد که دنیا به پارادایم جدیدی از مفهوم بازار نیاز دارد که در آن، تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان گرد هم آیند و مستقیما ارزش‌آفرینی کنند. قیمت نفت در اقتصاد ایران، عامل تعیین‌کننده‌ای است و هر گونه نوسان در آن باعث می‌شود که برنامه‌ریزی‌های اقتصادی کشور دچار تغییرات شود.

این تغییرات با اصول اقتصاد مقاومتی همخوانی ندارد. از سوی دیگر نظام بانکی بین‌الملل نیز، شرایط غیرمتناسب با اقتصاد ایران (و اقتصاد مقاومتی) دارد. یکی از راه‌های غلبه بر این مشکلات، آن است که مبادلات جهانی محصولات انرژی، توسعه پیدا کند. مثلا سوآپ می‌تواند نمونه خوبی باشد.برای مثال در تعامل ایران و روسیه در قالب سوآپ انرژی، می‌توان با استفاده از ابزارهای تامین مالی (بورس)، عملا سازوکار قیمت‌گذاری و مبادله را برمبنای «چندارزی» یا multi currency basis تعریف کرد. حتی شاخص گیری (بنچ‌مارک) قیمتی (چه منطقه‌ای و چه جهانی) هم می‌تواند برحسب همین مبنا صورت گیرد.به هر تقدیر ایران این قابلیت را دارد که از طریق GECF امنیت منطقه‌ای، صلح و فراتر از آن «امنیت انرژی در سطح جهانی» را ارتقا دهد.

هم‌اکنون GECF و ایران، تمامی ابزارهای لازم، روابط فعال و درک موقعیت‌ را در راستای ایجاد تغییر در مناسبات پیچیده حاکم بر امنیت انرژی جهانی در اختیار دارند (قسمتی از این موضوع به مقوله تغییرات اقلیمی هم ارتباط دارد).سیستم مبادله تجاری جهانی برپایه انرژی (در این مورد خاص، قیمت‌گذاری بر حسب گاز) که به طور جمعی از جانب تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان به کار گرفته شود؛ این قابلیت را دارد که بتواند اقتصاد جهانی را از ساختار «برتون وودز» رهایی بخشد. در صورت تحقق آن، شاهد اثربخشی بیشتر منابع و صرفه‌جویی مطلوب انرژی خواهیم بود. در این میان دیپلماسی انرژی را باید قوی‌ترین و معقول‌ترین ابزار دسترسی به اهداف فوق‌الذکر تلقی کرد.در حال حاضر ایران به این ابزار مجهز شده و در آینده شاهد تاثیر مساعد حاصل از به‌کارگیری این ابزار خواهیم بود.