به مناسبت برگزاری چهارمین همایش چشمانداز صنعت فولاد و معدن ایران با نگاهی به بازار مطرح شد:
معدن را «جور دیگر باید دید»
گروه بورس کالا- حدیث موسوی: ارتباط تنگاتنگ و اثرگذار معدن به عنوان یک صنعت پایین دست با فولاد به عنوان یک صنعت بالادست بر کسی پوشیده نیست، از اینرو در ادامه گزارشهای «دنیای اقتصاد» که به بررسی نقاط قوت و ضعف ایندو صنعت فعال در کشور میپردازیم، اینبار به سراغ مهرداد اکبریان، دبیر انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان سنگآهن ایران رفتیم تا در گفتوگویی با وی چالشهای مربوط به تولید، فرآوری و بازار سنگآهن را به عنوان یکی از دغدغههای اصلی دستاندرکاران بازار فولاد مورد ارزیابی قرار دهیم که متن این مصاحبه در ادامه میآید.
گروه بورس کالا- حدیث موسوی: ارتباط تنگاتنگ و اثرگذار معدن به عنوان یک صنعت پایین دست با فولاد به عنوان یک صنعت بالادست بر کسی پوشیده نیست، از اینرو در ادامه گزارشهای «دنیای اقتصاد» که به بررسی نقاط قوت و ضعف ایندو صنعت فعال در کشور میپردازیم، اینبار به سراغ مهرداد اکبریان، دبیر انجمن تولیدکنندگان و صادرکنندگان سنگآهن ایران رفتیم تا در گفتوگویی با وی چالشهای مربوط به تولید، فرآوری و بازار سنگآهن را به عنوان یکی از دغدغههای اصلی دستاندرکاران بازار فولاد مورد ارزیابی قرار دهیم که متن این مصاحبه در ادامه میآید.
فعالان بخش معدن به خصوص سنگآهن با چه موانع و چالشهایی در امر تولید و صادرات مواجهند؟
بخش معدن مانند سایر واحدهای تولیدی کشور به عنوان یک بخش تولیدی این حق را دارد که از قوانین بهبود مستمر فضای کسب و کار استفاده کند. البته این بخش باید قوانین جاری کشور را مانند قوانین تدوین شده در وزارت صنعت، معدن، تجارت و همینطور دفترچههایی که به عنوان لزوم رعایت قوانین جاری و داخلی کشور دریافت میکند، رعایت کرده و در یک فضای سالم محصولی را تولید کند. پس از تولید نیز بایداین حق را داشته باشد تا مثل هر تولیدکنندهای در فروش محصول خود آزاد باشد. این سخن به این معنی است که ما نمیتوانیم یک واحد تولیدی را ملزم کنیم در شرایطی که با سرمایه و ریسک خود اقدام به تولید کرده است، پس در جایی که مدنظر ماست، با همان قیمت و شرایط تحمیلی ما محصول خود را به فروش برساند. این موضوع حتی خارج از بحث قانون اساسی و قوانین حاکم در فضای اقتصادی ما است. از آنجا که بخش معدن به عنوان یک صنعت پایین دست یکسری از صنایع شناخته میشود به همین دلیل عدهای فکر میکنند، باید این بخش تابع شرایط و افت و خیزهای بخش بالادستی خود باشد. ما تمام صحبتمان با مسوولان دولتی این بوده که یک مرزبندی و تفکیک مشخصی میان بخشهای پاییندستی و بالادستی
برقرار باشد، به این مفهوم که اگر امروز شخصی وارد بخش معدن شده و در آن سرمایهگذاری کرد به خوبی بداند که متعهد به انجام چه کارهایی است و در چه حوزههایی آزاد است. اما این موضوعی است که در چند وقت گذشته این بخش از آن محروم بوده است. علاوهبر این در بخش تولید و صادرات ما با یکسری چالش و تنگناها مواجه بودهایم. در بخش تولید، عدهای هزینههای زیاد و متفاوتی را در هر دورهای و با هر بهانهای بر دوش معدن گذاشتهاند و در بحث صادرات محصولات معدنی نیز عدهای از جمله فولادیها خواستار جلوگیری از آن به دلایل مختلف شدهاند که باید از تداوم چنین برخوردهایی جلوگیری کرد.
تعیین غیرکارشناسانه عوارض و بهره مالکانه چه تنگناهایی را برای تولیدکنندگان و صادرکنندگان سنگآهن به وجود آورده است؟
در پروسه تولید، هزینههای زیادی وجود دارد که از نقطه آغاز این فرآیند از اکتشاف معدن با ریسک خیلی زیاد شروع میشود؛ چراکه به عنوان مثال از ۱۰۰ محدوده، تنها ۲ یا ۳ محدوده به معدن تبدیل میشود و در واقع ۹۸ درصد از محدودهها فرصت تبدیل شدن به معدن را پیدا نمیکنند؛ چرا که ممکن است این محدودهها ذخیره نداشته باشند یا در سالهای آینده مثل ۱۰ تا ۳۰ سال آتی به صرفه اقتصادی برسند. به هر ترتیب برای هر ۱۰۰ محدوده سرمایهگذاری و هزینه میشود. به همین دلیل هزینه انباشتی فراوانی در این فرآیند وجود دارد که به سود و زیان متفاوتی نیز ختم میشود. حال در اینجا سوالی مطرح میکنم، اگر هماکنون کشور چین به عنوان خریدار ۹۰ درصد محصولات معادن سنگآهن ما دست از خرید کشیده یا با قیمت پایین و کمتر از قبل اقدام به خرید از ایران کند، چه اتفاقی میافتد؟ در اینجا تمامی معادلات و موازنههای ما به هم میریزد و بسیاری از معادن بخش خصوصی ما از حیث انتفاع افتاده و تعطیل میشوند. وقتی که حوزهای مثل معدن که تعداد زیادی فعال، شاغل و سرمایهگذار دارد و در اقتصاد کشور تاثیرگذار است تا به این حد ضربهپذیر و حساس است، چرا باید بحث فروش و حاشیه سود
را با دست خودمان به دستاویزی برای در تنگنا قرار دادن بخش معدن بدل کنیم، بنابراین هرگونه کار غیرکارشناسی در بحث تعیین عوارض صادراتی و بهره مالکانه در این پروسه که منجر به بالا بردن هزینههای معدنداری میشود، شکنندگی این بخش را بیش از پیش میکند.
آیا ارتباط سالم و منسجمی میان بخش معدن و فولاد کشور وجود دارد؟ اگر خیر، چه عوامل بازدارندهای در این میان وجود داشته است؟
متاسفانه ارتباط سالم و منسجمی میان صنعت فولاد و معدن وجود ندارد. سالهای سال بخش معدن و فولاد اغلب در انحصار دولت بودهاند. تحت این شرایط نیز بدهبستانها خیلی راحتتر انجام میشود، به طوری که قیمتها گاه غیرکارشناسی و در غیر از محیط بازاری تعیین میشود یا بدهیها پرداخت نشده و مشکلاتی از این دست بروز میکند.
هماکنون که هم بخش معدن و هم فولاد کمکم در بخش خصوصی واقعیقدم گذاشتهاند و میخواهند به حیات خود در محیطی شفاف ادامه دهند، باید قوانین این بخش را در حوزه شفافیت در قیمتگذاری و تعهدات به خوبی رعایت کنند. یعنی بحث عرضه و تقاضا تعیینکننده قیمت، تعهدات و... باشد. زمانیکه این شرکتهای فولادی و معدنی از آن محیط دولتی قبلی وارد بخش خصوصی واقعی میشوند، دچار مشکلاتی ناشی از عدم تغییر صحیح در ساختار میشوند.
از سوی دیگر متاسفانه همه این بخشهای دولتی نیز باهم وارد فرآیند خصوصی شدن نمیشوند، بلکه هرکدام در یک زمان در این حوزه ورود میکنند. به همین دلیل ممکن است هنوز شرکتی که از سوبسید و یارانه دولتی استفاده میکند، نتواند خود را با چرخه خصوصی شدن صحیح تطبیق داده و از عدم هماهنگی با سایر بخشها بکاهد. این موضوع بحث موازنه را میان بخش معدن و فولاد بههممیزند. در بخش فولاد هنگامی که به برخی کارخانهها گفته میشود سنگآهن را به قیمت آزاد خریداری کنند از انجام این کار امتناع میکنند، زیرا آن را به معنی ضرر قلمداد میکنند، در حالیکه در بحث خصوصیسازی واقعی اگر کارخانهای زیانده است، باید فرآیند تولیدی خود را تعطیل کرده و از چرخه رقابت خارج شود، مگر آنکه بتواند با تغییر مدیریت و شیوههای انجام امور، هزینههای بالای خود را اصلاح کرده و کاهش دهد. متاسفانه چون ارتباط دولتی، انحصاری و تاحدودی رانتی و یارانهای از گذشته در این بخشها وجود داشته است، پس در حال حاضر این ارتباط سالم و منسجم وجود ندارد، اما برای رفع این مشکل تلاشهای زیادی صورت گرفته است. در حال حاضر در موضع نوع برخورد با واحدهای معدنی و فولادی دو نگاه
وجود دارد. هماکنون با مجموعههای جدید التاسیس این برخورد میشود که هم در ورودی و هم خروجی همه چیز به قیمت آزاد باشد نه دولتی، ولی در بخشهای دولتی که تکنولوژی و تجهیزات آنها متعلق به مثلا ۳۰ سال گذشته است و ساختار و فرآیند تولید قدیمی است، میخواهند ورودی تولید، دولتی باشد، اما خروجی به قیمت آزاد تا این واحدها بتوانند به بقای خود ادامه دهند. درحالیکه بنده معتقدم بخشهای دولتی حتی پیش از نوسازی تجهیزات قدیمی خود باید شیوه انجام کار و مدیریت خود را تغییر دهند که اگر این امر به خوبی محقق شود، بخش زیادی از ساختار کم بازده و قدیمی آنها تعدیل شده و این ارتباط ناسالم، در شرایطی که تلاش میکنیم به سمت خصوصیسازی و اصلاح قیمتها برویم، تصحیح میشود.
چرا با وجود آنکه یکی از بزرگترین تولیدکنندگان و صادرکنندگان سنگآهن محسوب میشویم، اما به عنوان مرجع قیمتگذاری در سطح منطقه و دنیا شناخته شده نیستیم، بلکه در این زمینه قیمتپذیریم؟
این مساله کاملا داخلی است و ارتباطی به دنیای خارج ندارد. علت این است که در ایران هنوز نتوانستهایم به لحاظ کیفی یک سنگ کاملا مشخصی را به عنوان مثال با چند طبقهبندی خاص ارائه کنیم، یعنی هنوز قادر به تعریف و ارائه یک برند مشخص نشدهایم. زمانی سنگآهن بافق مرکزی چون به صورت مستمر مشغول به استخراج، تولید و عرضه سنگآهن بود، به عنوان یک برند شناخته میشد و اخیرا هم سنگآهن گل گهر را تا حدودی میتوان برند دانست. به غیر از این دو مورد باقی معادن موجود در کشور به خصوص معادن خصوصی در هر دورهای یک محصول را با کیفیتی متفاوت ارائه میکنند.
از سوی دیگر در قرار دادی که برای صادرات تعریف میشود، چند آیتم وجود دارد، از جمله کمیت، کیفیت و زمان. در بحث زمان به عنوان مثال اگر صادرکنندهای تعهد میکند که ۲۳ روز آینده بار را تحویل میدهد نباید از این زمان تخطی کند. در ایران متاسفانه نمیتوانیم این مورد را رعایت کنیم. قراردادهایی هست که بعضا ۲ تا ۳ ماه با تاخیر بار مورد نظر به طرفهای خارجی تحویل داده میشود. البته خارجیها به این شرایط عادت کردهاند، اما به هر ترتیب این نقطه ضعف باعث شده تا نتوانیم سنگآهن را به عنوان یک برند ارائه کنیم. علاوه بر این بحث گارانتی هم وجود دارد. مثلا اگر استرالیا روی سنگآهن خود قیمتگذاری میکند، اما در سمت مقابل بار خود را نیز در برابر خطر کاهش یا افزایش قیمت یا مواردی از این دست تضمین کرده و به طور کامل تعهد بار صادراتی را میپذیرد، امری که هنوز در کشورمان محقق نشده است. بنابراین در مجموع باید گفت تمامی این ویژگیها است که از سنگآهن صادراتی، توانایی قیمتگذاری بر روی آن را میسازد. بار دیگر باید تاکید کنم که ما هنوز به این توانایی در داخل کشور نرسیدهایم و مجبوریم تاحدود زیادی تابع قیمت دیگر کشورها باشیم نه اینکه
بتوانیم خود به عنوان مرجع قیمتی در دنیا شناخته شویم.
نظر شما در ارتباط با اظهارات برخی از فولادیها مبنی بر لزوم جلوگیری از صادرات سنگآهن برای تامین نیاز داخل چیست؟
باید تاکید کنم این جمله کاملا انحرافی است. ما الان مازاد تولید سنگآهن داریم، یعنی همان مقداری را که در داخل به مصرف میرسانیم، اندکی کمتر از آن را هم به صورت مازاد تولید در دست داریم. در پاسخ به کسانی که این گفته را مطرح میکنند از طرح یک سوال استفاده میکنم، اگر نخواهیم یا به گفته برخی فولادیها نباید این تولید مازاد را صادر کنیم، پس باید با آن چه کرد؟ آیا دولت آن را به صورت خرید تضمینی از سنگآهنیها خریداری میکند؟ شاید فولادیها معتقدند باید در مسیر تولید سنگآهن واحدهای تولید کنسانتره و گندله تاسیس کرد تا از به اصطلاح خام فروشی آن به خارج جلوگیری کرد، اما در شرایطی که تعداد معادن ما بسیار بیشتر از تعداد خطوط نیاز به تاسیس کنسانتره و گندله است، آیا این کار منطقی است؟ فرض کنید برنامهریزی دولت این است که ۵ خط بزرگ کنسانتره را ایجاد کند در حالیکه ما حدود ۱۴۰ پروانه بهرهبرداری داریم و از سمت دیگر تناژهای معادن برای تولید بسیار متفاوت است به طوری که از ۳۰ هزار تن تا تناژهای سنگینتر است و کمیت، کیفیت و عیار سنگآهنهای تولیدی با هم متفاوتند نمیتوان این کار را انجام داد. چون ورودیها از این معادن
سنگآهن بسیار متفاوت هستند. در این شرایط ما باز میرسیم به این بحث که معادن بزرگ با کیفیت عیارهای مطلوب و یکسان توسط دولت تشویق به تاسیس واحد کنسانتره و گندله شوند و واحدهای کوچکتر که سنگآهنهایی با عیارهای بعضا متفاوت و متفرقه تولید میکنند، بتوانند سنگآهن تولید خود را صادر کنند.
بنابراین معادن بزرگ که بارهای یکپارچه دارند و حدود ۱۰ تا ۲۰ سال میتوانند ماده خام واحدهای تولید کنسانتره را تامین کنند، حمایت و کمک دولت لازم است تا واحد گندلهسازی میان یکدیگر تاسیس کنند. همین جا من تاکید میکنم برای تامین نیاز واحدهای فولادی داخلی ما هیچگونه کمبود سنگآهن نداریم.
چه عوامل و فاکتورهایی را برای رشد و شکوفایی بخش معدن کشورمان به خصوص در حوزه مورد بررسی یعنی سنگآهن، تاثیرگذار و مفید میدانید؟
این سوال با پرسش نخست شما مرتبط است و من تا حدودی در آنجا به آن پاسخ دادم، اما به هر ترتیب مهمترین فاکتوری را که در این زمینه موثر میدانم. موتور محرکهای به اسم صادرات است. حدود ۱۰ تا ۱۲ سال پیش تعداد معادن سنگآهن موجود در کشور خیلی پایین بود، اما هماکنون و به وفور معادن سنگآهن در کشور تاسیس و احداث شده که از خروجی آن بسیاری منتفع میشوند. در حالیکه برخی معدنی و فولادیها هماکنون به دنبال این هستند که با سنگآهن تولیدی چه باید کرد، باید این سوال را مطرح کرد که چگونه به این نقطه در کشور رسیدهایم که میتوان ادعا کرد نزدیک به ۵۰ میلیون تن تولید سنگآهن داریم. به عقیده من موتور محرکه تولید و تاسیس واحدهای معدنی جدید، صادرات بوده است که من از آن تعبیر به لوکوموتیو گرداننده چرخ اقتصادی معادن میکنم. اگر امروز شاهدیم در مناطقی از کشور معدن احداث شده که تا ۱۰ سال پیش تاسیس معدن درآنها توجیه اقتصادی نداشت، به علت همین عامل است. اگر قرار باشد صادرات را محدود کرده و آن را متوقف کنیم به طور قطع باید بدانیم با همین سرعتی که به شکوفایی رسیدهایم با همان سرعت نیز موجب فروکش کردن این روند روبه رشد میشویم. از سوی
دیگر باید تاکید کنم خطر فروکش کردن این مساله به مراتب بیشتر است، زیرا معدنی که تعطیل شد، به بیغوله تبدیل میشود و در این صورت هزینههای راهاندازی دوباره آن بسیار بیشتر است؛ چرا که نمیتوان برای یک معدن بیش از یکبار جادهسازی کرد و برق کشید و تکنولوژی ساخت و تولید را به کار گرفت. پس برای شکوفایی بخش معدن باید موازنه و توازن لازم میان تولید و صادرات برقرار باشد و هیچکدام را به خاطر دیگری حذف نکرد. عمدهترین و سختترین مرحله در بخش معدن بحث اکتشاف است، چون معادن کشور ذخیره مشخصی دارند و پس از مدتی از حیث انتفاع خارج میشوند که به همین منظور باید معادن جدید را اکتشاف کرده و جایگزین آنها کنیم، تا چرخ تولید متوقف نشود. بخش مولد در بخش معدن که می تواند پشتوانه طرحهای آینده باشد، اکتشاف است. پس دولت باید اهتمام زیادی به این بحث داشته باشد به این شکل که بحث اکتشافات پایهای را خود انجام دهد و بخش اکتشافات ثانویه را به بخش خصوصی واگذار کند. البته نباید در انجام این کار دست بسته عمل کند؛ بلکه فعالانی را در مرحله پایه وارد این حوزه کنند که از توانایی، تخصص و تجربه لازم برخوردارند نه اینکه هر صاحب سرمایه را بدون
تجربه لازم وارد این حوزه کند.
ارزیابی شما از برگزاری همایشهایی در حوزه صنعت فولاد و معدن از جمله «چهارمین همایش چشمانداز صنعت فولاد و معدن ایران با نگاهی به بازار» چیست؟
من بسیار خرسند و خوشحالم که روزنامه «دنیای اقتصاد» مسائل مربوط به صنعت و معدن، از جمله این مورد را به صورت دقیقی زیره ذرهبین نقد و بررسی کارشناسانه دارد و با برگزاری همایشهای اینچنینی فرصت مغتنمی را در اختیار فعالان هر دو حوزه قرار میدهد. به عقیده من برای بهرهگیری بهتر از این همایش باید هر صاحب نظر و سیاستگذاری در این حوزهها به جای تقابل با یکدیگر و انتقاد از هم بهترین راهکاری را که برای کمک به حوزهها میتوانند داشته باشند، ارائه کنند. لازم است تا در بحثهای کارشناسی که در این همایش برگزار میشود فعالان هر دو طیف نقاط اشتراک بخش صنعت فولاد و معدن را مورد بررسی قرار دهند تا به کمک توانمندیها و ویژگیهای مثبت موجود در آنها هر دو بخش بتوانند نقاط ضعف یکدیگر را همپوشانی کنند. به عنوان مثال صنعت فولاد قدمت و سابقه بیشتری نسبت به معادن سنگآهن در کشور دارند، سرمایهگذارانی که می خواهند وارد احداث و تاسیس معادن سنگآهن شوند بهتر است از تجربه و تخصص فولادیها برای این کار استفاده کنند حال آنکه فولادیها نیز از توانمندیهای مالی و تجارب معدنیها میتوانند برای حوزه تخصصی خود بهره ببرند. به عقیده من بهترین
نامی را که میتوان برای این همایش در نظر گرفت همایشی به منظور هم اندیشی و پیمان بستن دوباره میان معدنیها و فولادیها است که امید است بهترین نتیجه از آن برای صنعت فولاد و معدن کشورمان حاصل شود.
***
علاقهمندان جهت کسب اطلاعات بیشتر میتوانند با شمارههای ۸۷۷۶۲۴۳۰ و ۳۲ یا وبسایت http://events.den.ir تماس حاصل فرمایند.
ارسال نظر