«ایمیدرو»  باید دیدگاهش را عوض کند

گروه بنگاه‌ها- آزاده حسینی: بررسی موضوعات گوناگون در حوزه فضای کسب‌وکار کشور به خصوص در حوزه فولاد بهانه‌ای بود تا با مهندس مسعود ابکا، مدیرعامل سابق ذوب آهن اصفهان و از موسسان بورس کالای ایران گفت‌وگو کنیم. وی چندی است که در آلمان به سر می‌برد و این گفت‌و‌گو نیز به صورت اینترنتی انجام شده است که مشروح آن در پی می‌آید: آقای مهندس ۸ سالی غیبت داشتید این مدت را کجا بودید؟ همین‌جا در صنعت فولاد! برگشتم به کار مهندسی و ساخت فولاد، فعالیتی که قبل از مدیریت ذوب‌آهن انجام می‌دادم. البته دو سالی هست که‌ ساکن هامبورگ هستم؛ ولی با همان هدف و رویه قبلی کار می‌کنم. یعنی کار بازرگانی فولاد انجام می‌دهید؟ خیر، بلکه در کار مهندسی و تامین تجهیزات مشغول به فعالیت هستم. در حقیقت بعد از اینکه به این نتیجه رسیدم که با دولت نهم همفکری صنعتی ندارم به سرعت استعفا دادم تا افراد همفکر دولت جایگزین شوند و صنعت ذوب ‌آهن آسیب نبیند.آن ایام زمانی بود که فوج فوج مدیران یا از مسوولیت برکنار می‌شدند یا خودشان مستعفی می‌شدند. من فکر کردم این اتفاق بد می‌تواند منشا یک موفقیت شود. برکنارشدن و موفقیت؟ بله من فکر کردم آن بخش از مدیرانی که صاحب صلاحیت هستند و از سیستم خارج می‌شوند، بهترین سرمایه برای راه‌اندازی بخش خصوصی هستند. واقعیت این است که به دنبال همین تفکر رفتم و مجموعه‌ای را در اصفهان تاسیس کردم که این هدف را دنبال کند. موفق بود؟ در ابتدا بله، به سرعت چندین پروژه را به مرحله قرارداد رساندیم. البته من به شدت طرفدار استراتژی ۸۰-۲۰ هستم (ترکیب ۲۰ درصد نیروی باتجربه و ۸۰ درصد نیروی جوان). اعتقاد دارم که این ترکیب برای موفقیت شرط لازم است.با همین استراتژی ۸۰-۲۰ کارها راه افتاد؛ ولی دو مانع به وجود آمد یا وجود داشت: ۱- فضای کسب و کار در اصفهان؛ متاسفانه باید به عنوان یک اصفهانی بگویم که ما در خارج از اصفهان بیشتر با هم همکاری می‌کنیم تا در شهر و استان خودمان، چراکه کمی محدوده افکار تنگ است. ۲- وقتی جایی موفق می‌شود، حساسیت‌ها و رقابت‌ها اوج می‌گیرند. برخی هوس می‌کنند که وارد آنجا شوند و مناصب را بگیرند. مگر مجموعه شما خصوصی نبود؟ متاسفانه نه! به نوعی اموال عمومی بود. علت هم این است که هنوز فرهنگ راه‌اندازی بخش‌خصوصی مطلق در ایران وجود ندارد و فکر می‌کردیم که باید وابستگی‌هایی وجود داشته باشد تا سرعت توفیق افزایش یابد. به هر حال این حساسیت‌ها باعث شد که از مجموعه جدا شوم و همین فکر را گسترده‌تر این بار با دو سال تاخیر در تهران و به کمک بانک پاسارگاد و شخص دکتر قاسمی شروع کردیم؛ البته کامل‌تر و این بار در بخش‌های فولاد، مس، معدن و... این بار موانعی که گفتید وجود نداشت؟ باز هم که خصوصی مطلق نبود؟ نه آن موانع نبود؛ ولی در ابتدای راه مشکلاتی داشتیم. خصوصی مطلق نبود ولی خصوصی‌تر از مورد قبلی بود. پذیره‌نویسی کردیم و باز تئوری ۸۰-۲۰ به منصه ظهور نشست. دولت همکاری می‌کرد؟ ابتدای کار کمتر کسی خبر داشت ولی در نیمه راه مقاومت‌هایی بود. علت هم داشت. هر کس که از دولت (در بخش وزارت صنایع) خارج می‌شد، این مجموعه به دنبال جذب او بود. طبیعتا حساسیت به وجود می‌آمد، ولی کم‌کم وقتی که دیدند کاری به کار سیاست نداریم و به دنبال دویدن و تلاش و کار هستیم، موانع رفته رفته کمتر شد. این اواخر به نوعی حتی همکاری هم می‌کردند. ‌هامبورگ کجای این پروژه بود؟ به دلیل آمدن نیروهای قوی و صاحب تجربه و مشارکت جوانان فارغ‌التحصیل و کمک و همکاری بی‌دریغ دکتر قاسمی از بانک پاسارگاد و همکاران ایشان، مجموعه بسیار سریع به حرکت درآمد. ده‌ها پروژه صنعتی و معدنی شروع شد و البته در تامین تجهیزات خارجی مشکلاتی بود. این مشکلات ابتدا به صورت بالینی حل می‌شد لیکن در ادامه وجود یک دفتر در خارج از کشور ضرورت پیدا کرد. این ضرورت و البته استراتژی کار فرامرزی با سه هدف رفع مشکل، کسب تجربه و حتی اجرای پروژه در خارج از کشور باعث تشکیل شرکت در خارج از کشور شد و قرار بر این شد که این کار را من انجام دهم. بعد از ۸ سال عملکرد دولت را در صنعت فولاد چگونه ارزیابی می‌کنید؟ خیلی علاقه‌مندم خوبی‌های آن را ببینم، ولی متاسفانه اشکالات غالب است. اول خوبی را بگویم که با آنچه قبلا گفتم تطابق دارد. واقعیت این است که در این ۸ سال پتانسیل نسبتا خوبی برای جدی شدن کار در بخش خصوصی فراهم شد، ولی اشکالات زیاد بود. در دولت پتانسیل کارشناسی و تجربی به شدت کاهش پیدا کرد، سیستم دولتی به رغم این کاهش قطورتر و عریض و طویل‌تر شد. خصوصی‌سازی‌ها واقعی نبود و طرح‌های ۸ گانه از همان ابتدا به لحاظ کارشناسی اشکال داشت. خود من به شدت با آن مخالفت کردم و حالا معلوم شده که بعد از ۸ سال جز اتلاف منابع چیزی نبوده است. به علاوه شرکت‌های دولتی مدیریت نشدند. آمار بازی و آمارسازی شغل شد و متاسفانه این اواخر حداقل در ایمیدرو ناگزیر به حذف آمار تولید شدند! به هر حال قضاوت مثبتی از عملکرد این مدت ندارم. چرا طرح‌های ۸ گانه را اشتباه می‌دانستید؟‌ مطالعات این را می‌گفت؛ چراکه به لحاظ ظرفیت مشکل داشت، به لحاظ مکان‌یابی مشکل داشت. مکان‌یابی یعنی نزدیکی به مواد اولیه یا بازار مصرف، داشتن زیربناها یعنی آب و برق و انرژی، زیرساخت‌های حمل و نقل و ... اما به جای اینها، دولت اعتقاد داشت که توجیه اجتماعی دارد، یعنی شغل ایجاد می‌کند.البته به ظاهر حرف درستی بود، ولی در باطن شما اگر مزیت نسبی یک منطقه را در نظر نگرفته باشید و صنعتی را به صورت نامناسب در آنجا ایجاد کنید، سود نمی‌دهد و سود ندادن یعنی ناپایداری صنعت. ذوب‌آهن چه وضعی دارد؟ شما بهتر می‌دانید. آمار که به صورت رسمی وجود ندارد، ولی غیررسمی مطرح است که تولید آن در سال ۱۳۹۱ کمتر از ۲ میلیون تن بوده است و بدهی فراوانی هم دارد. در سال ۸۴ با حدود ۸۰۰۰ نفر پرسنل حدود ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تن تولید داشته، اما الان ظاهرا با بیش از ۲ برابر پرسنل و یک کوره بلند اضافه‌تر، تولید آن کاهش یافته است. مجتمع فولادی را هم که در همان دوره از منابع ذوب‌آهن ساخته شد، فروخته‌اند و اطلاع دیگری ندارم. به نظرم همین مقدار کافی باشد. راه‌حل چیست؟ اصلا راه‌حل وجود دارد؟ ۱۰۰ درصد راه حل وجود دارد، ولی نه با روش‌های موجود. راه حل اساسی ۱- خصوصی‌سازی واقعی و ۲- سپردن کار به دست اهلش است. ما از حیف و میل، سال‌هاست بخش حیف آن را فراموش کرده‌ایم. بخش میل آن را هم برای تسویه حساب‌های سیاسی و شخصی استفاده می‌کنیم. باید خصوصی‌سازی به صورت مطلق و به معنی واقعی کلمه صورت پذیرد؛ آن موقع خود به خود از حیف جلوگیری می‌شود و میل هم اگر باشد حداقل میل حرام نیست. ولی فولاد که کلا و ذوب‌آهن هم اخیرا خصوصی‌ شده است. آیا رفتن از زیر نظر ایمیدرو به تامین اجتماعی را می‌توان خصوصی‌سازی تلقی کرد؟ من چنین اعتقادی ندارم! پیشنهاد شما چیست؟ این موضوع کار جامع می‌خواهد. راه‌حل‌های مقطعی و بلندمدت نیاز دارد و ده‌ها تصمیم و کار موازی می‌خواهد تا دوباره به ریل اصلی بازگردد. چند نمونه برای مثال بگویید. مثلا هرم سنی، تحصیلی، تجربی مدیران و پرسنل در این کارخانه‌ها باید بازنگری شود. تئوری ۸۰-۲۰ اینجا هم نیاز است. از دکان‌های دو نبش باید جلوگیری شود، یعنی کسانی که هم کار خصوصی و بازرگانی خصوصی دارند و هم در این کارخانه‌ها نقش مستقیم و غیرمستقیم دارند باید کنار گذاشته شوند. ارتباط و تعامل کارشناسی با دنیا یک ضرورت است. باید به صورت بنگاه اقتصادی اداره شود. صادرات جدی گرفته شود. شما می‌دانید برای اینکه مجددا محصولات ذوب‌آهن مثل سال ۸۳ و ۸۴ به اروپا صادر شود چقدر باید زحمت کشید؟ آن موقع به زحمت راه افتاد، الان سخت‌تر است. چون علاوه بر سختی کار، بی‌اعتمادی هم وجود دارد ما نباید این بازارها را به راحتی از دست می‌دادیم! درعین حال آمار و ارقام باید واقعی شود و در بحث کیفیت تولیدات و مواردی از این قبیل باید با قدرت ظاهر شد. ایمیدرو چه باید بکند؟ ایمیدرو به طور کلی باید دیدگاهش را عوض کند و تصدی‌گری را خیلی سریع به حداقل برساند و در عوض برای بخش ‌خصوصی جاده‌کشی کند. اصلا چرا ایمیدرو وقتی آمار می‌دهد و صحبت می‌کند از چند کارخانه دولتی فقط حرف می‌زند؟ ایمیدرو باید راه بازکن و راه صاف‌کن بخش‌خصوصی باشد؛ هم در فولاد، هم در مس، آلومینیوم، سیمان و معادن. آیا برای همکاری با دولت جدید بازخواهید گشت؟ به نظر من افراد لایق‌تر از من هستند. بهتر است از دیگران استفاده شود. ما را کمک کنند تا در توسعه بخش‌خصوصی گام برداریم. ضمن اینکه بهترین سن برای این کارها سنین ۲۵ تا ۵۰ سال است؛ البته با رعایت تئوری ۸۰-۲۰. بگذارید از یک نگرانی بگویم. آقای روحانی کار سختی دارند. دو گروه قابل استفاده برای ایشان وجود دارد که به نظر من هر دو گروه با اشکالاتی همراهند. یکی مدیران باتجربه قبل از دولت آقای احمدی‌نژاد، جدای از موضوع سن و سال که اگر این افراد در خارج از دولت موفق بوده‌اند احتمالا به دولت برنمی‌گردند. اگر هم ناموفق بوده‌اند که بهتر است برنگردند.گروه دوم هم جوان‌ترها هستند که در بخش تجربه کم می‌آورند. من نگران آقای روحانی و دولت ایشان و البته امیدوار هستم. راستی شما در انتخابات فعال نبودید؟ چرا بودم، منتها درست مثل دفعه قبل در بخش اقتصاد و صنعت، نه سیاست اتفاقا من از ۳ سال قبل که خدمت آقای دکتر روحانی رسیدم و به زعم خودم به ایشان پیشنهاد شرکت در انتخابات را دادم آرزوی انتخاب ایشان به ریاست‌جمهوری را داشتم؛ اگرچه که امیدم کمتر بود، ولی بحمداله و با لطف خدا چنین شد. امیدوارم اعتدال و عقلانیت که ویترین حرکت ایشان است با کمک همه بخش‌ها به انجام و واقعیت بپیوندند. نگران و امیدوارم.