یادداشت
صادرات مواد اولیه فولاد چالشی جدید
پس از آنکه در دهه گذشته دنیا شاهد انفجار تولید فولاد بود و اژدهای زرد نیز با رشدی غیرقابل تصور همه محاسبات جهانی فولاد را در هم شکست، دنیا شاهد عصری جدید در صنعت فولاد شد، عصری که بیش از همه چیز، بحران را در این صنعت مادر به وجود آورد، بحرانهای مختلفی که در هر گوشه از فولاد، گریبان تولید کنندگان عمده آن را گرفته است.
محسن پروان
پس از آنکه در دهه گذشته دنیا شاهد انفجار تولید فولاد بود و اژدهای زرد نیز با رشدی غیرقابل تصور همه محاسبات جهانی فولاد را در هم شکست، دنیا شاهد عصری جدید در صنعت فولاد شد، عصری که بیش از همه چیز، بحران را در این صنعت مادر به وجود آورد، بحرانهای مختلفی که در هر گوشه از فولاد، گریبان تولید کنندگان عمده آن را گرفته است. در این بین از جمله مهمترین مشکلات و معضلات به وجود آمده در صنعت جهانی فولاد، بحران مواد اولیه است که به دلایل زیر گریبان این صنعت پایه را گرفته است:
۱) عدم توسعه معادن در بخش فولاد همسان با شتاب توسعه در بخش تولید فولاد که منجر به نیاز مواد اولیه در کشورهای صادرکننده مواد اولیه شد.
۲) کاهش و یا توقف تولید و استخراج مواد اولیه فولاد در کشورهای صنعتی مانند کشور فرانسه که با تولید ۱۴۹میلیون تن در سال ناگهان در سال ۱۹۹۸ استخراج این مواد را متوقف کرد و یا کشورهایی نظیر اسپانیا که در سال ۱۹۹۷ استخراج مواد اولیه فولاد را متوقف ساختند
۳) تغییر استراتژی کشور چین در بخش صادرات:
این موضوع یک حقیقت بزرگ است که در تمامی بخشهای صنعت و کلا اقتصاد بررسی مسائل جهانی از راه بررسی کشور چین در آن موضوع میسر است و شاید بتوان گفت که این کشور چین است که سیاستهای جهانی را در بخش اقتصاد مشخص میسازد و مخالفین این نوع تفکر نیز تا پایان این دهه ناگزیر به پذیرش آن خواهند بود. و این به آن معنای پذیرش چین به عنوان ابرقدرت اقتصاد جهانی، به جای غول زرد اقتصاد است.
در بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۶ که جهان با انفجار تولید فولاد در کشور چین از ۹۵.۶۳میلیون تن به ۴۱۸میلیون تن روبهرو شد کشور چین را واداشت سیاست متفاوتی را در رابطه با صادرات مواد اولیه پیش رو گیرد و آن کاهش تدریجی صادرات این محصولات بود، چرا که این کشور خود قابلیت جذب و ایجاد ارزش افزوده بالای آن را در صنعت خود دارا بود. پس از این مرحله و تبدیل بزرگترین صادرکننده مواد اولیه فولاد در جهان به بزرگترین مصرفکننده این محصولات، جهان وارد عصر جدید فولاد و بحران بزرگ مواد اولیه شد شاید فولاد سازان بدترین سالهای این صنعت را در بین سالهای ۱۹۹۵تا ۱۹۹۸میدانند، و در همین سالها بودکه جهان به فکر احیاء معادن از سنتی به مدرن افتاد و فصل تازه، آغاز توسعه معادن شروع شد.
اما کشور چین از این مرحله نیز فراتر رفت و بحران را نیز بزرگتر و جدی تر ساخت. از سال ۲۰۰۰ تاکنون در هر سال ۲۰درصد قیمت پایه مواد اولیه افزایش یافته است و چین به این نتیجه رسید که با تعطیلی معادن میتواند بدون دردسر سالانه سود ۲۰درصدی را در این بخش از آن خود کند ومعادن را به حساب سپرده سرمایه گذاری بلند مدت تبدیل کرد و بدین ترتیب خود را از بزرگترین صادرکننده مواد اولیه به بزرگترین مصرفکننده و وارد کننده این محصولات بدل ساخت تا جایی که در سال ۲۰۰۴ این رقم از مرز ۲۱۰میلیون تن در سال فراتر رفت.
اما برخورد سایر کشورها با این موضوع چگونه بوده است، در اغلب کشورهای توسعه یافته که دارای استراتژی بلند مدت اقتصادی هستند، نظیر فرانسه، آلمان و ... یا صادرات را ممنوع ساختند و یا با تعطیلی معادن هدیه ارزشمند را به آینده کشور خود تقدیم ساختند. اما در کشور ایران که همواره تولید فولاد جزء دغدغههای اصلی مدیران تصمیمساز اقتصادی بوده است چه اتفاقی افتاد. در کشوری که علاوه بر نیاز به فولاد،
به ایجاد اشتغال به فولاد به عنوان صنعتی مولد و اشتغالزا مینگرد. ما در این بین چه عکسالعملی را به بازار متلاطم فولاد نشان دادیم. ما برای ایجاد ارزش افزوده و حفظ و حراست از نعمتهای خدادادی چه کردهایم.
در ایران از سال ۲۰۰۲ میلادی صادرات مواد اولیه فولاد آغاز شد. و این امر در ۲ سال گذشته به اوج رسیده است و آمار آن در ویترین افتخارات صادرات غیر نفتی قرار گرفته است. اما هیچ کس این سوال را مطرح نکرده که، در شرایطی که تمامی دنیا به فکر حراست از مواد اولیه فولاد است چرا در کشوری که نیروی ارزان، انرژی فراوان و ارزان(بخوانید رایگان) در دسترس است و جوانان جویای کار در صف تمنای اشتغال هستنداقدام به صادرات ارزش افزوده طبیعی میگردد؟ و نعمت طبیعی و خدادادی ما برای دیگران ارزش افزوده و درآمد تولید میکند؟ و چرا هیچ کس به فکر پاس داشت از این منابع ایجاد درآمد و رفاه برای جامعه نیست؟ با هر منطقی به اقتصاد بنگرید و از هر دریچه و تفکری اقتصاد را معنا کنید صادرات مواد اولیه به معنای خروج ارزش افزوده از کشور است.
صادرات مواد اولیه را در شرایطی که خریدار آن در دنیا به وفور یافت میشود تنها میتوان سودجویی عده ای فرصت طلب دانست اما در اقتصاد این امری بدیهی است که افراد به دنبال فرصت باشند، به عقیده نگارنده این موضوع از وظایف دولت به عنوان مدیر استراتژی کلان کشور است که با اتخاذ روشی مناسب مانند ایجاد تعرفه از اتلاف مواد اولیه جلوگیری نماید چرا که فروش و صادرات مواد اولیه نحوه کسب درآمد انسانهای اولیه است نه انسان خواهان پیشرفت و بهتر است همه ما به دنبال خواندن و یا شنیدن رقم و میزان صادرات غیرنفتی و مقایسه آن با سنوات گذشته این سوال را مطرح کنیم: که ما چه چیزی صادر نمودهایم؟ ساعت، خودرو، کامپیوتر و یا سنگ آهن.
Email: Parvan@esfahansteel.com
ارسال نظر