محسن پروان

بررسی آمارهای صنعت فولاد در ایران تلاش در راه توسعه فولاد در این کشور را کاملا توجیه می‌کند؛ چرا که آمارها خود گویای نیاز اساسی کشور به افزایش ظرفیت تولید خواهد بود. تولید فولاد خام ایران در سال ۲۰۰۹ تنها با نه دهم (۹/۰) درصد افزایش تولید نسبت به مدت مشابه قبل به رقم ۹/۱۰ میلیون تن رسید، اما در این سال میزان مصرف فولاد در ایران به‌رغم تمامی رکودهای اقتصادی و مشکلات نقدینگی در کشور ۳/۱۶ میلیون تن محصولات نهایی بوده است حال آنکه این رقم در سال ۲۰۰۷ به میزان ۱/۱۹ میلیون تن بوده است که خود نشان از ظرفیت بالای مصرف فولاد در کشور است.

از طرف دیگر کشورهای همسایه ایران خصوصا کشورهای عربی حوزه خلیج فارس بهترین بازار دنیا را برای فروش محصولات فولادی دارا هستند؛ چرا که در سایر کشورهای خاورمیانه (به‌جز ایران و ترکیه) ۴/۲۴ میلیون تن فولاد در سال ۲۰۰۹ مصرف شده است؛ در حالی که در این کشورها تنها ۴/۶ میلیون تن فولاد خام تولید شده است (۷/۴ میلیون تن عربستان سعودی و ۷/۱ سایرین) و این بدین معناست که در منطقه خاورمیانه (به‌جز ترکیه) در سال ۲۰۰۹ به ۴/۲۳ میلیون تن فولاد نیازمند بوده است و در صورتی که میزان صادرات این کشورها نیز در محاسبات افزوده شود میزان فولاد مورد نیاز این کشورها در سال ۲۰۰۹ به میزان به بیش از ۵/۲۴ میلیون تن خواهد رسید و این در حالی است که در سال ۲۰۰۹ تنها واردات ایران به میزان ۹/۷ میلیون تن (بیش از نیاز واقعی!) و واردات امارات متحده عربی به میزان ۶/۱۳ میلیون تن بوده است و اگر مزیت‌های نسبی فولاد در ایران نسبت به سایر کشورهای منطقه را نیز به این موضوع اضافه کنیم مانند دسترسی آسان به سنگ‌آهن، انرژی، حمل و نقل و نیروی کار متخصص و ارزان و بسیاری موارد دیگر ایران به بهترین نقطه جهان برای تولید فولاد بدل خواهد شد و می‌توان این گونه نتیجه گرفت که ایران کشش تولید ۴۰ میلیون تن فولاد در سال را خواهد داشت. اما به‌راستی ما در توسعه صنعت فولاد در چه جایگاهی قرار داریم و برای تولید فولاد چه کردیم.

در سال ۱۳۸۵ که دولت اعلام کرد با احداث پروژه‌های ۸ گانه استانی قصد دارد علاوه بر افزایش تولید کشور به میزان ۴/۶ میلیون تن (که بعدها به ۸ میلیون تن افزایش ظرفیت یافت) و رفع نیاز داخلی به فولاد با انتخاب مناطق محروم چهره اقتصادی کشور را نیز تغییر دهد (راه‌اندازی طرح‌های فولادی استانی چهره اقتصادی کشور را متحول می‌کند-رییس هیات‌عامل ایمیدرو-۶ بهمن ۱۳۸۸) اما این طرح در همان ابتدای تعریف و پیش از کلنگ‌زنی آن در مرداد و شهریور ۸۵ مورد انتقاد شدید صاحب‌نظران و متخصصان صنعت فولاد کشور به دلایل زیر قرار گرفت:

۱ - مکان انتخاب شده برای این طرح‌ها فاقد زیر ساخت‌های اساسی تولید فولاد نظیر امکانات حمل‌ونقل ریلی، حتی عدم وجود جاده مناسب است؛

۲ - عدم دسترسی به منابع انرژی؛

۳ -عدم دسترسی به مواد اولیه؛

۴ - عدم توانایی مالی و مدیریتی دولت در توسعه بهنگام فولاد با توجه به سوابق قبلی.

اما دولت با اصرار و بدون مطالعه دقیق، کلنگ طرح‌های ۸ گانه استانی را در شهریور ۸۵ به زمین کوبید و متعهد شد این پروژه‌ها را ظرف ۳۶ ماه و در شهریور ۸۸ به بهره برداری برساند، اما امروز پس از گذشت بیش از ۴ سال از کلنگ‌زنی سرنوشت این طرح‌ها به کجا رسیده است. شاید بهترین موضع دولت در برابر این طرح‌های ناکارآمد موضع علی‌اکبر محرابیان در زمان سرپرستی وی بر وزارت صنایع بود که خبر از عزم جدی دولت در واگذاری این طرح‌ها به بخش خصوصی داد، اما متاسفانه آن هم پس از رسیدن وی به مقام وزارت این اقدام را به پس از راه‌اندازی این پروژه‌ها موکول نمود. اما به راستی بر سر این طرح‌ها در مناطق محروم کشور چه آمده است. طرح‌هایی که در زمان راه‌اندازی چنان شور و شوق مردم مناطق را به همراه داشت که سختگیرانه‌ترین منتقدان طرح را نیز نرم می‌کرد، اما پس از گذشت سه سال دولت به یاد آورده است که منابع مالی لازم برای این طرح را ندارد و تازه در اواخر سال ۸۸ اقدام به فروش اوراق مشارکت کرده، اما همچنان از راه‌اندازی طرح‌ها به جز در وعده‌های مسوولان خبری نیست که این موضوع تاثیرات فراوانی بر آینده صنعت فولاد ایران دارد که برای نمونه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱ - از بین بردن توجیه سرمایه‌گذاری خصوصی در بخش فولاد: چرا که دولت اعلام کرده تصمیم دارد ۸ میلیون تن فولاد به ظرفیت کشور اضافه کند و این به معنی آن است که ۸ میلیون تن نیاز بازار به محصولات فولادی (با توجه به میزان واردات در سال ۲۰۰۹) از بین خواهد رفت و بازار به اشباع خواهد رسید و این به معنی حضور رانت و قدرت دولت در بازار فولاد است، انرژی و سنگ‌آهن یارانه‌ای تمایل رقابت را برای هر تولیدکننده خصوصی از بین خواهد برد. از طرف دیگر اگر دولت بخواهد با همین روال به اجرای پروژه بپردازد هیچ‌کس نمی‌داند این پروژه‌ها در چه تاریخی به بهره‌برداری خواهد رسید و در صورت سرمایه‌گذاری نمی‌تواند شرایط بازار را ارزیابی کرده و سرمایه‌گذاری صحیحی انجام دهد.

۲ - فرصت سوزی به نفع تولیدکنندگان خارجی: در صورتی که این طرح‌ها حتی صرفا فولادسازی آن به نتیجه می‌نشست در سال ۸۹ ایران نیازی به واردات اسلب و بیلت نداشت و می‌توانست در سال‌های بعد با عبور از نقطه سربه سری اقدام به افزایش تولید و افزایش بهره وری و در نتیجه کاهش قیمت تمام شده برای حضور در بازارهای دیگر کشورها نماید، اما تاخیر در راه اندازی باعث می‌شود، تمامی این فرصت‌ها در اختیار دیگرانی قرار بگیرد که توسعه را همگام با تامین منابع مالی انجام داده‌اند و در یک کلام دولت نه خود فولاد را توسعه داده است نه فضا را برای بخش خصوصی باز گذاشته است.

اگر واقعا دولت در اندیشه تولید ۵۰ میلیون تن فولاد در سال ۱۴۱۴(سند چشم انداز) است بهترین و تنها ترین راهکار ممکن آن است که خود را از صنعت فولاد کنار بکشد و فضا را برای حضور بخش خصوصی باز بگذارد مسلما بخش خصوصی این اجازه را نخواهد داد که منابع اش در بیابان‌های قائنات، سبزوار، میانه، سپیددشت، شادگان، نی‌ریز، بافق و بافت(محل احداث طرح‌های ۸ گانه استانی) به هدر برود.