محسن پروان
سرانه مصرف فولاد در هر کشور علاوه بر آنکه یکی از شاخصه‌های مهم توسعه یافتگی در آن کشور محسوب می‌شود، مهم‌ترین شاخص در استراتژی توسعه فولاد در آن کشور است.

اگر سرانه مصرف فولاد در کشورهای در حال توسعه یا اقتصاد‌های نو ظهور نظیر چین و ترکیه را در نظر بگیریم، خواهیم دید که رشد سرانه مصرف در این کشور‌ها مطابق با رشد اقتصادی آنها بوده است؛ به طوری که چین در بین سال‌های 2002 تا 2008 با میانگین رشد 8/13 درصد در سرانه رشد خوبی را تجربه کرده است یا در کشور ترکیه 6/8 درصد از این قاعده مستثنی نبوده است(هرچند ترکیه به‌خاطر بحران جهانی در سال 2008 شاهد نزول شاخص سرانه مصرف بوده است).
آهنگ رشد سرانه مصرف در جهان نیز بر همین روال بوده و حتی این روند را می‌توان منطبق بر روند تغییرات تولید فولاد در جهان دانست. به تعبیری دیگر می‌توان گفت رشد فولاد کاملا بر اساس تقاضای مصرف فولاد بوده است و با کاهش سرانه مصرف در سال ۲۰۰۸ به خاطر بحران جهانی تولید فولاد نیز با همان آهنگ تغییر کرده است.
اما این تغییرات در کشور ما به چه صورت بوده است، در ایران در سال‌های بین 2002 تا 2008 و حتی سال‌های قبل آن به‌رغم توسعه اندک اما پیوسته تولید فولاد سرانه مصرف حرکتی غیرعادی و غیرنرم را تجربه کرده است. در سال 2003 سرانه مصرف در ایران از 1/167 در سال 2002 به عدد 1/216 کیلوگرم به ازای هر نفر رسید و رشد 32/29 درصدی را تجربه کرد؛ اما در سال 2004 با کاهش این سرانه به 5/211 کاهش 13/2 درصدی تجربه شد و این روند در سال‌های بعدی هم تجربه شد؛ روندی که بیشتر حیرت کارشناسان را به دنبال داشته است. به عبارتی در ایران در هر سال که با رشد سرانه مواجه است، بی‌تردید سال پس از آن با کاهش سرانه مواجه خواهد شد - جدول شماره 4 که این موضوع به دلایل مختلفی رخ داده است که از جمله آن می‌توان به وجود استراتژی‌ها و تصمیم‌گیری‌های موازی و مختلف در کشور ارزیابی کرد که این موضوع بی‌تردید به توسعه این صنعت ضربات شدید وارد خواهد کرد.


از طرف دیگر به نظر می‌رسد اصلی‌ترین دلیل کاهش سرانه مصرف در ایران را می‌توان رشد کاذب مصرف دانست، متاسفانه اقتصاد ایران به خاطر بسیاری از مواردی که ذکر آن خارج موضوع این مقاله است قابلیت ساخت حباب را در بسیاری از موارد دارد. در چند سال گذشته با آغاز رشد قیمت‌ها بیشتر دلالان وارد بازار فولاد صرفا برای کسب سود و منفعت شده‌اند و این موضوع باعث انبار محصولات فولادی در ایران شده است و در این میان فولاد به‌جای صرف در توسعه و ساخت‌وساز در کشور صرفا توسط دلالان جابه‌جا شده است و در سال بعدی پس از اتمام رونق انبارها خود را به صورت کاهش سرانه در سال پس از آن نشان داده است.
این امر چند پیامد مهم به دنبال خواهد داشت
خطا در تصمیم‌گیری در مورد توسعه صنعت فولاد در کشور مثلا برنامه‌های توسعه فولاد در سال‌های 2003 و 2007 برای رشد فولاد تا مرز 40 و 50 میلیون تن در سال را برنامه‌ریزی کرد و دولت با تعریف برنامه‌های توسعه؛ خود را مهیای این مصرف نمود؛ اما در سال‌های بعدی (2004 و 2008 ) با کاهش سرانه فولاد سازان دچار مشکلات نقدینگی شده و اولین نمود آن تاخیر در پروژه‌های توسعه‌‌ای بود.
ایجاد بحران مالی در فولادسازان، در سال‌های رونق، فولاد زیادی توسط تجار وارد کشور شده است که این فولاد اگر چه به آمار سرانه اضافه شده است، اما در حقیقت صرفا در انبارهای تجار به امید افزایش قیمت مانده است و در سال بعد وارد بازار حقیقی مصرف شده و این موضوع فولادسازان را در فروش محصولات خود دچار مشکل کرده (اتفاقی که در سال‌های ۱۳۸۲ و ۱۳۸۷ به تلخی برای فولاسازان رخ داد).
به هر طریق شاید ایران تنها کشوری در جهان باشد که سرانه مصرف سینوسی را تجربه کرده است و این در یک کلام به معنی عدم پایداری در توسعه است و در صورتی که امروز ما برای این مهم فکری نکنیم، سال‌ها طول خواهد کشید تا بتوانیم توسعه پایدار را ترسیم نماییم. اینکه در ایران هر روز عددی برای استراتژی توسعه بیان می‌شود و به راستی مشخص نیست که در پایان افق چشم‌انداز 20 ساله نیاز بازار داخل به فولاد چه میزان است 30 یا 40 یا 50 میلیون تن در حالی که در سال‌های جاری تنها 17 میلیون تن نیاز بازار داخلی بوده است. به هر حال دولت باید بداند این موضوع سیاست‌های دولت است که رشد یا کاهش سرانه را در پی داشته است.