تاثیر حذف یارانهها بر صنعت فولاد کشور
سالها است که مسوولان کشور ما با بحث حذف یارانه انرژی از سبد کالا درگیرند که پس از تصویب این لایحه پرحاشیه و جنجالی در چند ماه گذشته، مباحث سنگین تئوریک مطرح شده است، اما جدای از اظهارنظرهای موجود در این زمینه که برخی آن را مثبت ارزیابی کرده و گروهی دیگر آثار اجرای آن را منفی دانستهاند، باید دو موضوع اصلی را در این میان در نظر گرفت.
محسن پروان
سالها است که مسوولان کشور ما با بحث حذف یارانه انرژی از سبد کالا درگیرند که پس از تصویب این لایحه پرحاشیه و جنجالی در چند ماه گذشته، مباحث سنگین تئوریک مطرح شده است، اما جدای از اظهارنظرهای موجود در این زمینه که برخی آن را مثبت ارزیابی کرده و گروهی دیگر آثار اجرای آن را منفی دانستهاند، باید دو موضوع اصلی را در این میان در نظر گرفت. نخست افزایش تورم ناشی از پرداخت نقدی یارانه و دوم فشار به اقشار کمدرآمد جامعه به خاطر افزایش قیمت حاملهای انرژی، اما در این بحث گویی برخی مباحث مهم از جمله مزیتهای نسبی تولید در ایران کمتر مورد بحث و گفتوگو قرار گرفته است. از این رو، در این مقاله سعی شده تا با بحث در مورد صنایع انرژیبری چون فولاد که در سالیان گذشته بیشترین مصرف انرژی را در منطقه خاورمیانه به خود اختصاص داده است، آینده بدون یارانه این صنایع در ایران ارزیابی شود.
از این رو چند نکته زیر قابل تامل است، اما قبل از آن لازم است این نکته یادآور میشود که حذف یارانه از انرژی جزو اولین گامهای حرکت به سمت صنعتی شدن کشور است و در لازمالاجرا بودن آن تردیدی نیست، تنها بحث در مورد نحوه اجرای آن است.
۱) سرانه مصرف فولاد ایران در سال ۲۰۰۱ به میزان ۲/۱۵۹ کیلوگرم به ازای هر نفر بوده است (۶/۱۰ میلیون تن در سال) و این رقم در سال ۲۰۰۸ به ۲۱۶ کیلوگرم به ازای هر نفر رسیده است (۱۶ میلیون تن در سال) در حالی که تولید فولاد در ایران طی سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۸ از ۹/۶ میلیون تن تنها به ۱۰ میلیون تن افزایش یافته است و این موضوع خود لزوم حرکت به سمت توسعه فولاد در ایران را نشان میدهد؛ هرچند در چند سال گذشته متاسفانه صنعت فولاد ایران در زمینه توسعه هیچ توفیق قابل ملاحظهای نداشته است (تولید ایران در سال ۲۰۰۵ به میزان ۴/۹ میلیون تن بوده است و طی سه سال گذشته تنها ۶۰۰ هزار تن به این ظرفیت افزوده شده است؛ یعنی تنها ۰۴۴/۰ درصد تولید جهان (بخوانید هیچ) رشد کرده است)، اما بدون تردید افزایش تولید فولاد جزو اولین گامهای حرکت به سمت صنعتی شدن کشور است و با توجه به آنکه بر اساس سند چشمانداز، تولید فولاد در سال ۱۴۰۰ باید به میزان ۴۰ میلیون تن افزایش یابد، تجدیدنظر در این زمینه را به وضوح میطلبد؛ اما شرایط حال حاضر کشور نشاندهنده آن است که صنعت ایران قابلیت توسعه این چنینی صنعت فولاد را ندارد.
۲) فولاد در دنیا جزو صنایع انرژیبر محسوب میشود؛ بدین معنا که تولید فولاد نیاز شدید به انرژی از جمله برق و انرژیهای فسیلی (زغالسنگ و گاز طبیعی) دارد و سهم عمدهای از قیمت تمام شده آن مربوط به قیمت انرژی است و از این رو است که ایران به خاطر دسترسی آسان به انرژی ارزان همواره جزو بهترین مناطق است.
۳) جهان برای تولید فولاد مطرح بوده است. از این رو در چند سال گذشته ایران که دارای ذخایر عظیم گاز طبیعی است، محور توسعه خود را بر روش احیای مستقیم قرارداده است. ۸ پروژه استانی شرکت ملی فولاد، طرح شهید خرازی فولاد مبارکه، فولاد هرمزگان و ... حال آنکه با حذف یارانه حاملهای انرژی از جمله گاز طبیعی و به دنبال آن برق تمامی این پروژهها با مشکل فراوان روبهرو خواهند شد تا جایی که بیم آن میرود که توجیه اقتصادی خود را از دست دهد. حتی فولادسازانی نظیر فولاد مبارکه و فولاد خوزستان نیز که از روش احیای مستقیم (احیا با گاز طبیعی) استفاده میکنند با مشکل جدی در هزینههای خود روبهرو خواهند شد.
این نکته جالب توجه است که کشور روسیه به عنوان بزرگترین دارنده ذخایر گاز طبیعی و با تولید ۵/۶۸ میلیون تن فولاد در سال ۲۰۰۸ و چهارمین تولیدکننده بزرگ فولاد پس از چین، ژاپن و ایالات متحده که خود صاحب تکنولوژی تولید فولاد است از گاز طبیعی برای تولید فولاد استفاده نمیکند. این موضوع برای ایالات متحده که خود مبدع روش احیای مستقیم و دومین تولیدکننده گاز طبیعی در جهان است، به همین ترتیب است. این در حالی است که ایران دومین تولیدکننده فولاد به روش احیای مستقیم (گاز طبیعی) با تولید نزدیک به ۸ میلیون تن در سال؛ یعنی ۱/۸۰ درصد تولید فولاد خود است، اما به هر طریق گاز ارزان ایران منجر به آن شده که ایران دومین کشور تولیدکننده فولاد به روش احیای مستقیم است و مزیتهای تولید کوره بلندی فولاد فراموش شود.
۴) سرمایه اولیه مورد نیاز برای احداث صنعت فولاد نسبت به سایر صنایع بالاتر بوده و در نتیجه ریسک سرمایهگذاری نیز بالاتر است که در صورت حذف فلهای انرژی توجیه خود را برای سرمایهگذاری از دست خواهد داد.
۵) تولیدکنندگان بزرگ فولاد در دنیا از جمله چین (۵۰۰ میلیون تن در سال ۲۰۰۸) و کره جنوبی(۵/۵۳ میلیون تن در سال ۲۰۰۸) به دلیل نداشتن گاز و برق ارزان حجم بالای تولید فولاد را به روش کوره بلندی انجام میدهند. تا علاوه بر استفاده از زغالسنگ به جای گاز طبیعی از گاز حاصل از کوره بلند نیز برای تولید برق استفاده کنند (گاز خروجی از کوره بلند که بر اثر سوختن کک تولید میشوند، دارای ارزش حرارتی قابل قبول برای مصرف در نیروگاههای حرارتی است به این معنا که با گاز خروجی از کورهای ۲۰۰۰ مترمکعبی که کورهای کوچک محسوب میشود، میتوان حداقل ۱۱۰ مگاوات برق تولید کرد)، اما در ایران تنها ۹/۱۹ درصد فولاد (در سال ۲۰۰۸) به این روش تولید میشود. از طرف دیگر، در فرآیند احیای مستقیم نه تنها زغالسنگ مصرف ندارد گاز کوره نیز برای تولید برق تولید نمیشود و به همین دلیل انتظار میرود در صورت حذف یارانه حاملهای انرژی فولاد ایران قدرت رقابت خود را از دست بدهد و به مرحله ورشکستگی نزدیک شود این در حالی است که بسیاری از پروژههای توسعهای این صنعت قبل از پایان توجیه اقتصادی خود را از دست دادهاند.
حال با توجه به این شرایط اگر فرض کنیم که شبکه برق ایران بتواند برق بالای مورد نیاز صنایع توسعه فولاد را تولید کند- هرچند تردید این موضوع بیشتر است- اما قیمت این برق به مراتب مهمتر از عرضه آن است؛ چراکه تجربه به ما نشان داده ما با بهرهوری پایین همواره در بخش فولاد فرصتسوزی کردهایم، شاهد این مدعا وضعیت کنونی فولاد کشور است،و اگر بخواهیم در شرایطی فولاد تولید کنیم که برق و گاز را آن هم در تولید احیای مستقیم با کورههای قوس الکتریکی، بدون یارانه به تولیدکننده اختصاص دهیم موجبات ورشکستگی در این صنعت را پدید آوردهایم؛ چراکه تنها ۲/۲ میلیون تن از تولید فعلی کوره بلندی است و مابقی وابستگی شدید به گاز برق یارانهای دارد و در صورت تحقق این امر، روزهای سخت صنعت فولاد در راه است.
در این شرایط ۳ راهحل زیر منطقی به نظر میرسد:
۱) تلاش برای بستر سازی حذف یارانه در صنایع انرژیبر از قبیل صنعت فولاد با حذف تدریجی یارانه و کمک نرمافزاری و سختافزاری دولت به فولادسازان برای ترمیم ساختار خود جهت افزایش بهرهوری. (شاید سهم بیشتر این ترمیم مربوط به فرهنگسازی کاری است که در حوزه نیروی انسانی باید انجام شود؛ چراکه در عرف نیروی انسانی در جهان به ازای هر یک میلیون تن در سال تنها هزار نفر است که در ایران این رقم تا ۷ برابر نیز میرسد که این ازدحام بیش از حد نیروی کار خود بزرگترین اتلاف منابع است).
۲) در کشورهای صنعتی انرژی از لحاظ قیمت به دو دسته کلی تقسیم میشود: انرژی ارزان برای تولید و انرژی گرانتر برای مصرف. در آن کشورها خصوصا کشورهای اروپایی دولت به تولیدکنندگان یارانه برق پرداخت میکند و برق صنعتی به مراتب ارزانتر از برق خانگی است حال آنکه این موضوع دقیقا در ایران به عکس است و لازم است دولت با تجدید نظر در این مورد مهم، انرژیای را که صرف ایجاد اشتغال میشود و باعث ارزش افزوده و رشد تولید ناخالص ملی میشود، ارزانتر به مشتری دهد.
۳) متاسفانه اتلاف انرژی در کشور ما تنها در بخش مصرف نیست و در این بخش در صورت حذف قیمتها مصرفکننده تاوان اسراف خود را پرداخت میکند، اما بخش عمدهای از این اتلاف در بخش تولید و توزیع است مثلا در ایران سیستم توزیع برق کشور دارای حداقل ۳۰ درصد اتلاف برق است در صورتی که عرف جهانی آن کمتر از ۵ درصد است و مادامی که این سوء مدیریت در قیمت تمام شده محاسبه شود بازتاب آن را مصرفکننده باید بپردازد و بهتر آن است که دولت پیش از حذف یارانهها فکری به حال این اتلافها کند تا مصرفکننده قیمت واقعی انرژی را بپردازد که شاید تحقق این مهم تنها از راه حذف انحصار در این گونه صنایع و ورود بخش خصوصی به آن میسر باشد.
به هر طریق، اگر در اجرای طرح تحول اقتصادی اولویتها و نیازهای صنعت در نظر گرفته نشود، بیتردید صنعت را دچار مشکل خواهد کرد و شاید این ایراد در آینده باعث متوقفسازی این طرح شود و آن هنگام بازگشت برای رفع این قبیل اشتباهات دشوار و دیر خواهد بود.
ارسال نظر