تلاش بورسهای معتبر دنیا برای عرضه فولاد ادامه دارد
آینده روشن بازار سلف فولاد
در اوایل سال ۲۰۰۶ هیچ کدام از بورسهای معتبر فلزات جهانی در ظاهر برنامهای برای پیشنهاد یا عرضه عقد قراردادهای سلف تجارت فولاد نداشتند؛ اما همه چیز در حال حاضر تغییر پیدا کرده است.
علی غفوری
در اوایل سال ۲۰۰۶ هیچ کدام از بورسهای معتبر فلزات جهانی در ظاهر برنامهای برای پیشنهاد یا عرضه عقد قراردادهای سلف تجارت فولاد نداشتند؛ اما همه چیز در حال حاضر تغییر پیدا کرده است. چون تمامی بورسهای معتبر جهانی میخواهند عقد قراردادهای سلف فولاد را آغاز کنند. در این مقاله جزئیات روشهای فعالیت تجاری فولاد در هر کدام از این بازارها و تفاوتهای بین آنان موردتوجه قرار گرفته است.
با وجود اینکه قراردادهای سلف فولاد در خارج از بازار به صورت OTC حدودا دو سال و نیم پیش آغاز شد و بازار چند کالایی هند(MCX) نیز سه قرارداد سلف فولاد خود را عرضه کرد؛ ولی تا شروع سال ۲۰۰۶ هیچ کدام از این سه بازار عمده فلزات جهانی برنامههای خود را برای قراردادهای سلف فولاد اعلام نکرده بودند.
اما در ظرف سه سال گذشته بورسهای معتبر جهانی جزئیات پیشنهاد خود را برای قراردادهای سلف فولاد مطرح کرده و جزئیات عرضه زنجیره فولادی و ساختارهای متفاوت آن را تشریح کردهاند.
بورس طلا و کالای دبی (DGCX)
در سپتامبر ۲۰۰۶ بازار بورس طلا و کالای دبی، طرحهای اولیه خود را برای قراردادهای سلف فولاد اعلام کرده و متعاقب آن درخصوص جزئیات آن مانند منطقهای بودن قرارداد و امکان تحویل فیزیکی میلگرد ساختمانی این گونه قراردادها اشاره کرد.
کارشناس DGCXمیگوید قرارداد میلگرد ساختمانی DGCX که در پایان اکتبر ۲۰۰۷ عرضه آن آغاز میشود، میتواند در نهایت فرصتی برای کلیه دستاندرکاران صنعت فولاد در خاورمیانه بهوجود آورد که قیمتهای خرید و فروش محصولات فولادی (میلگرد ساختمانی) خود راکنترل کرده و آنان را در مقابل تغییرات قیمتهای فولاد محافظت کنند.
منطقه خاورمیانه یکی از مناطقی است که بازارهای فولاد آن سریعترین رشد را دارد که در حال حاضر بیش از ۵۰میلیون تن در سال مصرف فولاد آن است. با بهکارگیری قراردادهای سلف فولاد زنجیره عرضه فیزیکی فولاد در جایگاه بهتری قرار خواهد گرفت که میتواند از اثرات منفی نوسانات قیمت فولاد بکاهد.
نوسانات قیمت فولاد میتواند بیش از ۱۵ تا ۲۰درصد باشد که فشار و استرس زیادی روی مدیریت جریان نقدینگی قابلیت و سوددهی پروژه خواهد گذاشت.
در روی سکوی الکترونیکی که توسط MCX هندوستان (سهامدار اقلیت DGCX) تهیه شده است - قیمتهای خرید و فروش ۲۵۰تن میلگرد ساختمانی برابر قیمت آتی یا پیشفروش ۲ تا ۱۲ماهه توسط تجهیزات الکترونیکی منطبق match شده و از طریق تهاتر اختصاص DGCX ثبت، گارانتی (clear) تسویه و ترخیص میشود.
در این قرارداد که اولین مجموعه از چهار قرارداد سلف فولاد است، DGCX در نظر دارد آن را براساس میلگرد آجدار BS۴۴۴۹ منوط به استاندارد رنگ و زدگی ISO۸۵۰۱ عرضه کند که بازار معتقد است بیش از ۳میلیون تن آن همه ساله به تنهایی در امارات متحده عربی مصرف میشود. ۲۰میلیون تن دیگر نیز در سال از این نوع میلگرد آجدار در کشورهای حوزه دریای سرخ و خلیجفارس دادوستد میشود.
این نوع قرارداد به صورت مدل تحویل/ برداشت بوده که بدینوسیله شرکتکنندگان متعهد خواهند شد که این کالا را در منطقه آزاد جبلعلی در دبی تحویل داده یا برداشت کنند. هدف از امکان تحویل این است که تضمین شود قیمت مظنه شده در بورس بیانگر قیمت واقعی آن در بازار فیزیکی میلگرد آجدار است (به این مورد اصطلاحا نزدیکی قیمتها یا کانور جنس (Convergence) میگویند که بدون آن یک قرارداد اعتباری ندارد).
با وجود اینکه اکثر دادوستدهای قرارداد سلف منتهی به تسویه نقد میشود (بدون تحویل فیزیکی فولاد) باید برای بعضی از دستاندرکاران تجاری و صنعتی از نظر مالی مقرون به صرفه باشد تا بتوانند از این قرارداد برای تحویل یا دریافت فیزیکی فولاد استفاده کنند. فروشندگان به دنبال تحویل میلگرد ساختمانی به بازارهایی هستند که در آنجا قیمتها بالاتر است، حال آنکه خریداران به دنبال خرید از بازارهایی هستند که در آنجا قیمتها پایینتر است. اینگونه نیروهای رقابتی خرید و فروش، موجب نزدیکی بین قیمت نقد یا روز (قیمت برای تحویل میلگرد ساختمانی در هفته بعد) در هر دو بازار میشود و در بازارهایی که در آن قیمتها با هم تقارب دارند. فولاد فیزیکی کلا تمایل دارد که از طریق بازار فیزیکی (نه بازار بورس) جریان داشته باشد چون به همین دلیل است که زنجیره عرضه فیزیکی برای خریداران و فروشندگان بهتر کار میکند.
اکثر دستاندرکاران قبل از اینکه قرارداد به نتیجهای برسد، تناژ خرید و فروش (Position) خود را میبندند و با باز کردن یک تناژ مساوی و مخالف در بازار تحویل ضروری میشود؛ اما مدل DGCX امکان تحویل را در تنها راه باقیمانده میسر میسازد که به گونهای طراحی شده که قیمتهای سلف کشف شده در یک بورس را در یک بازار فیزیکی موجود برقرار ساخته یا پیاده میکند.
اما همانگونه که در مورد اکثر قراردادهای سلف صادق است تا بتواند موفق عمل کند باید برای خرید و فروش سهولت کافی (نقدینگی) وجود داشته باشد تا بتوان یک تناژ را تعیین قیمت (close) کرد. به عبارت دیگر در صورتی که یک رقیب یا طرف مقابل (خریدار یا فروشنده) بخواهد مسوولیت تحویل یا دریافت کالا را بپذیرد باید طرف اصلی قرارداد پرداختهای مربوط را انجام دهد.
کارشناس بورسهای short میگوید باید نقدینگی یا سهولت دادوستد باید در ابتدا توسط سفتهبازان که چندان با کار قراردادهای بورس آشنا نیستند ایجاد شود چون اکثر آنان مدیران عامل شرکتهای فولادسازی هستند که دارای دانش کافی بازاری برای تصمیمگیری در مورد امکان تامین درآمد از طریق این قراردادها هستند.
این قراردادها منابع درآمد بیشتری برای شرکتهای فولادسازی هستند وگرنه لزوما خاص سوداگران مالی نیست. زیبایی قراردادهای سلف فولادهای ساختمانی (Rebars) در این است که صنعت فولاد میتواند قیمت آن را در بورس دیده و در مهارتها و تجربیات آنان در بازارهای فولاد و قیمتهای فولاد استفاده کرده و تشخیص دهد که آیا قیمتهای بازار در مقایسه با بازار فیزیکی بسیار بالا یا پایین است. اگر به نظر برسد که قیمتها بسیار بالا است میتواند در این شرایط سلف (Futures) را فروخته و زمانی که قیمت بازار با قیمت مازاد فیزیکی یا واقعی به هم نزدیک میشوند آن را مجددا بخرد که تفاوت بین این دو سود است.
اگر صنعت فولاد تشخیص دهد که قیمتهای بورس بسیار بالا است میتواند سلف را در آن زمان خریده و مجددا آن را زمانی که قیمتهای دو بازار به هم نزدیک میشوند، بفروشد. در این شرایط این بحث پیش میآید که صنعت فولاد سود خوبی به دست خواهد آورد چون مطرح میشود که آنان (صنعت فولاد) دارای دانش یا اطلاعات دست اول و دقیقی از قیمتهای فولاد هستند حال آنکه دیگر دستاندرکاران بازار ماننند صندوقها، بانکها و سرمایهگذاران عادی فقط دسترسی به اطلاعات دست دوم دارند.
به طور کل سلف باید برای شرکتهای تجاری فیزیکی فولاد جذاب باشد چون این شرکتها همواره در سالهای اخیر تحت فشار فزایندهای هستند تا از حاشیه سود خود محافظت کنند مانند شرکت ارسلورمیتال که در حال حاضر حدودا ۱۰درصد تولید جهانی را به خود اختصاص داده است و میخواهد محصولاتش را مستقیما به مشتریانش بفروشد. در بازارهای آرام بسیار مشکل است که یک تاجر بتواند از یک تجارت یا دادوستدی که پشتوانه یکدیگر است (Back-to-back) انجام میشود به سود قابل ملاحظهای دست یابند. آنها باید تناژهای آزادی را خرید و فروش کنند که امکان ریسک بیشتر قیمت در آن وجود دارد. در بازارهای متغیر امروزی ریسک آن به صورت تصاعدی بالا میرود. از قراردادهای سلف فولاد میتوان به عنوان یک ابزار محافظتی (Hedging) برای کاهش این ریسک استفاده کرد حال آنکه میتوان از آن به صورت ابزار سرمایهگذاری در قراردادهای سلف خرید و فروش تناژ آزاد نیز استفاده کرد.
بورسفلزات لندن (LME)
در ماه ژوئن LME اعلام کرد که میخواهد دو قرارداد منطقهای بیلت را با قابلیت تحویل فیزیکی در آوریل ۲۰۰۸ در بازار بورس خود عرضه کند.
براساس تخمینهای LME ساعت گذشته دادوستد بیلت در این منطقه بالغ بر ۳۰میلیون از ۵۱۲میلیون تن از کل تولید جهانی شد. در ابتدا این بورس امیدوار بود که بتواند یک تعیینکننده قیمت پایه برای این ۳۰میلیون تن باشد (که بدین وسیله اکثر معاملات فیزیکی طبق تخفیف یا پریمیوم قیمت LME تعیین یا تسویه شود) و متعاقب آن بتواند تعیینکننده قیمت پایهای برای تجارت بیشتر محصولات نهایی تولید شده از بیلت خصوصا میلگرد ساختمانی و نیز برای بازار بالادستی قراضه باشد.
برای اینکه قیمتهای بیلت LME بتوانند به این سطح اعتبار در بازارهای فیزیکی فولاد برسند کار سختی در پیش رو دارد. اما هدفگیری به سمت بازارهای خاوردور مدیترانه و پیشنهاد تحویل آن ابتدا در شمال ترکیه برای قراردادهای مدیترانهای آن و کرهجنوبی برای قراردادهای خاوردور آن بازارهایی انتخابی LME هستند که دادوستد فیزیکی در این بازارها به سهولت انجام میپذیرد. صادرات چینیها و کشورهای CIS به این مناطق بالغ بر درصد قابل ملاحظهای از این ۳۰میلیون تن در سال بازار تجاری جهانی میشود.
در سال ۲۰۰۶ ایتالیا بزرگترین واردکننده بیلت در جهان بود، ویتنام چهارم، ترکیه ششم، کرهجنوبی نهم بود (طبق آمار منتشره از سوی دفتر ISSB در لندن).
اما پیشنهادات LME بسیار متفاوت از DGCX (نه فقط به خاطر اینکه بورس لندن قراردادهای خود را در زنجیره عرضه فولاد طبق محصولات نیمه نهایی فولادی انتخاب کرده نه مانند رقیبش در دبی براساس محصولات نهایی).
در مرکز پیشنهاد LME مدل انبارداری آن قرارداد که با بیش از صد سال قدمت، اساس کار یا عقد قراردادهای خود را در بخش فلزات پایه مانند آلومینیوم خام، مس نوع A، گرید بالای مخصوص روی و سرب استاندارد قرار داده است.
آقای مارتین ابوت، مدیرعامل بورس فلزات لندن میگوید: در قراردادهای ما معمولا امتیاز یا بهایی که به تحویل فیزیکی داده میشود، کمتر از یکدرصد است؛ اما این جنبه بسیار مهم است. عبارتی که در اینجا میتوان از آن استفاده کرد این است که این فقط فرصت تحویل نیست بلکه تهدید تحویل فیزیکی است که باعث تقرب یا نزدیکی بین قیمت بازار بورس و بازار فیزیکی میشود.
در حقیقت باید گفت که اگر یک درصد از قراردادها تحویل میشوند در واقع مسالهای نیست، اما اگر زمانی قیمت قابل کنترل باشد، این تهدید صددرصد خواهد شد. بنابراین مهم است که ما انبارهای Location در مناطق مناسب داشته باشیم.
برخلاف مدل تحویل دادوستد (Make/take) بورس طلا و کالای دبی DGCX، سیستم انبارداری آنان را تشویق میکند که از طریق سیستم تضمینی و دقیق حسابرسی شده خود میزان موجودی خود را در شبکه جهانی، انبارهای مورد تاییدش را افزایش دهد. این کار نه تنها میزان موجودی محصول خاصی را در سطح انبارهای جهانی نشان میدهد بلکه تولیدکننده میتواند محصولات خود را تضمین یا وثیقه کنند.
تضمینهای LME مدارک قابل ارائه بانک بوده و کاملا مشابه نقدینگی یا پول نقد برای اکثر بانکها است. جنبه فیزیکی دادوستد LME توسط حسابرسان خبره مانند
(Price Water hovse Coopers) کاملا تایید شده است.
به عنوان مثال زمانی که یک تولیدکننده محصول خود را به یک انبار مورد تایید LME بدهد یک تضمین از طریق بورس داده میشود که میتوان از آن به عنوان یک وثیقه برای جمعآوری منابع مالی استفاده کرد. آقای ابوت، فکر میکند که این سیستم تولیدکنندگان را جذب بورس خواهد کرد.
پس از آنکه این سیستم در LME پیاده یا عرضه شود بلافاصله تولیدکنندگان قادر خواهند بود محصولات خود را وثیقه کرده و وضعیت مالی خود را بهبود بخشند. تحویل فیزیکی بخش لاینفک این سیستم یا قرارداد است. زمانی که بورس فلزات لندن مشخص کند که چگونه این قراردادها انجام خواهد شد. در مرحله اول همانند فلزات پایه دادوستد به صورت قدیمی آن انجام میشود یعنی کارگزاران در رینگ یا به صورت حلقه نشسته و قیمتهای خرید و فروش فولاد و تعداد لات (lots) یا تناژ آن، قیمت رسمی و تاریخ تحویل آن را مشخص میکنند.
تجار LME ظرف پنج دقیقه که به جلسات تجاری رینگ معروف است در خصوص قراردادهای آتی یا سلف مذاکره میکنند و قیمتهای ماهانه سلف را برای این فلز تا ۶۳ ماه آینده تعیین میکنند. این قیمتها پس از آن وارد سیستم تلفنی تجاری بورس میشود که این دادوستد براساس قیمت خرید یا فروش انجام میشود. ضمنا سکوی تجاری کامپیوتری بورس (Select)ا ۲۴ ساعته فعال میشود.
در حال حاضر بیشتر قیمت فولاد براساس ارزیابیهای قیمت طرف ثالث تعیین و ارزیابی میشود. (مردم قیمت فولاد را بر اساس بررسیهای تلفنی یا احتمالا تحقیقات نیمه الکترونیکی اطلاعات مربوط به قیمت را اخذ میکنند).
با عرضه فعال قراردادهای سلف بر اساس تحویل فیزیکی چیزی که ما برای آنان این شانس یا موقعیت را ایجاد میکنیم که بخشی از فرآیند قیمتگذاری باشند. به طوری که به جای گرفتن قدرت کنترل قیمت از آنان در واقع ما به آنان قدرت کنترل میدهیم تا بیشتر در تعیین سرنوشت خودشان سهیم یا درگیر باشند.
برای دو قرارداد بیلت میزان تناژ دادوستد ۶۵لات، استاندارد گوست ۹۴-۳۸۰ (۵SP/PS) و برای گرید چین HRB۵۰۰ ۲۰MNS۱، در صورت لزوم تحویلی به انبارهای مورد تایید LME در مناطق آزاد تجاری خواهد بود. اندازه بیلت ۱۲۰میلیمتر مربع (خاور دور)، یا ۱۲۵میلیمتر مربع (مدیترانه)، یا ۱۳۰میلیمتر، ۱۵۰میلیمتر برای هر دو به طول ۶ یا ۱۲ متر خواهد بود. تولید باید مربوط به شرکتهایی باشد که مورد تایید LME باشند.
دلیل انتخاب گریدها این است که مناسب برای تولید میلگرد ساختمانی باشند.
LME معتقد است که سهولت انجام قرارداد یا نقدینگی آن در وحله اول توسط دستاندرکارانی که از این بازار به عنوان یک بازار فیزیکی برای خرید و فروش کالا برای مصرف فیزیکی استفاده میکنند تعیین میشود و زمینه را برای عملی شدن محافظت از قیمتها (hedging) مهیا میسازد. استفاده از LME به عنوان یک بازار فیزیکینما (pseudo- physical market) تجار یا شرکتهای فولادسازی را تشویق خواهد کرد. که از آن همچنان به عنوان یک ابزار محافظتی ساده در معاملات استفاده کنند. فقط زمانی که نقدینگی بالایی وجود داشته باشد سرمایهگذاریهای مالی آغاز خواهد شد. سلفهای فولاد به تجارت صنعت فولاد ابزار مدیریتی متعددی ارائه میدهد که این امکان را به آنان خواهد داد تا توان عملیاتی خود را تقویت کنند. این سیستم ابزار کنترلی بیشتری به آنان داده و میتوانند از گزینههای مدیریتی بیشتری استفاده کنند.
بورس کالایی نیویورک (NIMX)
سیستم یا روشی که نیمکس پیشنهاد میکند کاملا متفاوت از دو بازار دیگر است.
در ژوئیه بورس نیویورک اعلام کرد که میخواهد تا پایان سال یک قرارداد تسویه نقد (cash- settled) را برای کلاف نورد گرم آمریکا و بر اساس Steel Bench maker (یک شاخص قیمتگذاری که توسط گروه World Steel Dynamics- تحلیلگر صنعت فولاد جهانی و مشاورهای تدوین شده) عرضه کند.
نیمکس میگوید قرارداد سلفش که به احتمال قوی ۲۰ تن کوتاه لات، (lots)ا ۱۸ماه متوالی آتی و با حداقل نوسانات قیمتی ۵/۰ دلار خواهد بود و در سکوهای تجاری clear port عرضه خواهد شد. سرپرست تحقیقات نیمکس میگوید: Steel Benchmaker شاخصی است که از طریق بررسی نظرات صنعت فولاد آمریکا در سراسر کشور در خصوص قیمت کلاف نورد گرم (همچنین حدود ۲۰محصول دیگر و شاخصهای قیمت منطقهای) در آمریکا تدوین شده و برای تسویه قرارداد به صورت روزانه استفاده خواهد شد.
اگر شرکتکننده یا دستاندرکاری به قیمت پایینتری خریده و در تسویه نهایی قیمت بالاتر باشد، آنان در طول این معامله از بازار پول یا سودی به دست خواهند آورد و اگر شرکتکننده قیمت فروش آن کمتر از قیمت تسویه نهایی باشد، آنان متضرر خواهند شد. نیمکس میگوید عکس آن نیز درست است، یعنی قیمت خرید/فروش بالاتر از قیمت تسویه نهایی باشد. این فرآیند بازار و تسویه نهایی به صورت روزانه در طول زمان این قرارداد انجام میشود.
درنتیجه از زمانی که نیمکس این شاخص را معرفی کرده اتکای زیادی بر روی آن داشته و آمارهای منتشر شده از هر دو صنایع فولاد و قراردادهای تجاری بازار بورس بیانگر نگرانیهای موجود و فزاینده در مورد قوی بودن آن است چون قیمت مطرح شده یا ایجاد شده براساس عقیده یا نظرخواهی بوده و براساس معاملات واقعی نیست اما برخی از کارشناسان مخالف با این نظر هستند.
چنانچه بررسی انجام شده توسط SteelBenchmarker در حد نیاز کافی باشد میتواند بیانگر قیمت واقعی باشد. این شاخص یک نظر است چون شاخصی براساس معاملات واقعی وجود ندارد که بتواند بیانگر گریدها و سایزهای مختلف موجود در یک محصول باشد.
آقای Peter Marcus یکی از مدیران ارشد world Steel Dynamics اذعان میکند که مطمئن نیست که همه در حال حاضر از آن برای تسویه فعالیتهای تجاری فیزیکی و OTC استفاده میکنند؛ اما او بر این باور است که این سیستم به موقع در کل صنعت پذیرفته خواهد شد خصوصا اینکه به دلیل داشتن مدل تسویه نقدی در مقایسه با تحویل فیزیکی نمیتوان آن را به آسانی دستکاری کرد.
طبق گفته کارشناسان نیمکس سکوی تجاری Clearport این امکان را خواهد داد تا قراردادش را به عنوان یک قرارداد تجاری بورس به بازار عرضه کند و همزمان خانه تهاتر Clearport نیز این امکان را خواهد داد تا قراردادهای OTC و تجارتهای خارج از بورس را به صورت قراردادهای سلف (یعنی قراردادهای سلف که در بورس تهاتر میشوند) فرآیند کرد که این سیستم بسیار مطلوب دستاندکاران قرارداد OTC مانند Koch خواهد بود.
در حال حاضر (صنعت فولاد) فعالیتهای تجاری یا قراردادهای خود را به صورت PTP، OTC و OF (خارج از بازار) انجام میدهد بنابراین نیمکس آن را برای کسانی که میخواهند معاملات یا قرارداد خود را به صورت سلف یا پیشفروش انجام دهند آسانتر میکند و آنان میتوانند از طریق خانه تهاتر آن را کاملا به ثبت برسانند و کارهای مالی دادوستد معاملات سلف خود را انجام دهند. این مکانیسم به تهاتر (Clearport clearing) معروف است.
اما اگر فروشنده یا خریدار طرف مقابلی نداشته باشد، میتواند آن را در خانه تهاتر کلیرپورت (سکوی تجاری الکترونیکی) پیدا کند. این دوگانگی بستگی به این دارد که نیمکس چگونه این قرارداد را بخواهد انجام دهد و کارشناسان معتقدند که طرفین معامله در ابتدا احتمالا با استفاده از تسهیلات پایاپای با قرارداد درگیر شوند.
کارشناسان نیمکس میگویند این بازار میتواند در ابتدا معاملاتی را که خارج از بورس به صورت OTC انجام میشود، جذب خانه تهاتر آن کند. از نظر تجاری آماده پذیرش هر دو بوده اما جای تعجب نخواهد بود اگر در ابتدا معاملات به صورت خارج از بازار انجام شود تا به صورت معاملات روی سکو.
برقراری و توسعه هر کدام از این قراردادها بدون شک کاری یک شبه نخواهد بود و هر سه بورس اذعان دارند که برای قبولاندن یا اثبات درستی این قررادادها برای دستاندرکاران صنعت فولاد به چندین سال زمان نیاز است.
منبع: متال بولتن
ارسال نظر